درباره تورات و آن چه در اسفار پنجگانه آمده است، که مخلوطی از روایات تاریخی و سخنان موسی و کلام خدا است و به نقل از موسی حکایت شده است؛ در سوره آل عمران آیاتی آمده است که شرح آنها را از کتاب تدبری در قرآن در زیر می خوانیم:

تورات

(وَ آن مِنْهُمْ لَفَرِیقا یَلْوُونَ الْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللهِ وَ مَا هُوَ مِنْ عِندِ اللهِ وَ یَقُولُونَ عَلَی اللهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ) «۷۵».

روایت کرده اند که «تورات در اصل، طی چندین طومار جداگانه داده شد که بعدا به صورت یک کتاب درامد». آن چه در اسفار پنجگانه آمده است، مخلوطی از روایات تاریخی و سخنان موسی و کلام خدا است که به نقل از موسی حکایت شده است.

سفر لاویان شامل احکام است و در صدر آن مراسم قربانی برای پاک شدن از گناهان. گرچه قربانی، یک فاخته باشد و یا ارد و روغن باشد. هکذا مراسم قربانی برای سلامتی و بسیاری مسائل دیگر که در هر حال به سود کاهنان معبد، کاهنان بیت المقدس و کاهنان خیمه اجتماع است؛ و در همه احوال منافع کاهنان به چشم می خورد.

سفر تثنیه همان احکام و همان مراسم است به روایت دیگر. به این صورت که گویا دو نفر جداگانه احکام تورات اصلی را استنباط و استخراج نموده اند که در برخی موارد نیز با هم اختلاف دارند، در بسیاری از موارد هماهنگ هستند و کم و زیاد هم دارند.

سفر اعداد که آمار مهاجران از مصر را به دست می دهد؛ تا با سایران خلط نشوند و امتیاز آنان برجا باشد. این سفر نمی تواند مربوط به زمان موسی باشد که براساس قرآن، موسی آنان را به حال خود گذاشت و براساس روایات تورات و توراتیان چهل سال در صحرای سینا سرگردان بودند و یک سبط از اسباط دوازده گانه به کلّی مفقودالاثر گشتند.

سفر پیدایش و خروج هم، جنبه روایت دارد و نمی تواند وحی خالص باشد. خصوصا با خرافاتی که بالصراحۀ مشمول است.

درباره تورات

کتاب های نبیئیم یا پیامبران که بیست و چند کتاب است و در تعداد آنها نیز اختلاف است؛ با صحیفه یوشع شروع می شود که باز هم به صورت واقعه نگاری تدوین یافته است. همچنین سایر نبیئیم ها که از جمله کتاب اول پادشاهان، کتاب دوم آن، کتاب تواریخ ایام و کتاب دوم آن، صرفا واقعه نگاری ایّام است.

احکام تورات

از نظر احکامی که می توان از کتاب های نبیئیم استنباط کرد، تنها کافی است به ابتدای کتاب هوشع بنگرید که می  گوید: «خداوند به هوشع گفت برو و زنی زانیه و اولاد زناکار برای خود بگیر؛ زیرا که این زمین از خداوند برگشته، سخت زناکار شده اند». درحالی که سفر لاویان، باب ۲۱، آیه ۷ و ۸ می گوید: «زن زانیه یا بی عصمت را نکاح ننمایند و زن مطلّقه را نگیرند؛ زیرا او برای خدای خود مقدّس است». در همان باب آیه ۱۴ نیز می گوید: «و آن که رئیس کهنه باشد، زن باکره نکاح کند و بیوه و مطلّقه و بی عصمت و زانیه، اینها را نگیرد».

درباره سایر کتاب های عهد قدیم که به نام کتوبیم خوانده می شوند، در اصالت و صحّت برخی از آن ها اختلاف است. زیرا تضّاد شدیدی در بین آن ها وجود دارد؛ حتّی در آیات یک کتاب. بعد از آن که با فلسفه و عرفان تضادّ و تنافی را توجیه کردند، به عنوان کتوبیم، یعنی نوشته های مقدّس و یا احادیث مقدّس، ثبت و معرفی شده است.

تا زمانی که کسی این کتاب ها را با دقت مطالعه نکند، درست درنمی یابد که چرا قرآن مجید می گوید: (یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب. و یقولون هو من عندالله و ما هو من عند الله).

آیه اول و دوم از باب سیزدهم کتاب حزقیال صراحت دارد که برخی انبیای بنی اسرائیل افکار شخصی خود را به نام وحی الهی جا می زده اند؛ و خداوند به حزقیال وحی می کند که به آنان بگوید «وای بر انبیای احمق که تابع روح خویش می باشند و هیچ ندیده اند. ای اسرائیل، انبیای تو مانند روباهان در خرابه ها بوده اند. رؤیاهای باطل و غیب گوئی کاذب می بینند و می گویند: خداوند می فرماید، با آن که خداوند ایشان را نفرستاده است». (کتاب حزقیال، باب ۱۳، آیه ۶۳).

