جمع بندی مساله «هدایت و رسالت»، شرح آیـه به آیـه آخرین بخش از آیات «سوره آل عمران»، شامل بیست آیه آخر، آیـات ۱۸۰ تا ۲۰۰ از کتاب تدبری در قرآن در زیر آورده شده است.
انفاق و پرداخت زکات
(وَ لَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَا اتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَیْرا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلَوا بِهِ یَومَ الْقِیامَۀِ وَ لِلّهِ مِیرَاثُ السَّموَاتِ وَ الْارْضِ وَ اللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ) «۱۸۰».
آیه کریمه هم شامل زکات اموال است و هم انفاق در راه جهاد فی سبیل الله. چنان که مکرر فرموده است: (مَن ذا الّذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له) (بقره، ۲۴۵) کسانی که از زکات واجب دریغ می نمایند، در دوزخ طلا و نقره مذاب را بر گردن، دست و پای آن ها طوق می کنند؛ تا حسرت آنان را مضاعف سازند. نظیر آیه در سوره براءت آیه ۳۵ می گوید: (و الّذین یکنزون الذَّهب و الفضّۀ و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشِّرهم بعذاب الیم یَومَ یُحمی علیها فی نار جهنّم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم. هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون).
فلسفه زکات
بنابراین آیه کریمه ناظر به اعمال منافقان است که از دادن زکات و کمک مالی در راه جهاد خودداری می کردند. به همین تناسب، سخن از هم فکران یهود آنان به میان می آید که با فلسفه بافی، مساله زکات را به مسخره می گرفتند:
(لَقَدْ سَمِعَ اللهُ قَولَ الَّذِینَ قَالُوا آن اللهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ اغْنِیاءُ سَنَکْتُبُ مَا قَالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْانْبِیَاءَ بَغَیْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ* ذلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ ایْدِکُمْ وَ آن اللهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ) «۱۸۲».
این مقال یهود، مانند مقال دیگرِ آنان است، بلکه شرح تفسیری آن است که در سوره مائده آیه ۶۷ می گوید: (و قالت الیهود ید الله مغلولۀ غلّت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء). البته این آیه سوره مائده، ناظر به عنوان فلسفه است که می گویند (جفَّ القلم بما کان و ما یکون الی یوم القیامۀ). آیه آل عمران که مورد بحث ما است، جنبه طنز و استهزا دارد و ناظر به قرض در راه خدا است؛ وگرنه حکم زکات در دین یهود هم به صورت صدقه وجود دارد که از تکلیف های رسمی آنان است و به نام «صداقا» خوانده می شود. آیات قرآن نیز در سوره بیّنۀ آیه ۵ به همین امر اشاره می کند و می گوید: (و ما امروا الّا لیعبدوا الله مخلصین له الدّین حنفاء و یقیموا الصّلاۀ و یؤتوا الزّکاۀ و ذلک دین القیّمۀ).
به هرحال، در جمله «سنکتب» که در موارد دیگر هم آمده است، گویا سین استقبال برای آن است که هر کس گناهی مرتکب شود، تا چند ساعتی در حساب دفتر او ثبت نمی شود، به این امید که شاید توبه کند؛ و شاید تاخیر کتابت برای آن است که در شب قدر آینده، کیفر قطعی او مقدّر می گردد.
کلمه «ذلک» اشاره به آتش فروزان دوزخ دارد. این جمله با جمله قبلی آن به روز رستاخیز در کره دوزخ به آنان گفته خواهد شد. آوردن کلمه «ظَلّام» که جنبه مبالغه دارد، به خاطر آن است که آتش دوزخ دائمی نیست، بلکه با درهم ریختنِ دوزخ، عذاب دوزخیان تمام می شود و آنان آزاد می شوند. به شرح آیه ۴۶ سوره فُصّلت مراجعه شود.
رسالت و هدایت
(الَّذِینَ قَالُوا آن اللهَ عَهِدَ الَیْنَا الَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّی یَاتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَاکُلُهُ النَّارُ قُلْ جَاءَکُمْ رُسُلٌ مِن قَبْلِی بِالْبَیِّنَاتِ وَ بِالَّذِی قُلتُمْ فَلِمَ قَتَلتُمُوهُمْ آن کُنتُمْ صَادِقِینَ* فَان کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِن قَبْلِکَ جَاؤُوا بِالْبَیِّنَاتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتَابِ الْمُنِیرِ) «۱۸۴».
