این نوشتار درباره موضوع «منظومه شمسی در قرآن»، برگرفته از بخش دوم مقاله «هفت آسمان» است. مقاله فوق در کتاب معارف قرآنی به چاپ رسیده است. اینک سعی شده است به صورت الکترونیک و با خوانایی بهتر در دسترس علاقمندان باشد.
- آسمان اول در قرآن
- آسمان دوم منظومه شمسی
- آسمان سوم منظومه شمسی در قرآن
- آسمان چهارم منظومه شمسی در قرآن
- آسمان هفتم منظومه شمسی در قرآن
آسمان اول در قرآن
بر اساس منطق قرآن ستاره مریخ آسمان اول است. قرآن مجید از این ستاره تعبیر به آسمان دنیا کرده است. آسمان دنیا یعنی آسمان نزدیکتر. آسمان نزدیکتر در منظومه شمسی ، همین کره مریخ است؛ زیرا در اولین مدار، بر فراز کره زمین میچرخد.
در فصل قبلی دیدیم که قرآن مجید پرونده هفت آسمان را از پرونده کرات زمینی مجزا اعلام کرد. بر اساس منطق قرآن که کرات آسمانی به صورت سحابی از گازهای سبک متشکل شدهاند، باید سطحی جامد و سنگی داشته باشند. در نتیجه باید از کوهها و درهها و فلاتهای بلند و دریاهای عمیق و ژرف در کرات آسمانی منظومه شمسی خبری نباشد و جز گرد و غبار و شنهای فضایی و احیاناً سنگپارههای جوی در سطح آنها دیده نشوند.
در این مشاهدههای علمی اعلام شده است که بیشتر سطح مریخ صاف و یکنواخت به نظر آمده است. برخلاف کره زمین، در سطح مریخ رشتههای کوه و سلسله جبال دیده نمیشود. دانشمندان وجود چنین کوههایی را از روی سایه آنها تشخیص میدهند؛ زیرا به هنگام غروب و یا طلوع خورشید، سایه آنها قابل مقیاس و اندازهگیری است.
مطالعات دیگری که با رصدهای دقیق و تلسکوپهای قوی انجام گرفته، میرساند که پنج هشتم مریخ به رنگ قرمز نارنجی است. رنگ این نواحی لایتغیر است و محققاً نواحی سنگلاخ یا شنزارهای وسیع و پهناور میباشند.
حیات در مریخ
اخترشناسان اساساً به این سؤال که آیا در مریخ موجودات هوشمند وجود دارد؟ پاسخ منفی میدهند. اما قرآن مجید با اشارههای لطیفی اشعار میدارد که کره مریخ مرکز تجمع و پایگاه پریان است که از نظر علم، دانش و امکانهای طبیعی، در حد عالیتری قرار دارند. قرآن مجید در سوره رحمن میگوید:
«خَلَقَ الإنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ. وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ. فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ؟ رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ. فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ؟»
یعنی: «نطفه آدمی را از مرداب خشکیده آفرید. و پری را از شعله آتش جان بخشید. ای آدمیان، ای پریان، از چه رو نعمتهای پروردگارتان را منکر میشوید؟ آن که پروردگار دو مشرق است و پروردگار دو مغرب. ای آدمیان، ای پریان، از چه رو نعمتهای پروردگارتان را منکر میشوید؟»
رحمن، ۱۴ تا ۱۸
خطاب این سوره کریمه، سراسر با آدمیان و پریان است. ابتدا مایه آفرینش بشر را به دست میدهد که از لجنزار خشکیده است و مناسب با آب و هوای زمین خلعت حیات پوشیده است. سپس مایه آفرینش پری را به دست میدهد که گلاله آتش بوده و مناسب با آب و هوای کره مریخ، خلعت وجود بر تن دارد.
دو مشرق و دو مغرب
از این رو است که سخن از دو مشرق و دو مغرب به میان آمده است: یک مشرق و مغرب در کره زمین؛ و مشرق و مغربی دیگر، در کره مریخ.
قرآن مجید در آیات دیگر همین سوره دنباله سخن را چنین ادامه میدهد:
یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الإنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ فَانْفُذُوا لاتَنْفُذُونَ إِلا بِسُلْطَانٍ. فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ. یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَ نُحَاسٌ فَلاتَنْتَصِرَانِ. فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ؟
یعنی: «ای گروه آدمیان و پریان، اگر توانستید که از قطرها و مدارهای آسمانها و زمین درگذرید، در گذرید. ولی در نمیگذرید، جز با قدرتی شگرف و قاهر. ای آدمیان، ای پریان، از چه رو نعمتهای پروردگارتان را منکر میشوید؟ شعلهای از آتش و مس گداخته بر سرتان فرو میریزیم، چنان سریع که فرصت استمداد نیابید. ای آدمیان، ای پریان، از چه رو نعمتهای پروردگارتان را منکر میشوید؟».