ربانین

(مَا کَانَ لِبَشَرٍ آن یُؤْتِیَهُ اللهُ الْکِتَابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّۀَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَادا لِی مِن دُونِ اللهِ وَلکِن کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَ بِمَا کُنتُمْ تَدْرُسُونَ* وَ لَایَامُرَکُمْ آن تَتَّخِذُوا الْمَلَائِکَۀَ وَ النَّبِیِّیِنَ ارْبَابا ایَامُرُکُمْ بالْکُفْرِ بَعْدَ اذْ انتُم مُسْلِمُونَ) «۸۰».

الفاظ آیه روشن است.

درباره کلمه «ربَانیّین» که ریشه در مادّه «ربّ» به معنای پرورش دهنده و تعلیم دهنده دارد، مفسّران بحث کرده اند. با توجه به این که زبان عرب و زبان عبری در بسیاری از موارد برگرفته از یک ریشه اند، منطقی است که می بینیم واژه «ربّانیم» که جمع «رَبّان» است، بر آن دسته معلّمانی اطلاق می شده است که در تعلیم شریعت یهود و توضیح کتاب تورات، صاحب مکتب و مِدارس بوده اند.

درباره تورات نویسان
تصویر یک rabbi از یک سایت یهودی

واژه «ربِّی» نیز از همین ماده «ربّ» است و بر همان معلّمان و تفسیرکنندگان تورات و شریعت اطلاق می شده است. ولی این اصطلاح در فلسطین متداول بوده است، نه در بابل. از جایی که مردم فلسطین و یا معلّمان آنان با لهجه آرامی سخن می گفته اند، کلمه «ربِّی» را به کسر راء تلفظ می کرده اند.

کلمه «ولکن» استدارک است از (کونوا عبادا لی). یعنی هیچ کسی که خداوند به او کتاب و حکمت: یعنی علم فرائض و سنن اموخته است و رؤیای نبوّت را در اختیار او نهاده است، حق نداشته و ندارد که به شاگردان خود بگوید: شما باید بندگان من باشید و آن چه را مصلحت می بینم، بپذیرید و فرمان مرا اطاعت کنید. او حق نداشته است که خود طرحی نو در فرائض و سنن بریزید که مطابق با مصلحت روز باشد.

فقط حق داشته است که بگوید: شما باید معلّمانی خداجو باشید، از آن رو که مفسّر توراتید و سنن الهی را تدریس می کنید. وی همچنین حق نداشته است که به امت خود بگوید فرشتگان را به خدایی بگیرید، نجات خود را از میکائیل و شفای خود را از رفائیل بجوئید؛ و یا بگوید انبیای خوابگزار خود را به خدایی بپذیرید و از فرمان آنان اطاعت کنید؛ زیرا که چنین اوامری خود کفر به تورات است. ایمان به تورات اقتضا می کند که شما همگان در برابر فرمان خدا تسلیم باشید.

بشارت پیامبران بعدی

(وَ اذْ اخَذَ اللهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا اتَیْتُکُم مِن کِتَابٍ وَ حِکْمَۀٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مٌصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ قَالَ ءاقْرَرْتُمْ وَ اخَذْتُمْ عَلَی ذلِکُمْ اصْرِی قَالُوا اقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَ انَا مَعَکُم مِنَ الشَّاهِدِینَ) «۸۱».

این آیه تعلیقه ای است بر آیه قبلی و اضافه می کند که ما وقتی که آن انبیا را با فرائض و سنن آشنا می کردیم، از آنان پیمان گرفتیم که باید به آن رسولانی که بعدا با کتابی جدید، برای احیای فرائض و سنن مبعوث می شوند، ایمان بیاورید و آنان را نصرت نمائید. بی شک آنان به این میثاق الهی اعتراف کرده اند و از رسولان بعدی خبر داده اند. همچنین بر اثر رؤیا، سیما و شمایل رسولان بعدی را که عیسی و محمد باشند، به مردم خود اموخته اند و شما نیز شرح آن را در کتاب های «کتوبیم» یعنی کتاب هایی که به تعلیم روح القدس نوشته اند، دیده اید.

بنابراین شما یهودیانی که در عصر حاضر زندگی می کنید و با رسالت قرآن روبرو هستید، باید به دستور همان رهبران دینی و انبیای مکتبی خود، رسالت قرآن را بپذیرید.

(فَمَن تَوَلَّی بَعْدَ ذلِکَ فَاولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ) «۸۲».