آیه کریمه با قید (ان کنتم صادقین) ناظر به عهد الهی است؛ و نفی و انکار می کند که خداوند به آنان سفارش کرده باشد که به هیچ پیامبری ایمان نیاورند، مگر آن که در راه خدا قربانی تقدیم کند و قربانی او با آتش آسمانی خاکستر شود. پیامبران الهی فقط با بیّنات و کتاب های درخشان حکمت بار مبعوث می شوند و غیر از این، برنامه ای ندارند که مردم را به کتاب خدا و طاعت او فرا بخوانند و از نافرمانی پرهیز بدهند. البته اگر پای ادّعا در میان باشد و در مقابل پیامبر واقعی، یک پیامبر دروغین برخیزد و گفته های پیامبر واقعی را باطل بشمارد، چنان که در کتاب عهد عتیق، منازعه انبیا را شاهد هستیم، در آن صورت مانند «ابْنَی آدم»، می توانند قربانی تقدیم کنند و قربانی هر آن یک که با آتش آسمانی پذیرفته شود، صداقت او را اثبات می کند.
انکار پیامبران
استدلال آیه بر این پایه است که اگر چنین سفارشی در میان بود، شما نمی توانستید آن پیامبرانی را بکشید و یا به کشتن بدهید که هم بیّنه داشتند و هم قربانی آنان پذیرفته می شد؛ اما چون سفارشی این چنین وجود نداشت، شما پیامبران واقعی را که برای احقاق حقایق، مبعوث می شدند و شما را از کارهای متداول ولی نامشروع برحذر می داشتند، آنان را به جرم این که با تورات شفاهی مخالفت کرده اند و یا سنّت ها را انکار می کنند، می کشتید. چنان که عیسی را به کشتن دادید. داستان خصومت انبیا را با ایلیا، در تورات کتاب اول پادشاهان، باب هجدهم، آیه های ۳۷ـ ۴۶؛ نیز باب نوزدهم، آیه های ۱ـ ۳ ملاحظه کنید.
(کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَۀُ الْمَوتِ وَ انَّمَا تُوَفَّونَ اجُورَکُمْ یَومَ الْقِیَامَۀِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ ادْخِلَ الْجَنَّۀَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَیَاۀُ الدُّنْیَا الَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ) «۱۸۵».
آیه کریمه خطاب عمومی دارد؛ گرچه در تعریض به قوم یهود نازل شده است و به همین تناسب در آیه های بعدی خطاب به مسلمانان می گوید:
(لَتُبْلَوُنَّ فِی امْوَالِکُمْ وَ انفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ اوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ اشْرَکُوا اذًی کَثِیرا وَ آن تَصْبِرُوا فَانَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْامُورِ) «۱۸۶».
منظور از تقوا، پرهیز از درگیری، معارضه و مقابله به مثل است. آن چه از «عزم الامور» است، همانا صبر و تحمل است که بدون تصمیم جدّی و توطین نفس، دشوار است. در سوره لقمان، آیه ۱۷ چنین آمده است: (و اصبر علی ما اصابک آن ذلک من عزم الامور). در سوره احقاف آیه ۳۵ آمده است که: (فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل و لا تستعجل لهم). گویا رسولان اولوالعزم به خاطر همین صبوری و تحمل به این نام شهرت یافته اند.
(وَ اذْ اخَذَ اللهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ اوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوا بِهِ ثَمَنا قَلِیلا فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُونَ) «۱۸۷».
آیه عطف بر مقدّر است و با اقتباس از آیه ۸۱ و ۸۲ همین سوره چنین بازسازی می شود: «و اذ اخذ الله میثاق النبیِّین لما اتیتکم من کتاب و حکمۀ ثمّ جاءکم رسول مصدّق لما معکم لتؤمنُنَّ به و لتنصُرنّه قال ءاقررتم و اخذتم علی ذلکم اصری. قالوا اقررنا قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین و اذ اخذ الله میثاق الّذین اوتوا الکتاب لنبیّننّه للناس و لا تکتمونه…».