رحمن، ۳۳ تا ۳۶
سفر فضایی
در این آیه شریفه پیشبینی میشود که پریان با تحصیل قدرت از جو آسمانها بگذرند و نیز آدمیان هم میتوانند با تحصیل قدرت از مرز زمین و آسمانها بگذرند، منتها اعلام میکند که در سر حدّ معینی از فضا که منطقه مدار آسمان دوم منظومه شمسی است، سفر شما دچار خطر خواهد شد و با شدت و خشونت نگهبانان فضایی روبهرو خواهید شد. این منطقه خطر، منطقه خرده سیارات آستروئید است که مانند حلقه کمربندی بر گرد مدار مریخ کشیده شده و نفوذ هر موجود ذیحیاتی را چه پری باشد و چه آدمی، کنترل خواهد کرد.
قرآن مجید در سوره جن و سوره احقاف از بازدید پریان و سفر به کره زمین در منظومه شمسی ماجراهای جالبی حکایت میکند که قسمتی از آن در فصل آینده مورد بحث واقع میشود و در همه جا به وجود «مَقاعِد» که نمودار تختهای روان فضایی است، اشاره میکند. این موضوع تا حدی مورد تایید کیهانشناسان قرار دارد.
آسمان دوم منظومه شمسی
آسمان دوم اینک درهم ریخته و پاشان است. پیکر متلاشی شده این آسمان به صورت کوهپارهها و سنگپارهها در مدار قبلی خود در منظومه شمسی غلت میخورند و میچرخند. اخترشناسان نام این کوهپارهها و سنگپارهها را «آستروئید» نهادهاند.
آستروئید به معنی خرده سیارات است. گاهی نام آنها را «سیروسئید» مینهند، چون اولین قطعه به نام کاشف آن سیروس پیازی نامگذاری شده است. در عبارت فارسی میتوانیم هریک از این خرده سیارات را بنام سیارک معرفی کنیم. این سیارکها بدون تلسکوپ، از روی کره زمین مشهود نمیشوند، اما از روی کره مریخ کاملاً مشهوداند.
قرآن مجید روی این آسمان درهم ریخته زیاد تکیه میکند، چون واقعاً دارای اهمیت ویژهای است. بلکه با صراحت باید گفت که آستروئید کلید شناخت آسمانها و منظومه شمسی است: قرآن مجید هرگاه آسمان اول را معرفی میکند، سیارکها را به عنوان چراغ و قندیل آن توصیف میکند. هرگاه از آسمان سوم یاد میکند، همین سیارکها را به عنوان سپر و حصار خللناپذیر آن ترسیم مینماید.
موقعی که قوم و ملتی را تهدید میکند، سنگپارههای آن را به نام شهاب ثاقب به رخ عاصیان میکشد و گهگاه بر سر نابکاران فرو میریزد. هرگاه برای ولادت و یا بعثت یکی از رسولان جشن میگیرد، با درهم کوفتن همین سنگپارهها آتشبازی و چراغانی به راه میاندازد.
شواهد قرآنی
از جمله در سوره مُلک، آیه ۵ میگوید:
« وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَ جَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّیَاطِینِ».
«ما آسمان نزدیکتر را با چراغها آذین بستیم و همان چراغها را سنگبارانی برای طرد شیاطین قرار دادیم»
در سوره صافّات، آیه ۷ و ۸ میگوید:
« إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَهٍ الْکَوَاکِبِ ﴿۶﴾ وَ حِفْظًا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ ﴿٧﴾ لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلإ الأعْلَى وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ».
«ما آسمان نزدیکتر را با زیور کوکبها و سیارکها آذین بستیم و آن سیارکها را دژی ساختیم برای ممانعت از هر شیطان سرکش تا گوش فرا ندارند به سوی دستورهای سنای بالاتر و سنگباران شوند از هر سوی …».
مصابیح جمع مِصباح است و مصباح که به معنی چراغ است، در انواع و اشکال مختلف وجود دارد. کواکب جمع کوکب است و کوکب در ریشه لغت عرب به معنی «جرقه آتش» است. اعراب که ستارگان شبتاب را کوکب میخوانند، از این رو است که مانند جرقه آتش کوچک و درخشاناند و سوسو میزنند.
اما قرآن مجید بیشتر به اشکال هندسی و علت فیزیکی آن توجه دارد. یعنی همانطور که جرقه آتش در اثر یک انفجار شدید با اشکال هندسی مختلف پراکنده میشود، آسمان دوم نیز در اثر انفجاری شدید به صورت کوهپارههای ریز و درشت درآمده است.
آسمان مریخ
موقعی که ساکنان کره مریخ در تاریکی شب فرو میروند، برفراز سر خود دریایی خروشان از این چراغها و جرقههای شهابی مشاهده میکنند که از سمت غرب به سوی شرق میگذرند. این چراغها و جرقهها در رنگها و شکلهای مختلف رژه میروند و هر لحظه، رنگها و شکلهای هندسی آنها تغییر میکند.
