سوره نساء چهارمین سوره از قرآن مجید است. شرح و توضیح آیات ۴۶ تا ۵۸ از این سوره، برگرفته از کتاب تدبری در قرآن در این نوشتار آمده است. موضوع آیات درباره «تحریف و ادعای کمال و تزکیه یهودان» است و در پایان دستور اکید به «داوری به عدالت و امانتداری» ذکر شده است.
تحریف چیست؟
مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنَا وَ عَصَیْنَا وَ اسْمَع غَیْرَ مُسْمُعٍ وَ رَاعِنَا لَیّا بِالسِنَتِهِمْ وَ طَعْنا فِی الدِّینِ – وَ لَو انَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَ اطَعْنَا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنَا لَکَانَ خَیْرا لَهُمْ وَ اقْوَمَ – وَلکِنْ لَعَنَهُمُ اللهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ الَّا قَلِیلا
برخی از یهودان هم جای کلمات را تغییر می دهند و می گویند: شنیدیم و فرمان نبردیم. می گویند: بشنو ای حرف نشنو. با پیچاندن زبان و به منظور طعن و استهزا به جای آن که بگویند: «راعنا» می گویند «رَعِنا» تا اهانتی کرده باشند. اگر آنان گفته بودند: شنیدیم و فرمان بردیم. بشنو و بنگر، برای آنان بهتر بود و استوارتر بود. ولی خداوند جهان در اثر این سخنان کفرآمیز و طعن و استهزا، که مایه کفر است، نفرینشان کرده است. از این پس جز مردمی اندک ایمان نمی آورند.
معانی القرآن، نساء ، ۴۶
«تحریف» یعنی کنار کشیدن. «حَرْف» یعنی پایان و طرف یک جسم. منظور از تحریف آن نیست که جمله ها را دگرگون سازند؛ زیرا بعد از عهد عزرا نسخه های تورات فراوان بوده و در اختیار مردم قرار داشته است. اگر نسخه های یک کتابی به کثرت یافت شود، راه دسّ و تزویر بسته می شود؛ زیرا نسخه ها را که با هم برابر کنند، کژی و کاستی نسخه ها علنی می شود و مایه سقوط همه نسخه ها و خصوصاً نسخه های تزویر شده خواهد گشت.
بنابراین تحریف تورات و انجیل و به همین مثابه، تحریف قرآن و حدیث، نه آن است که نام شخصیّت ها را عوض کنند و یا جمله ها را دگرگون سازند که این نه معنای تحریف و کنار کشیدن است.
مثال تحریف
معنای تحریف آن است که آیه ای را که درباره شخصیتی نازل شده است، به دیگری وابسته کنند و حکمی را که برای مطلق بشریّت و برای همه زمان ها صادر شده است، به زمان گذشته اختصاص دهند. یا نشانه ها و علامت هایی که برای یک شخصیت الهی یاد شده است، با آن که معنای روشنی دارد، چنان تفسیر و تاویل ببرند که با مورد واقعی انطباق نیابد. چنان که دیده ایم یهودیّت، رسالت عیسی را مردود دانست و مسیحیّت، رسالت رسول خدا را نپذیرفت. هنوز که هنوز است، یهودیّت منتظر ظهور عیسی است و مسیحیّت منتظر رسول آخرین.
در این زمینه به آیه ۷۵ سوره بقره بنگرید که می گوید: (افتطمعون آن یؤمنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثمّ یحرّفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون). همچنین آیه ۴۱ سوره مائده که می گوید: (یحرّفون الکلم من بعد مواضعه یقولون آن اوتیتم هذا فخذوه و آن لم تؤتوه فاخذروا)؛ تا مصداق تحریف روشن گردد.
چرا کنایه و استهزا؟
نکته دیگر مربوط به جمله «راعنا» است که با لهجه اهانت آمیزی ادا می شده است. یعنی کلمه را به صورت «رَعنا» تلفظ می کرده اند. گویا که «راعنا» را باید با اماله حرف الف تلفظ نمایند. لذا می گوید: (لیّا بالسنتهم و طعنا فی الدِّین) که مفهوم آن در ترجمه روشن است.