کتمان بشارت رسولان بعدی
یعنی با پیامبران پیمان بستیم که باید پیامبران بعدی را نصیحت کنید و از امّت های آنان که تورات و انجیل را دریافت کرده اند، پیمان گرفتیم که آن چه در کتاب آسمانی شما از بشارت آسمانی، دائر به بعثت رسولان بعدی دریافت کرده اید، برای مردم آشکار سازید و کتمان نکنید؛ ولی اینان کتمان کردند و مصداق این آیه قرار گرفتند که گفت: (فمن تولّی ذلک فاولئک هم الفاسقون) (آل عمران، ۸۲). همچنین این آیه دیگر که گفت: (انَّ الّذین یکتمون ما انزل الله من الکتاب و یشترون به ثمنا قلیلا. اولئک ما یاکلون فی بطونهم الّا النار و لایکلِّمهم الله یوم القیامۀ و لایزکّیهم و لهم عذاب الیم). (بقره، ۱۷۴). بر همین معیار است که آیه بعدی مورد بحث می گوید:
(لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا اتَوا وَ یُحِبُّونَ آن یُحْمَدُوا بِمَا لَمْ یَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَۀٍ مِنَ الْعَذَابِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ الِیمٌ) «۱۸۸».
مفاد آیه خصوصا با ترجمه معانی القرآن روشن است. منظور از (ما اتوا) به قرینه مقام، همان انکار، معاوضه و کتمان است. مراد از (ما لم یفعلوا) نصرت و یاری رسولان است که بیشتر ناظر به رسالت قرآن است. در تعقیب آن:
(وَ لِلّهِ مُلْکُ السَّموَاتِ وَ الْارْضِ وَ اللهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) «۱۸۹».
اعلام بی نیازی الله از نصرت یهود و نصاری است؛ و اعلام قدرت مطلقه الله بر هر آن چه خواستنی باشد. به این شرح:
(انَّ فِی خَلْقِ السَّموَاتِ وَ الْارْضِ وَ اخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ لایَاتٍ لِاولِی الْالْبَابِ* الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللهَ قِیَاما وَ قُعُودا وَ عَلَی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّموَاتِ وَ الْارْضِ رَبَّنا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ* رَبَّنَا انَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ اخْزَیْتَهُ وَ مَا لِلْظَّالِمِینَ مِنْ انصَارٍ* رَبَّنَا انَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیا یُنَادِی لِلْایمَانِ آن امِنُوا بِرَبِّکُمْ فَامَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الْابْرَارِ* رَبَّنَا وَ اتِنَا مَا وَعَدْتَّنَا عَلی رُسُلِکَ وَ لَا تُخْزِنَا یَومَ الْقِیامَۀِ انَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ) «۱۹۴».
سیاق آیات کریمه آن است که خداوند پروردگار شما، آیات هدایت را از بالای سر و زیر پای شما عیان ساخته است تا او را بشناسید و هدف زندگی را دریابید. اگر کسی صاحب خرد باشد، به آن آیات می نگرد و در همه حال به یاد پروردگار آفرینش می افتد؛ و اندیشه می کند که از این آمد و رفتِ شب، روز، فصول سال، گردش کیهان و دوام ملّت ها و امّت ها، خداوند کیهان را هدفی و منظوری در کار است و آنچه را آفریده است به باطل، یعنی بی هدف نیافریده است.
هدایت و هدف آفرینش
از این آفرینش، نگهبانی و دوام آن که سال ها و سال ها می گذرد و امّت هائی بر گذشته اند و باز هم امّت هائی در راهِ آمدن اند، حتما کسی نمی تواند سر درآورد و به جایی برسد؛ مگر آن که خداوند کیهان خود، هدف زندگی و آغاز و انجام آن را برای مردم روشن کند. لابد به خاطر همین است که انبیا و رسولانی مبعوث شده اند، یک صدا و یک سخن گفته اند که زندگی را پایانی و انقراضی است که در آن روز، هدف زندگی عیان می شود. جمعی به نعمت های جاویدان می رسند که نمونه های آن را در دنیا دیده اند و جمعی به عذاب فروزانی می رسند که نمونه های آن را در دنیا دیده اند.
