اینک شرح آیات ۱۲۱ تا ۱۲۹ از سوره آل عمران، برگرفنه از کتاب تدبری در قرآن آورده شده است. ارزیابی پیروزی جنگ بدر و شکست جنگ احد و عبرت آموزی از آنها موضوع اصلی آیات است.
(وَ اذْ غَدَوتَ مِنْ اهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) «۱۲۱».
از این آیه به بعد قرآن مجید پیروزی جنگ بدر و شکست جنگ احد را ارزیابی می کند؛ و با سبکی غیر از سبک سوره انفال، ولی به همان موازات به عبرت آموزی می پردازد. جمله (و الله سمیع علیم) اشاره به استغاثه مسلمانان دارد که بر جان خود خائف بودند و تقاضای مدد غیبی داشتند. از آن رو که سپاه دشمن پنج برابر آنان بود.
توکل مومنان
(اذْ هَمَّت طَائِفَتَانِ مِنکُمْ آن تَفْشَلَا وَ اللهُ وَلِیُّهُمَا وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ) «۱۲۲».
آیه دنباله آیه قبلی است و اشاره دارد به این که قوم بنی حارثه و بنی سلمه عازم برگشتن بودند، ولی خداوند با ولایت خود، قلب آنان را آرامش و سکون داد که به راه خود ادامه دادند. یادآوری این تزلزل ـ که خود متفرّع بر مراجعت قوم بنی عوف ابن خزرج تحت لوای رئیس خود، عبدالله بن ابّی بن سلول است. آنان بودند که با تبانی قریش، در اولین لحظه های حرکت به سوی احد، باز گشتند و بعد از ساعتی دیگر، این دو قوم عازم مراجعت شدندـ حکایتی یا شکایتی است از نهایت ترس و ذلّت مسلمانان در آن روز. در حالی که به حکم آخر همین آیه، تکلیف مؤمنان توکل بر خداوند است. لذا استشهاد می کند به مسائل جنگ بدر و می گوید:
(وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللهُ بِبَدْرٍ وَ انتُمْ اذِلَّۀٌ فَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ) «۱۲۳».
جمله (و انتم اذلّۀ) به قلّت سپاه مسلمانان نظر دارد که حدود سیصد نفر بودند. آنان فقط هشت شمشیر داشتند و دو تن اسب سوار. بقیه پیاده و بی شمشیر و احیانا با چوب دستی سرکج بودند. منظور از این آیه آن هم با قید سوگند و تاکید، آن است که ای مؤمنان، نصرت در دست خدا است و ربطی به تعداد سپاهیان، رزمندگان، امکانات، تجهیزات و الت های جنگی ندارد. اگر خدا نصرت بدهد، با کمی عِدّه و عُدّه هم پیروز می شوید.
نوید رسول الله
(اذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ الَن یَکْفِیَکُمْ آن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلَاثَۀِ الَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَۀِ مُنزَلِینَ* بَلَی آن تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَاتُوکُم مِن فَورِهِمْ هذَا یُمْدِدْکُمْ ربُّکُمْ بِخَمْسَۀِ الَافٍ مِنَ الْمَلَائِکۀِ مُسَوِّمِینَ* وَ مَا جَعَلَهُ اللهُ بُشرَی لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم بِهِ وَ مَا النَّصْرُ الَّا مِنْ عِندِ اللهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ) «۱۲۶».
آیه کریمه دنباله همان آیه اول است که مساله جنگ احد را مطرح کرد و گفت: (و اذ غَدَوتَ)؛ و بعد از آن گفت: (اذ همّت طائفتان)؛ و اینک می گوید: (اذ تقول للمؤمنین).
این نویدی که رسول الله به سپاه خود داد، موقعی بود که آنان را در دامنه احد به صف می کرد، در حالی که سپاه دشمن چند برابر مسلمانان بود. تعداد سپاه مشرکان سه هزار تن بود که شامل قریش، کنانۀ، ثقیف طائف و احابیش هم پیمان قریش بودند: هفتصد تن خفتان داشتند، دویست تن اسب سوار بودند، همگان به نیزه و شمشیر مسلّح بودند و سه هزار شتر به همراه آورده بودند. شرح بیشتر آن را در کتاب های حدیث و تاریخ ملاحظه نمائید.