این چراغانی و این زیب و زیور آسمانی در شبهای کره زمین قابل رؤیت نیست، چون سیارکهای آسمان دوم با کره زمین فاصله بسیار زیادی دارند؛ اما از کره مریخ کاملاً قابل رؤیت است. خصوصاً آن قطعههایی که هنگام انفجار به مدار پایینتری منتقل و پرتاب شدهاند، کاملاً با کره مریخ نزدیک شدهاند. از این رو است که قرآن مجید زیب و زیور بودن سیارکها را ویژه کره مریخ معرفی میکند.
سیل خروشان این سیارکها از نظر تماشاگران جلوه و شکوهی مسحورکننده دارد. اما همین منظره از نظر مسافران فضایی کاملاً منطقه خطر بهشمار میآید؛ زیرا این توده عظیم شنها، تگرگها، سنگها و کوهپارههای شناور، به صورت حصاری غیرقابل نفوذ درآمدهاند که گذر کردن سفینههای فضایی از میان آنها کاری بس مشکل و دشوار، بلکه ناممکن است.
از این رو است که قرآن مجید همین زیب و زیور دلفریب را به عنوان حصار نگهبانی و دژ محافظت برای خروج از مرز زندگی معرفی میکند و راه نفوذ جن و انس را به سوی کره مشتری و خارج از آن مسدود میشناسد.
این کره عظیم آسمانی که اینک درهم ریخته و پاشان است، همان بهشت آدم بوده است که به علت عصیان ابلیس و خطای آدم دچار صاعقه خشم الهی گشت و با یک انفجار شدید، قطعههای متلاشی شده آن به همراه سنگها و غبارهای شن، خاک و ذرات آب در تمام جوانب پراکنده شد و فضای وسیعی را در اشغال خود گرفت. قطعه عظیمی از این کره سماوی، آدم و حوا را به زمین منتقل کرد.
منظومه شمسی و نگهبانان
طبیعی است که این سنگپارهها و کوهپارهها مکرر در مکرر با هم تصادم کرده باشند؛ زیرا علاوه بر آن که سرعت آنها متفاوت است و مانند هزاران هزار اتومبیل با سرعتهای متفاوت هر لحظه ممکن است با هم تصادف نمایند و درهم بریزند، با شهاب سنگهای آواره و ستارگان دنبالهدار هم گهگاه تصادف کردهاند و هرچه بیشتر متلاشی شدهاند. قرآن مجید درباره یک رشته از این تصادمها که حلقه حصار آستروئید را فشردهتر و انبوهتر کرده است، چنین میگوید:
«وَ اَنّا لَمَسنَا السَّماءَ فوَجَدناها مُلِئَت حرَساً شدِیداً وَ شُهُبًا. وَ اَنّا کُنّا نَقعُدُ مِنها مَقاعِدَ لِلسَّمعِ فَمَن یَستَمِعِ الآنَ یَجِد لهُ شِهاباً رَصَداً وَ انّا لانَدرِی اَشَرٌ اُرِیدَ بِمَن فِی الاَرضِ اَم اَرادَ بِهم رَبُّهُم رَشَداً».
یعنی: «و ما پریان آسمان را لمس کردیم و یافتیم که از نگهبانان صخره اندام و شهابهای شعلهور انبوه است. ما، پیش از این در تختهای روان فضایی گوش مینشستیم، تا رمزی از آسمان سوم بشنویم، اینک هر که گوش نشیند، شهابی پران در کمین یابد. ما پریان ندانستیم که با این شهابریزان، شری برای زمینیان اندیشیدهاند یا پروردگارشان خیر و صلاحی برای آنان پیشبینی کرده است».
محاوره پریان
این قسمت که در سوره جن از زبان پریان نقل میشود، ناظر به عصر بعثت رسول خدا است. در زمان بعثت رسول خدا ضمن انفجار و تصادمی مجدد، کوهپارههای عظیم دیگری از خانواده آستروئید به صورت سنگپارههای کوچکتر درآمد؛ تا راه صعود شیاطین به سوی مشتری که ستاد فرماندهی جبرئیل است، بسته شود. طبیعی است که با این گونه انفجارها، آتشبازی جالبی در فضا پدید آید و این خود جشن طبیعت است برای برگزاری مراسم بعثت و رسالت آن سرور که خاتم پیامبران است.
این گونه حوادث که میتواند وسیله خیر و سعادت باشد، ضمناً میتواند مایه سرکوبی و نابودی بشر قرار گیرد. از این رو است که پریان با مشاهده انفجار کوهپارهها با خود میگفتند که: آیا میخواهند رشد و سعادت زمینیان را تأمین کنند یا این که دستاندر کار نابودی و انقراض بشریتاند؟
معلوم میشود اطلاعات کیهانی پریان از ما افراد بشر بیشتر است. ظاهراً با عمر درازی که دارند، بارها تصادم و انفجار کوهپارهها را با چشم دیدهاند و رابطه آن را با سرنوشت بشریت احساس کردهاند و چه بسا خود شاهد هلاک و نابودی قوم لوط و اصحاب فیل بودهاند که با سنگباران آسمانی و رگبار شهابی به دیار عدم رهسپار شدهاند.