با این وسایل هدایت ـ چنان که مشهود است ـ جمعی با خرد و با مغز، به هدف آفرینش و گفتار انبیا ایمان آورده و می اورند. جمعی دیگر منکر می شوند؛ و جمعی دودوزه با نفاق و انکار باطنی به سر می برند. همین است هدف آفرینش و هدف پروردگار جهانیان که نیکان را برای خود برگزیند.
سرآخر این جمع مؤمن که منظور نظر خدایند، راه درست را در می یابند و با خدا راز و نیاز دارند که از خطای آنان در گذرد و در نیکوکاری و طاعت یار و هادی آنان باشد؛ تا در روز رستاخیز از عذاب دوزخ برهند و سعادت ابد را دریابند. متن آیات در معانی القران بر همین پایه، ترجمه شده است.
در باب استجابت دعا
(فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهمْ انِّی لَا اضِیعُ عَمَلَ عاملٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ او انثَی بَعْضُکُم مِن بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَ اخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَ اوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قَاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَاکَفِّرَنَّ عَنْهُم سَیِّئَاتِهِمْ وَ لَادْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْانْهَارُ ثَوَابا مِنْ عِندِ اللهِ وَ اللهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ) «۱۹۵».
جمله «فاستجاب» افاده نمی کند که خداوند دعا و درخواست بندگان صاحب خرد خود را اجابت می کند و عطا می نماید. بلکه معنی «استجاب» آن است که ندای آنان را بی جواب نمی گذارد و به درخواست کنندگان توجه می کند؛ گرچه عطای درخواست ها را مشروط کند و یا ردّ نماید. لذا در دنباله آن استجابت را تفسیر می کند و می گوید: (انِّی لا اضیع عمل عامل منکم)؛ من کردار هیچ کسی را ضایع نمی گذارم. ولی با شرط هجرت، تحمل آوارگی و آزار کشیدن از دشمنان دین و پیکار کردن در راه خدا و شهادت، خطاهای آنان را سرپوش می نهم و به بهشت پرنعمت هدایت می کنم؛ و این پاداشی است که از جانب پروردگار عزتمند به آنان عطا می شود.
اصولا معنای اجابت و استجابت دعا همین است. حتی در آیه کریمه ۱۸۶ سوره بقره که می فرماید: (و اذا سالک عبادی عنِّی فانِّی قریب اجیب دعوۀ الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلّهم یرشدون). اجابت، اجابت خواسته ها نیست؛ بلکه پاسخ دادن به «یا الله» است. لذا می گوید: (فانِّی قریب) یعنی لازم نیست که با فریاد بلند بگوئید «یا الله»؛ چرا که من به شما نزدیک هستم، صدای شما را می شنوم و پاسخ می دهم. بنابراین باید اجابت دوجانبه باشد و شما هم به ندای من پاسخ بدهید؛ و هرگاه بگویم (یا ایُّها الّذین امنوا) بگوئید «لبّیک»، به من ایمان بیاورید و به گفته ها، سفارش ها، فرمان ها و نواهی من گوش دل بسپارید.
جمع بندی سوره آل عمران
(لَا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلَادِ* مَتَاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَاوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ* لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْانْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلا مِنْ عِندِ اللهِ وَ مَا عِندَ اللهِ خَیْرٌ لِلْابْرَارِ) «۱۹۸».
چنان که در اول سوره گذشت، سرفصل سوره، یعنی آیه اول افاده می کرد که ابتدا توحید ربوبی مطرح شود و سپس مساله رسالت که با نزول تورات، انجیل و قرآن همراه با فرقان نازل شده است؛ تا مسیر تربیت را نشان بدهد. در این زمینه برخورد آدمیان را با مساله توحید ربوبی و رسالت و برخورد اهل کتاب را با پیامبران بعدی مطرح کرد؛ تا برسد به رسالت قرآن و بعثت رسول خدا. این مسایل با شرح و تفصیل در این سوره مطرح شد و گذشت.