بنابراین روشن است که این آیه تفریعی، ناظر به یهود معاصر قرآن است؛ نه از شرایط میثاق انبیا، چنان که برخی تصوّر کرده اند. لذا است که می گوید: (فاولئک هم الفاسقون) یعنی از فرمان انبیا تمرّد کرده اند. اگر از شرایط میثاق انبیاء بود، گفته می شد: «فاولئک هم الکافرون» چنان که در آیه پیشین گفت: (ایامرکم بالکفر بعد اذ انتم مسلمون).

تسلیم به خداوند

(افَغَیْرَ دِینِ اللهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ اسْلَمَ مَنْ فِی السَّموَاتِ وَ الْارْضِ طَوْعا وَ کَرْها وَ الَیْهِ یُرْجَعُونَ) «۸۳».

آیه کریمه ناظر به آن نکته ای است که قبلا گذشت و گفت: (انَّ الدِّین عند الله الاسلام). یعنی این ملت یهود غیر از دین خدا که تسلیم و طاعت است، دین دیگری می جویند؟ و با آن که از زبان انبیای یهود به آنان سفارش شده است که باید به رسالت قرآن ایمان بیاورند، سر تسلیم و رضا فرود نمی اورند. با آن که تمام فرشتگان آسمانی و پریان زمینی، خواه از روی رغبت و خواه با حال کراهت، در برابر فرمان او تسلیم شده اند.

(قُلْ امَنَّا بِاللهِ وَ مَا انزِلَ عَلَیْنَا وَ مَا انزِلَ عَلَی ابْرَاهِیمَ وَ اسْمَاعِیلَ وَ اسْحَاقَ وَ یَعْقُوبِ وَ الْاسْبَاطِ وَ مَا اوتِیَ مَوسَی وَ عِیسَی وَ النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِمْ لَانُفَرِّقُ بَیْنَ احَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ* وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْاسْلَامِ دِینا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الاخِرَۀِ مِنَ الخَاسِرِینَ) «۸۵».

باز هم بحث همان شعار تسلیم و اسلام است. یعنی اگر یهودیان می گویند ما فقط به موسی ایمان داریم و به هر پیامبری که اساس شریعت موسی را بپذیرد؛ یا اگر نصرانیان می گویند که ما فقط به عیسی ایمان آورده ایم و رسالت قرآن را نمی پذیریم، تو در پاسخ بگو که ما به انبیا و همه کتاب های آسمانی ایمان داریم و همه انبیا را مبعوث خدا می شناسیم و تعصّب قومی و ملّی نداریم.

شمول قرآن

قران ما مشتمل بر صحف ابراهیم و نوشتار سایر انبیا است. قرآن ما مشتمل بر تورات و انجیل است، اما شایسته ها را به زبان عربی و در نظام معجزه آسای ادب قرآن خالد و مخلد کرده است. پس از این نیز کسی را یارای انکار آن نیست؛ و نه امکان تحریف و تبدیل آن وجود دارد. همچنین با جور زمانه، مانند تورات یهودیان محو و نابود نمی شود که بعدا از روی حافظه های خام و نامطمئن به صورت اسفار خمسه تورات، عاقلان جهان را بِرَماند. نه مانند انجیل که گفتار مسیح را سال ها پس از عروج آسمانی او روایت کنند و تدوین نمایند و تابعان مسیح را از عمل به تورات محروم بدارند.

(کَیْفَ یَهْدِی اللهُ قَوما کَفَرُوا بَعْدَ ایمَانِهِمْ وَ شَهِدُوا آن الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ اللهُ لَایَهْدِی الْقَومَ الظَّالِمِینَ* اولئِکَ جَزَاؤُهُمْ آن عَلَیْهِمْ لَعْنَۀَ اللهِ وَ الْمَلَائِکَۀِ وَ النَّاسِ اجْمَعِینَ* خَالِدِینَ فِیهَا لَایُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لَا هُمْ یُنْظَرُونَ* الَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذلِکَ وَ اصْلَحُوا فَانَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) «۸۹».

آیه کریمه ناظر به اهل کتاب است. یعنی امت یهودی که ساکن مدینه بودند. جمله «و شهدوا» عطف بر مقدّر است. گویا سؤال می شود که یهود مدینه ایمان نیاوردند که بگوئیم (کفروا بعد ایمانهم) و پاسخ بدین صورت وارد شده است: «بلی قد امنوا بالغیب و شهدوا آن الرّسول حقٌّ». از نظر قرآن مجید آیات فراوانی داریم که حکایت از ایمان قبلی آنان دارد و از جمله می گوید: (الّذین اتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم) (بقره، ۱۴۶؛ انعام، ۲۰)؛ و یا می گوید: (و لمّا جاءهم کتاب من عند الله مصدّق لما معهم ـ و کانوا من قبل یستفتحون علی الّذین کفرواـ فلمّا جاءهم ما عرفوا کفروا به. فلعنۀ الله علی الکافرین) (بقره، ۸۹).