شهاب آسمانی در منظومه شمسی و عذاب
قرآن مجید درباره هلاک قوم لوط از یک شهاب آسمانی یاد میکند که تودهای از تگرگهای سنگی را در پی داشته است. از جمله در سوره هود آیههای ۸۱ـ۸۲ میگوید:
«فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَ أَمْطَرْنَا عَلَیْهَا حِجَارَهً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ. مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّکَ وَ مَا هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ».
یعنی: «در آن هنگام که فرمان ما به زمین در رسید، مرز و بوم آن قوم را زیر و زبر کردیم و رگباری از تگرگهای سجّیل (سنگـ گل) بر سر آنان فرو باریدیم. تگرگی دستچین، با علامت ویژه آسمانی. یک چنین کیفر و سرنوشتی از دیگر سیهکاران به دور نخواهد بود».
زیر و زبر شدن آن دیار که سطح روی زمین با همه ساختمانها و باغستانها در دل زمین جای گیرد و سطح زیرین خاک روی آن را بپوشاند، جز با سقوط یک شهاب عظیم گرچه از نوع ستارگان دنبالهدار باشد، متصور نیست. از اینرو است که قرآن مجید در سوره حجر، آیههای ۷۳ـ۷۴ میگوید:
«فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَهُ مُشْرِقِینَ. فَجَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَ أَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ حِجَارَهً مِنْ سِجِّیلٍ».
یعنی: «سپیدهدم غرشی رعدآسا برخاست و سرزمین آن قوم زیر و زبر شد و رگباری از تگرگ سجّیل (سنگـ گل) بر آنان باریدن گرفت». طبیعی است که غرش وحشتزا از همان سنگ عظیم آسمانی برخاسته است که ابتدا با جوّ زمین برخورد نموده و سپس با زمین تصادم کرده است. همین سنگ عظیم آسمانی بوده است که رگباری از سنگریزههای آسمانی را دستچین کرده، به همراه خود آورده است.
سنگ آسمانی یا ابر
قرآن مجید در سوره اعراف، آیه ۱۷۱، از یک سنگ آسمانی یاد میکند که به موازات حرکت زمین، بالای سر یهودیان پرواز میکرده است. متن آیه چنین است:
«وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّهٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ».
یعنی: «و آنگاه که کوهپارهای بر سر قوم یهود فرا داشتیم؛ گویا قطعه ابری است که سایبان باشد. و آنان هر لحظه تصور میکردند که بر سرشان فرو افتد».
در سوره طور، آیه ۴۴ شرحی از خیرهسری مشرکان آورده و میگوید:
«وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفًا مِنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا یَقُولُوا سَحَابٌ مَرْکُومٌ».
یعنی: «اگر پارهسنگی در حال سقوط بنگرند، از خیرهسری خواهند گفت که ابری متراکم است؛ نه پارهسنگی از جنس آسمان».
بر اساس منطق قرآن این پارهسنگها اجزای همان آسمان دوم است. لذا در سوره اسری، آیه ۹۲ از مشرکان نقل میکند که این تهدید را به مسخره میگرفتهاند و میگفتهاند:
«او تُسقِطِ السَّماءَ کَما زَعَمتَ عَلَینا کِسَفاً …».
یعنی: «ما ایمان نمیآوریم مگر این که آسمان را بر سر ما فرو اندازی، آن سان که تصور کردهای آسمانها از سنگ است».
تگرگ آسمانی
قرآن مجید درباره رگبار تگرگ سجّیل که بر سر اصحاب فیل فرو بارید، در سوره فیل چنین توضیح میدهد:
«… وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ. تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ. فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ».
یعنی: «پرندگانی به سوی آنان گسیل نمودیم. گروهانی پیدرپی که تگرگهای سجیل بر سر آنان پرتاب میکردند. در اثر این رگبار تگرگ، نخل قامتشان چونان درخت موریانه زده سوراخ سوراخ بر زمین درغلتید».
در این داستان شگفت تعبیر «حِجارهٍ مِن سجّیل» یادآور همان سنگباران قوم لوط است. درباره قوم لوط، سنگباران آسمانی در پی سقوط شهاب سنگی عظیم صورت گرفت. اما در مورد اصحاب فیل که تا نزدیکی حرم خدا رسیده بودند، سنگی از آسمان سقوط نکرد؛ وگرنه حرم خدا هم زیرو زبر میشد، بلکه فقط رگبار آسمانی صورت گرفت که ویژه همان طاغیان سرکش از اصحاب فیل بود.
اصحاب فیل
این رگبار به وسیله قطعه سنگهایی صورت گرفته است که از آسمان مکه مانند پرندگان در حال پرواز بودهاند و در اثر فرسایش و تصادم آن سنگها شنهای ریز و درشت به صورت رگبار تگرگ بر سر آن قوم فرو ریخته است.