(وَ لَو انَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَ اطَعْنَا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنَا لَکَانَ خَیْرا لَهُمْ وَ اقْوَمَ). نظیر این جمله ها در سوره بقره، آیه ۱۰۴ نیز آمده است که می فرماید: (یا ایُّها الّذین امنوا لا تقولوا راعِنا و قولوا انظرنا. و اسمعوا. و للکافرین عذاب الیم).
یعنی به عوض کلمه «راعنا»، بگوئید «انظرنا»؛ چرا که جمله «راعنا» اگر با اماله الف تلفّظ شود و به صورت رعنا تلفّظ گردد، به معنای سبکسر، بی مغز و بی بندوبار؛ و در فارسی از اسامی بانوان پرغنج و دلال است. بنابراین گفتن این کلمه خطاب به رسول اکرم مستلزم اهانت؛ و اهانت به رسول خدا مستلزم کفر است. لذا است که می گوید: (وَلکِنْ لَعَنَهُمُ اللهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ الَّا قَلِیلا) چنان که در سوره بقره گفت: (و للکافرین عذاب الیم).
تهدید کافران
(یَا ایُّهَا الَّذِینَ اوتُوا الْکِتَابَ امِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقا لِمَا مَعَکُمْ مِن قَبْلِ آن نَطْمِسَ وُجُوها فَنَرُدَّهَا عَلَی ادْبَارِهَا او نَلْعَنَهُمْ کَمَا لَعَنَّا اصْحَابَ السَّبْتِ وَ کَانَ امْرُ اللهِ مَفْعُولا)
ای یهودیانی که انجیل را هم در دست دارید، به این قرآنی که نازل کرده ایم و دین شما را تصدیق و تأیید میکند، ایمان بیاورید. پیش از آن که چهره چند تن از سران شما را مسخ کنیم و صورتهایشان را به پشت سر برگردانیم و یا نفرینشان کنیم. آن سان که مردم نافرمانشان را نفرین کردیم که حرمت روز شنبه را شکستند. این را بدانید که فرمان خدا، شدنی است.
معانی القرآن، نساء ، ۴۷
جمله (اوتوا الکتاب) عمومیّت دارد و مشمول همه اهل کتاب است. گرچه بیشتر از نظر لفظی ناظر به نصاری است. گویا می فرماید: شما از سرنوشت یهودیان عبرت بگیرید و به راه آنان نروید.
سرنوشت در آینده دور
تهدید آیه کریمه ناظر به آینده دور است: روزی که اسلام و قرآن در مقابل نصاری و یهودیانی که در نهان با آنان همراه شده اند، قرار بگیرد. ظاهرا باید بعد از ظهور مهدی موعود و یا اندکی قبل از آن باشد. چنان که در آثار ظهور مهدی آمده است که لشکر عظیمی به خانه خدا حمله ور می شوند و با نزول یک سنگی آسمانی و یا زمین لرزه شدیدی، همگان در ذات الجیش بیداء به شن فرو می روند. جز دو سه تن از سران سرشناس آنان که صورت های آنان به عقب می چرخد و زنده می مانند؛ تا عبرت آموز دیگران و خبرگزار سانحه باشند.
جمله (و کان امر الله مفعولا)، جدّا گواه آن است که این کیفر مانند کیفر اصحاب سبت قطعی و آمدنی است. مفسّران اسلامی در این زمینه بحث می کنند که چرا تاکنون عملی نشده است.
گناه شرک ورزی
انَّ اللهَ لَا یَغْفِرُ ان یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ وَ مَن یُشْرِکْ بِاللهِ فَقَدِ افْتَرَی اثْما عَظِیما
خداوند جهان گناه شرک ورزی را نمی آمرزد و هر گناه دیگری که باشد، برای هر کسی که بخواهد، می آمرزد. هر کس برای خدا شریک بتراشد، دروغ بزرگی به هم بافته است.
معانی القرآن، نساء ، ۴۸
به نظر می رسد که تعریض آیه کریمه ناظر به همان قوم نصاری است که قایل به تثلیث شده اند.
تحریف و ادعای کمال در دین
(الَمْ تَرَ الَی الَّذِینَ یُزَکُّونَ انفُسَهُم بَلِ اللهُ یُزَکِّی مَن یَشَاءُ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلا)
به این مردم نمی نگری که با وجود نافرمانی و معصیت و با وجود شرک در طاعت، جان خود را پاک و بیگناه می دانند؟ چه کسی می تواند جان خود را از سیاهی گناهان پاک سازد؟ این خداوند است که هر که را بخواهد، از سیاهی گناهان پاک می سازد. با دست خدا، جان کسی به اندازه یک خط، سیاه و آلوده نخواهد شد.