در این جا می گوید: (ثلاثۀ الاف من الملائکۀ مُنزَلین) که درست تعداد سپاه فرشتگان با سپاه دشمن برابر شود و مسلمانان نظاره گر معرکه باشند. در سوره انفال می گوید: (فاستجاب لکم انّی ممدّکم بالف من الملائکۀ مردفین) که در بسیج لشکرها معمولا سه نفر ردیف هم سوار یک اسب می شده اند. جمله (النیکفیکم) گواه اضطراب و نگرانی مسلمانان است که در اثر اضطراب و نگرانی به درگاه خدا استغاثه کردند؛ و نوید نزول فرشتگان مایه آرامش خاطر آنان گشت. عین الفاظ این آیات در سوره انفال، آیه های ۱۰ و ۱۱ مشهود است.
(لِیَقْطَعَ طَرَفا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا او یَکْبِتَهُمْ فَیَنقَلِبُوا خَائِبِینَ) «۱۲۷».
مفاد آیه خصوصا با توجه به ترجمه معانی القران روشن است. منظور آیه از (طرفا من الّذین کفروا) جمعی از سران قریش و پرچمداران بنی عبدالدار است که به دست امیرالمؤمنین کشته شدند. البته می بایست باز هم کشته می شدند، اما بی انضباطی مسلمانان موجب شکست آنان شد. در عین حال، براساس ذیل همین آیه کریمه، خائب و نامراد از معرکه قتال با شتاب هرچه بیشتر راهی مکه شدند.
این آیه کریمه شاهد خوبی است که معلوم می کند نزول فرشتگان بیش از این نتیجه ای نداد که فقط جمعی از سران کفر به قتل رسیدند. به همین دلیل که آیات کریمه دقیقا ناظر به جنگ احد است، خطاب به رسول خدا می گوید:
(لَیْسَ لَکَ مِنَ الْامْرِ شَیْءٌ او یَتُوبَ عَلَیْهِمْ او یُعَذِّبَهُمْ فَانَّهُمْ ظَالِمُونَ) «۱۲۸».
جمله (او یتوب علیهم) عطف بر مقدّر است. به این صورت: «امّا آن یهلکهم و یقطع دابرهم کالّذین قتلوا فی بدر او یتوب علیهم او یعذِّبهم فانّهم ظالمون».
نتیجه نافرمانی
(وَ لِلّهِ مَا فِی السَّموَاتِ وَ مَا فِی الارْضِ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ) «۱۲۹».
یعنی قریش و سایر دشمنان شما همه، مملوک و مخلوق خداوند هستند. مانند همه آن موجوداتی که در آسمان ها و یا در زمین سکونت دارند. اختیار بندگان خدا در دست اراده خود او است؛ برخی را می بخشد و عذاب نمی کند؛ و برخی را عذاب می کند.
شما مسلمانان نیز از این قاعده و قانون خارج نیستید: اگر نافرمانی کنید، از مغفرت خود مطمئن نباشید. چنان که شاهد بودید جماعتی از تیراندازان که مامور گردنه بودند، پُست خود را ترک کردند و زمینه شکست و کشتار مسلمانان را فراهم آوردند، به دست دشمن هلاک شدند. به همین صورت، آن جماعتی که تعقیب دشمن را وا نهادند و به جمع اوری غنائم پرداختند، برخی هلاک شدند و برخی فرار کردند؛ اما با وجود فرار آنان، مورد مغفرت واقع شدند.
این نکته ویژه نافرمانی در جهاد نیست. بلکه در مورد تمام گناهان کبیره جاری و ساری است. از جمله رباخواری که شما را مانند یهود و مانند مشرکان در معرض هلاکت و دمار در می آورد. به همین تناسب سفارش می کند و در آیات بعدی نکاتی می فرماید که در بخش بعدی آورده می شود.
آخرین دیدگاهها