و شگفتتر آن که این رگبار در شب ولادت رسول خدا صورت گرفته است که هم جشن ولادت آن سرور برگزار شود و هم دشمن خدا از حرم حق مطرود و نابود گردد. طبری و کاتب واقدی از ابنعباس روایت کردهاند که ولادت رسول خدا در همان سالی اتفاق افتاده است که اصحاب فیل نابود شدهاند. طبری از قابله آن سرور نقل میکند که در شب ولادت آن سرور ستارگان در حال طیران بودند؛ تا آن حد که میترسیدیم بر سر ما فرو ریزند (طبری، ۲، ص۱۵۶، ط. دار المعارف، طبقات الکبری، ج۱، ق۱، ص۶۳).
رگبار سنگ ریزه
قرآن مجید در مورد چنین حادثهای که تنها رگبار سنگ فرو بارد، در سوره نور آیه ۳۳ میگوید:
«وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِیهَا مِنْ بَرَدٍ: فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالأبْصَارِ».
یعنی: «خدا است که از آسمان از کوههای تگرگزایی که در آسمان است، تگرگی از سنگ و شن فرو میبارد و میکوبد آن را بر سر هر که خواهد و بر کنار میدارد از پیرامون هر که خواهد. به هنگام فرو ریختن، درخشش و تابش تگرگها در حدی است که چشمها را خیره میسازد».
بدون تردید این تگرگها دانههای بارانی نیستند که در فضای یخبندان آسمانی منجمد میشوند و فرو میریزند، بلکه شنهای ریز و درشتی هستند که از تصادم و فرسایش کوهپارههای آسمانی پدید میآیند و برای همین است که هنگام فرو ریختن صاعقهوار میدرخشند و چشمها را خیره میکنند؛ تا آن حد که ممکن است بیننده را کور سازند. آری تگرگ، اما تگرگی چون دانه آتش سرخ و سوزان.
این بود شرح مختصری از آنچه قرآن مجید درباره آسمان دوم بهدست میدهد. این شرح و بیان، در هزار و چهارصد سال پیش در سرزمین عبرستان عنوان شده است؛ در حالی که کیهانشناسان تا حدود دویست سال پیش، از آن بیخبر بودند. اینک قسمتی از بیانهای اخترشناسان را در مورد این آسمان آستروئید نقل میکنیم تا مورد مطالعه قرار گیرد و خوانندگان برای مقایسه با قرآن مجید نیازمند مراجعه نباشند.
نظر اخترشناسان و منظومه شمسی
ژرژ گاموف در کتاب سرگذشت زمین میگوید: «مقایسه فواصل نسبی سیارات از خورشید، شکافی بین مریخ و مشتری نشان میدهد. این شکاف بر فقدان سیاره کاملی در این ناحیه دلالت دارد.
گرچه بیشتر خرده سیارات در منطقهای حرکت میکنند که تقریباً در نصف راه بین مریخ و مشتری در منظومه شمسی واقع است. معهذا بعضی از آنها از این حدود هم تجاوز کردهاند. خرده سیاره اروس هنگام عبور از نزدیکی خورشید، مدار مریخ را قطع میکند و فقط در فاصله تقریباً ۲۲ میلیون کیلومتری زمین دیده میشود. از طرف دیگر هیدالگو که دورترین خرده سیارهها است به نقطهای خارج از مدار مشتری میرسد.
اکنون در مقابل این پرسش قرار میگیریم: «در ناحیهای که ظاهراً باید محل سیاره مستقلی باشد، چرا منجمان جز تعدادی قطعههای کوچک اجرام سماوی، چیز دیگری نمیبینند؟» به نظر میرسد قابل قبولترین جواب این سوال چنین باشد: «سیارهای که قبلاً در طول این مدار حرکت میکرده متلاشی شده و به صورت قطعات متعددی درآمده است که در همان ناحیه فضا به حرکتشان ادامه میدهند».
دیگر از سنگهای آسمانی آنها هستند که همیشه به طور دسته جمعی، در مواقع معین از سال در آسمان دیده میشوند که از طرفی به طرف دیگر در حرکت میباشند. معروفترین و با اهمیتترین این دسته عبارتاند از پرسئیدها که در اواخر مرداد ماه، منظرهای زیبا در آسمان ایجاد مینمایند. دسته دیگر که در اوایل پائیز به علت درخشندگی زیادی که در فضای کیهان ایجاد مینمایند، دیده میشوند؛ به نام لئونید نامیده شدهاند».
آسمان سوم منظومه شمسی در قرآن
منظومه شمسآسمان سوم کره مشتری است. این آسمان عظیم، شگرفترین سیاره منظومه شمسی است. قرآن مجید برخی از شئون این کره عظیم را مطرح کرده است. از جمله در سور صافّات، آیههای ۱ـ۱۰ میگوید:
چنان که در فصل قبلی گذشت، سیارکهای آسمان دوم کلید معما است. آیات مزبور میگوید: این سیارکها زینت آسمان نزدیکتراند که کره مریخ باشد و در عین حال دژ نگهبانی است، برای صعود بر آسمان بالاتر که کره مشتری خواهد بود.
«وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا. فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا. فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا. إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ. رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ رَبُّ الْمَشَارِقِ. إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَهٍ الْکَوَاکِبِ. وَ حِفْظًا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ. لایَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلإ الأعْلَى وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ. دُحُورًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ. إِلا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ».
یعنی: «سوگند به آن فرشتگان که صف در صف شوند و آن گاه شیاطین را برانند و آن گاه سخن خدا را بر رسول خدا تلاوت کنند. که خدای شما یکتا است: همان پروردگار آسمانها و زمین و آن چه در میان آسمان و زمین است و پروردگار مشرقهای آسمانها و زمین.
ماییم که آسمان نزدیکتر را با زیور و زیب آذین بستیم: همان زینت کوکبها و سیارکها. و نگهبان شدیم از صعود هر شیطان نافرمان که گوش فرا ندارند به سوی سنای بالاتر از آن سیارکها و سنگباران شوند از هر سو رانده و خوار، و آنان را است شکنجهای جانکاه. مگر آن کس که چابک در گذرد که شهابی سوفار در پی او افتد».
مشتری به عنوان پایگاه فرمانروایی
در این آیات، کره مشتری به عنوان سنا معرفی شده است (ملأ). در این سنا کارگزاران عالم خلقت مجتمعاند و فرمان جبرئیل را به مرحله اجرا میگذارند. از جمله همین فرمانگزاری نزول آیات قرآن است که در ابتدای سخن مطرح شده است. فرشتگان صف در صف میشوند و به سوی زمین شتاب میگیرند و چون از حصار آستروئید بگذرند و در جو مریخ و زمین با شیاطین روبرو شوند، همه را از خود میرانند تا آن گاه که بر رسول خدا فرود آیند و قرآن را بر او تلاوت نمایند.
ملاء اعلی
در سوره ص، آیههای ۶۹ـ۸۵ شرح جالبتری از سنای بالاتر به میان آمده است. در این آیات که تنها به ترجمه آن اکتفا میرود، چنین آمده است:
«من از ملأ أعلی و سنای بالاتر بیخبر بودم که چه گفتوگویی درگرفت. تنها به من وحی میشود که باید آشکارا اعلام خطر کنم. گفتوگو به این شرح است که پروردگار تو با فرشتگان گفت: من بشری از گل میآفرینم. آنگاه که اندام او را آراستم و از موج وجودم در او دمیدم. به پاس این آفرینش شگفت به خاک بیفتید. فرشتگان همه به خاک افتادند یکسر. جز ابلیس که خود را بزرگتر از این آفرینش شمرد و دیرباز در شمار کافران بود.
پروردگارت گفت: ای ابلیس مانعت چه بود که دستاورد آفرینشم را سجده نبردی؟ خود را بزرگتر شمردی یا واقعاً در شمار والایان بودی؟ ابلیس گفت: من از آدمیزاد برترم. تو مرا از آتش آفریدی و او را از گل. پروردگارت گفت برون شو از این سنای برتر که رانده این درگاهی و نفرت من بر تو باد تا روز بازپسین. ابلیس گفت: پروردگارا، حال که چنین است، مرا تا روز بازپسین مهلت ده تا در سنای برتر باقی بمانم.
روز معین
پروردگارت گفت: تا روز معین (در هم کوبیدن بهشت آدم) مهلت خواهی داشت. ابلیس گفت: به عزت خودت سوگند که همه آنان را سرگشته و گمراه میسازم، جز بندگان مخصوصت را. و پروردگارت گفت: این پاسخ مرا هم بشنو که حق است و جز حق گفتن شایسته من نیست: من سوگند میخورم که دوزخ را از تو و پیروانت آکنده سازم».
قرآن مجید در آیات فراوانی از رجم ابلیس و شیاطین سخن به میان آورده است و در همه جا به همین سنای بالاتر نظر دوخته است که راز پیامها بر شیاطین مکشوف نشود. به خاطر همین است که ابلیس را از سنا راندند و به خاطر همین است که نسل او را و نسل پیروان او را از جن و بشر در حصاری از سنگپارههای آستروئید منظومه شمسی محصور نمودند تا راه سنا را بر آنان مسدود سازند.
کرسی در قرآن
قرآن مجید از این سنای بالاتر گاهی تعبیر به «کرسی» نموده است، آنجا که در سوره بقره، آیه ۲۵۵ میگوید: «وَسِعَ کُرسیُّهُ السَّمواتِ وَ الاَرضَ»؛ زیرا کره مشتری که پایتخت جبرئیل است، چندان وسعت و عظمت دارد که میتواند همه آسمانهای دیگر را با زمین در دل خود جای دهد. همچنین در آیات دیگری از همین پایتخت قدرت و سنای عزت تعبیر به عرش میکند؛ زیرا معنی عرش و کرسی متحد است و هم اینک نیروی برقاطیس جبرئیل که سریعتر از فرفره به خود میپیچد، در پیرامون این کره عظیم حلقه زده است تا مقدرات کائنات را رهبری کند.