از نظر تاریخی قطعی است که یهود بنی قریظه و بنی نضیر به خاطر دریافت این شرافت که به رسول خدا ایمان بیاورند و به قدرت برسند، راهی مدینه شدند و در آن سرزمین سوزان ماوی گرفتند. ذیل آیه ۸۹ سوره بقره شرحی مبسوط راجع به مهاجرت یهودیان وارد شده است که می توانید در صحیح کافی حدیث شماره ۴۴۱۲، ملاحظه نمائید.

در تاریخ واقدی درباره غزوه بنی نضیر، روایتی از محمدبن مَسلمه وارد شده است که از آنان اعتراف می گیرد که شما قبل از بعثت به من گفتید: «اتاکم صاحب الحنیفیّۀ. الضَّحوکُ القتّال فی عَیْنَیْه حُمْرَۀ. یاتی من قبل الیمین: یَرکب البعیر. و یلبس الشَّملَۀ و یجتزی بالکِسْرَۀ.سیفُه علی عاتقه. لیس معه ایۀ. هو ینطق بالحکمۀ. و الله لیکُوننَّ بقریتکم هذه سَلب و قَتل و مَثل». بنابراین تردیدی نیست که آیه کریمه دنباله همان بحث یهود و سیه کاری آنان است و لذا می گوید: (و الله لایهدی القوم الظالمین).

(انَّ الَّذِِینَ کَفَرُوا بَعْدَ ایمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْرا لَنتُقْبَلَ تَوبَتُهُمْ وَ اولئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ) «۹۰».

آیه کریمه با تعبیر (کفروا بعد ایمانهم) همان کفّاره اهل کتاب را عنوان می کند و می گوید: اگر بعد از توبه مجددا کافر شوند، توبه آنان پذیرفته نیست و مهدورالدم می شوند. منظور از جمله (ثمَّ ازدادوا کفرا) آن است که یک کفر دیگر بر کفر اول خود بیفزایند؛ و این نمی شود، مگر آن که بعد از کفر اول توبه کرده باشند که توبه آنان طبق آیه پیشین، با قید اصلاح، پذیرفته شود، سپس کافر شوند. لذا می گوید: (اولئک هم الضّالون) یعنی گمراه فطری هم اینانند که جای آنان دوزخ است.

توبه پس از مرگ

(انَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنیُقْبَلَ مِنْ احَدِهِم ملْءُ الْارْضِ ذَهَبا وَ لَوِ افْتَدَی بِهِ اولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ الِیمٌ وَ مَا لَهُم مِن نَاصِرِینَ) «۹۱».

مفاد آیه روشن است و افاده می کند که توبه پس از مرگ پذیرفته نیست. درست مشابه این آیه در سوره بقره آیه ۱۶۱ آمده است. به این صورت: (انَّ الّذین کفروا و ماتوا و هم کفّار اولئک علیهم لعنۀ الله و الملائکۀ و الناس اجمعین خالدین فیها لایخفّف عنهم العذاب و لا هم ینظرون).

برخی گفته اند که واو در (و لو افتدی به) زائده است. ولی چنین نیست؛ زیرا جمله اول می گوید: «اگر کسی در دنیا سخاوتمند بوده باشد و یک دنیا طلا انفاق کرده باشد، خدا از او نمی پذیرد، گرچه آن را به رسم فدا انفاق کرده باشد».

عده ای تصوّر کرده اند که انفاق آیه و یا فدیه مربوط به روز قیامت است. لذا گفته اند که «واو» آن زائده است؛ تا به این ترتیب با آیه ۳۶ سوره مائده که می گوید: (انَّ الّذین کفروا. لو آن لهم ما فی الارض جمیعا و مثله معه لیفتدوا به من عذاب یوم  القیامۀ ما تقبّل منهم) برابر شود. در حالی که بحث آیه و فرض انفاق آن مربوط به دنیا است. لذا آیه بعدی را بر آن تفریع کرده و می گوید:

(لَنتَنَالُوا البِِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُوا مِن شَیءٍ فَانَّ اللهَ بِهِ عَلِیمٌ) «۹۲».

در آیه قبلی روشن شد که برّ و احسان، بدون ایمان پذیرفته درگاه خدا نخواهد شد. در این آیه ـ از باب استطراد و تکمیل بحث می گوید: خداوند هرگونه برّ و احسانی را ـ هر چند اندک باشدـ می پذیرد. ولی شما به برّ و احسان دست نمی یابید، مگر آن که از بهترین ها در راه خدا انفاق کنید. به هرحال، آیه کریمه ـ استطراداـ بحث برّ و احسان را تکمیل کرد و اینک به مسائل یهودیت باز می گردد.