اینک در پایان سوره، خلاصه همان مسایل، نتیجه های تربیت، ثمره بعثت رسولان و بالاخص رسالت رسول خدا تذکر می دهد. در آیات قبلی، سخن از اجابت خردمندان صاحب مغز بود که به توحید ربوبی رهیاب می شوند و با شرایط جهاد، هجرت و پایداری به سر منزل مقصود می رسند.
در این آیه سخن از کفر کافران است و عدم اجابت آنان که در یک جمله، زندگی مادی آنان خلاصه می شود. در آیه بعدی سخن از اهل کتاب است که سرانجام جمعی از آنان تسلیم می شوند، به اخرین کتاب آسمانی ایمان می اورند و سایر آنان در کفر تعصّب باقی خواهند ماند. سراخر در اخرین ایه، تکلیف مؤمنان که در مقابله با این همه کفر و کفّار چه بایدشان کرد، بیان می کند.
مفاد این آیه کریمه روشن است. تنها نکته لازم الذکر، استدراک (لکن الّذین اتّقوا) است. استدراک آیه از این نظر است که می بینیم برخی از مؤمنان نیز صاحب مقام و دولت می شوند و در بلاد زمین کرّ و فرّی دارند؛ چنان که کافران. ایا ایمان اینان ایمان واقعی نیست که مانند کافران به تمتّع مادی دنیا رسیده اند و یا این که بزودی همه کافران از دولت و حشمت ساقط می شوند؟
قران مجید می گوید: «از میان این صاحبان دولت و مکنت هر کس به راه تقوا قدم بگذارد و یا این که بعد از تقوا و پذیرفتن رسالت، صاحب مقام و منزلت شده باشد، مانند سایر مؤمنان راهی بهشت جاوید می شود».
بنابراین کرّ و فرّ دنیا دلیل بی ایمانی و کفر باطنی نیست. چنان که فقر و فاقه لازم ملزوم ایمان نیست. چه بسا مؤمنان فقیری که بعد از احراز تقوا و با توجه به اخلاص و طاعت، صاحب مقام و دولت می شوند. مفاد آیه فقط آن است که هماره دولتمندان به دشمنی و معارضه با خدا و رسول خدا برخاسته اند.
( وَ ان مِنْ اهْلِ الْکِتَابِ لَمَن یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ مَا انزِلَ الَیْکُمْ وَ مَا انزِلَ الَیْهِمْ خَاشِعِینَ لِلّهِ لَا یَشْتَرُونَ بِایَاتِ اللهِ ثَمَنا قَلِیلا اولئِکَ لَهُمْ اجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ آن اللهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ) «۱۹۹».
دو خصیصه در این دسته از اهل کتاب عنوان شده است: اول ایمان به قرآن که مانند دیگران تعصّب نمی ورزند که بگویند (نؤمن بما انزل علینا) یعنی فقط به تورات خودمان ایمان داریم و به قبله خودمان نماز می خوانیم. دوم، اعتراف به این که در آیات تورات و احادیث انبیای تورات، بعثت آخرین پیامبر و رسالت قرآن مطرح است و از اهل کتاب پیمان گرفته اند که باید به رسالت رسولان بعدی ایمان بیاورند. جمله (انَّ الله سریع الحساب) ناظر به اهل کتابی است که آیات الهی را به سیم و زری اندک می فروشند.
(یَا ایُّهَا الَّذِینَ امَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) «۲۰۰».
«اصبروا» یعنی اینک شما مؤمنان در برابر دولتمندان بر کرّ و فرّ مشرک و اکثریت کفار اهل کتاب قرار گرفته اید. باید استقامت کنید. «صابروا» از همان مادّه ولی از باب مفاعله است. یعنی هر چند که آنان در برابر شما به مقاومت بپردازند و بر دین خود استوار بمانند، شما هم مقاومت و پایداری کنید و به نصرت دین الهی قیام بورزید. «رابطوا» نیز بر همین منوال است. یعنی هر چند که آنان حاضر یراق باشند که حمله کنند، شما هم حاضر یراق آماده مقابله باشید. با این شرط است که امید رستگاری شما می رود.
آخرین دیدگاهها