از جمله این آیات، آیه ۵۴ سوره اعراف است که میگوید:
«إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الأمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ».
یعنی: «پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را ظرف شش روز آفرید. آن گاه بر عرش خود بال و پر برافراشت. چهره سپید روز را با سیاهی شب میپوشاند و چهره سیاه شب را با سپیدی روز؛ آنسان که با شتاب در پی هم درآیند. خورشید و ماه و اختران به فرمان او اندراند. آگاه باشید. آفرینش او راست، فرمانگزاری هم با او است. پاینده باد پروردگار جهانیان».
در فصل آفرینش زمین گذشت که پیدایش حرکت وضعی به گرد خورشید و سایر تحولهای طبیعی زمین، از تشکل کوهها، درهها، آب، خاک، گیاه و معدن، همه و همه در سایه نیروی شگرف جبرئیل و جلوههای برقاطیسی این قدرت لایزال الهی صورت گرفت و در اثر احاطه و بال و پر گشودن همین نیرو بود که کره زمین از مغناطیسی طبیعی شارژ شد و در یک میدان امواج الکترونی برقیف غوطهور گشت.
عرش
اینک قرآن مجید اعلام میدارد که این نیروی عظیم الهی بعد از آراستن آسمانهای سحابی بر کره مشتری که عرش او است، مستقر گشته بال و پر بر اطراف آن گشوده است. در این صورت، طبیعی است که باید کره مشتری نیز از مواهب عظیمی از حیات و نیروی بهشتی برخوردار باشد و درست همانند کره زمین و قهراً با عظمتی بیشتر در میدان مغناطیسی وسیعی غوطهور باشد.
با توجه به این آیه شریفه قرآن و سایر آیاتی که درباره مظاهر عرش سخن میگوید، چنین استنباط میشود که کره مشتری با آن نیروی عظیمی که بر گرد آن حلقه زده است، ستاد فرماندهی منظومه شمسی را تشکیل داده است و همین نیروی شگرف جبرئیل است که از این مکان مقدس به کنترل اوضاع و مراقبت منظومه شمسی همت گماشته است. از جمله این مراقبتها، کنترل حرکتهای سیارهها و حفظ تعادل آنهاست که در اثر نیروهای جاذبه مختلف، دچار اختلال نشوند. لذا در اولین بحث آیه، کنترل پدیده شب و روز مطرح شده است که مبادا حرکت وضعی زمین دچار کندی و یا تندی بشود.
توصیف پدیده شب و روز در قرآن
درباره پدیده شب و روز قرآن مجید تعبیر جالبی را عنوان کرد که گویا از یک طرف، نیمکره سیاه شب میخواهد چهره روز را در زیر پرده سیاه خود بپوشاند و از آن طرف، نیمکره سپید روز در صدد است که چهره سیاه شب را در زیر ملافه سپید خود پنهان نماید و هر دو نیمکره تا آن حد در کار خود عجله و شتاب دارند که گویا به دنبال هم میدوند.
این منظرهای را که قرآن مجید عنوان کرده است جز از خارج فضا قابل مشاهده نیست. چنان که در سالهای اخیر عین همین عبارت از زبان فضانوردان شنیده شد. نظیر این تعبیرها که وجه شباهت آن جز از فضای خارج قابل لمس نیست، در قرآن مجید فراوان است.
مساحت بهشت عدن
نکته شگفت دیگر این است که قرآن مجید درباره بهشت عدن مساحتی را به دست میدهد که با همین عرش الهی و در واقع کره مشتری قابل تطبیق است. این مساحت در سوره آلعمران، آیه ۱۳۳ و سوره حدید، آیه ۲۱ بدین صورت اعلام شده است که عرصه بهشت چنان وسیع است که با عرصه تمام آسمانها و زمین برابر است. این همان ظرفیتی است که شرح آن در تفسیر آیه «وَسِعَ کُرسیُّه السَّمواتِ و الاَرضَ» گذشت.
در کتاب پژوهشی در طبیعت، ص۶۰۱ به نقل از اخترشناسان مینویسد: «از بین نه سیاره منظومه شمسی، فقط مشتری و زمین دارای میدان مغناطیسی هستند. تشعشعهای رادیویی نشان میدهد که میدان مغناطیسی مشتری از نظر شکل، مثل میدان مغناطیسی زمین است و دارای دو قطب شمال و جنوب مغناطیسی میباشد. اگر از خورشید صرف نظر شود، زمین بیشترین مقدار پارازیتهای رادیویی را از مشتری دریافت میکند».
آسمان چهارم منظومه شمسی در قرآن
قرآن مجید در سوره ذاریات، آیه ۸ میفرماید:
«وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ. إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ».
«سوگند به آسمان زحل با کمربند راه راه، آن که شما مردم درباره قیامت به آشفتگی فکری دچارید».
این آیه کریمه به سیاره زحل و کمربندهای آن ناظر است. چرا که «حُبُک» جمع «حبیکه» است و از نظر لغت، شالی است که دور کمر پیچیده شود و یا ریسمان و تسمهای که دور کالا بسته شود و یا موجی که در آب راکد به صورت دائره حاصل شود به آن حبیکه میگویند.
اگر شال کمر دو سه بار دور کمر پیچیده شود و یا ریسمان و تسمه را چند بار به دور کالا بچرخانند تا محکم شود و یا موج آب در اثر وزش باد و یا سقوط سنگ، پیاپی به شکل دایره تصویر شود، خصوصاً موقعی که رنگارنگ باشند، نام حُبُک به خود خواهد گرفت. نوشتهاند که یکی از همسران جوان رسولالله کمربندی برای خود بافته بود که رنگهای متفاوت داشت. گویا که چند رشته پارچههای رنگ به رنگ را کنار هم دوخته باشند. این کمربند به نام حُبک خوانده میشد.[۴]
آسمان هفتم منظومه شمسی در قرآن
قرآن مجید آخرین آسمان را به عنوان «سِدرهالمُنتَهی» نام میبرد. در سوره نجم، آیه ۱۴ ضمن شرحی از معراج رسول اکرم چنین ادامه میدهد:
«وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرَى. عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى. عِنْدَهَا جَنَّهُ الْمَأْوَى. إِذْ یَغْشَى السِّدْرَهَ مَا یَغْشَى. مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَى. لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى».
یعنی: «به حق سوگند که او را ضمن یک فرود آمدن دیگر هم مشاهده کرد. این مشاهده در «سِدرهالمُنتَهی» بود. بهشت قرارگاه او همان سِدرهالمُنتَهی خواهد بود: آن گاه که پوششی از حیات آن را در بر گیرد».
«سدره» میوه
درخت سدر است که مانند فندق کوچک است. «المنتهی» یعنی پایان مرز و خطّه منظومه
شمسی که فراتر از آن پایگاهی نیست و دیگر امکان عروج نخواهد بود. در این آیه کریمه
هم به خردی و کوچکی آسمان هفتم یعنی پلوتن اشاره شده است و هم به این که در آن طرف
این سیاره، دیگر پایگاهی و سیارهای که متعلق به منظومه شمسی باشد، وجود ندارد.
پانوشت ها
[۱]. مگر در خسف بیداء.
[۲]. قرآن مجید از این تگرگها به نام سجیل (= سنگ و گل) یاد میکند.
[۳]. و آن دسته فرشتگان که عرش خدا را بر دوش میبرند، با آن دسته از فرشتگان که گرداگرد عرش خدا انبوهند، با سپاس و ثنا، پروردگار خود را تسبیح میگویند و به او ایمان دارند …» (غافر، ۷).
[۴]. این فصل در کتاب هفت آسمان وجود ندارد.
بنظر میرسد مقیاس اندازه گیری مفسر از آسمانهای هفتگانه بسیار ناچیز است بنابراین خداوند متعال در قرآن که خود را مالک تمام آسمانها و ستارگان میداند از اندازه های بسیار بسیار بزرگتر از آنچه در مطالب فوق آمده صحبت به میان آورده. منظور از آسمان اول یا پایین همان آسمان ستاره و سیاره و… است که شامل تمامی منظومه ها و کهکشانها و سیاه چاله ها و ابر اخترها میشود نه اینکه ما طبقات آسمان را محدود به منظومه کوچک شمسی کنیم. ماهوت جبروت ملکوت …اسامی دیگر آسمانهای کائنات هستند که مطمئنا نظمی شگرف در آنها وجود دارد
خیلی عالی بود ممنون از مطالب بی نظیرتون
احسنت
سلام علامه مرتضی رضوی منظور از اسمانهای سبع را شش مرحله بیگ بنگ دانسته اند که هر بیگ بنگ اسمانی بوده برای قبلی و از روی همین مباحث به عمر کل کائنات رسیده است در کتاب تبین خلقت جهان و انسان نظر شما در مورد نظرات ایشان چیست ؟
با سلام و احترام، همان گونه که فرمودید در طول تاریخ اندیشمندان مسلمان با توجه به دانش خود فرضیه های متفاوتی در باره هفت آسمان طرح کرده اند، از جمله اینکه این آسمانها لایه های مختلف آتمسفر کره زمین هستند. استاد بهبودی برخی از این فرضیات قدیمی تر را در همین نوشتار خلاصه کرده اند. اینکه کدام فرضیه می تواند به یک نظریه قابل بررسی درآید، وابسته به مطالعات بیشتر اندیشمندان در طول زمان و پذیرش و مقبولیت آن فرضیه توسط سایر اندیشمندان است. همانگونه که در این نوشتار می خوانید، استاد بهبودی برای تثبیت فرضیه خود تلاش فراوان کرده تا از خود آیات قرآنی بهره گیرد و آن را در یک منظومه منسجم فکری قرار دهد.
لاببلبولاورلو