معانی القرآن، نساء ، ۴۹
«بل» برای اضراب است. ولی لفظ مضروب عنه آن در تقدیر است. بدین صورت: «الَم ترَ الی الّذین یزکُّون انفسهم و الله اعلم بهم اذ انشاهم من الارض و اذ کانوا اجنّۀ فی بطون امّهاتهم و لو لا فضل الله و رحمته ما زکی من احد ابدا. بل الله یزکّی من یشاء». جمله های تقدیری در سوره نور آیه ۲۱ و سوره نجم آیه ۳۲ قابل توجه است.
ادّعای تزکیه ناظر به قوم یهود است که با فلسفه بافی، خود را «ابناء الله» و «احبّاؤه» می دانستند. کلمه «ابن الله» به معنای پسر خدا نیست؛ بلکه به معنای بنده و خدمتگزار مخلص است. چنان که می گویند «ابن الوقت» و یا گفته می شود: «ابن الوعظ» (انجیل، کتاب اعمال رسولان، باب چهارم، ۳۶). همچنین می گویند: «ابن السلام» (انجیل لوقا، باب دهم، ۶). ادّعای مشهورتر آنان مربوط به تقدیم قربانی و روزه کپور «غفور» است که آن را موجب تزکیه و پاک شدن از گناهان می شمارند. ادّعای دیگر آنان این است که می گفتند «لن تمسَّنا النار الّا ایّاما معدودات». لذا در آیه بعدی گفت:
تحریف و ادعای تزکیه
(انظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللهِ الْکَذِبَ وَ کَفَی بِهِ اثْما مُبِینا. الَمْ تَرَ الَی الَّذِینَ اوتُوا نَصِیبا مِنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلَاءِ اهْدَی مِنَ الَّذِینَ امَنُوا سَبِیلا* اولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ مَن یَلْعَنِ اللهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِیرا)
می گویند با رفتن به کنست در هر بام و شام، نماز جماعت گناهان ما را پاک میسازد و سیاهی برجا نمی گذارد. ببین چگونه بر خدا دروغ میبندند. همین ادعای دروغ کفایت میکند تا آلودگی و سیاهی آنان را به اثبات برساند.
آیا به این مردم نمی نگری که نصیبی از کتاب تورات را به دست دارند و با وجود این به کاهن معبد و شیطان بت، ایمان میآورند و به سود کافران میگویند: کافران مکّه با عبادت بتهای بیجان و طاعت شیطان از انصار مدینه رهیاب ترند.
خداوند جهان این مردم را لعنت کرده است و هر کس را که خدا لعنت کند، برای آنان یاوری نخواهی یافت.
معانی القرآن، نساء ، ۵۰ تا ۵۲
نظیر این عنوان در آیه ۴۴ همین سوره گذشت. مشابه این آیه کریمه از حیث معنی، آیه ۲۳ سوره آل عمران است که می گوید: (الم تر الی الّذین اوتو نصیبا من الکتاب یُدعَون الی کتاب الله لیحکم بینهم ثمَّ یتولّی فریق منهم و هم معرضون. ذلک بانّهم قالوا لن تمسَّنا النار الّا ایّاما معدودات و غرَّهم فی دینهم ما کانوا یفترون). ایمان به «جبت و طاغوت» همان ایمان به حُکّام غیرمذهبی و قُضات یونانی، رومی و ایرانی است. آن ها تصور می کنند که نحوه حکومت و قضاوت آنان با هدایت و بینش بیشتری توام است.
سوابق ادعا چیست؟
(امْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَاذَا لَا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیرا* امْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا اتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ اتَیْنَا الَ ابْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَۀَ وَ اتَیْنَاهُم مُلْکا عَظِیما* فَمِنْهُم مَنْ امَنَ بِهِ وَ مِنْهَمْ مَن صَدَّ عَنْهُ وَ کَفَی بِجَهَنَّمَ سَعِیرا)
ما به یهودیان بهره ای از کتاب و پادشاهی و نبوت داده بودیم. آیا با این شرک و نافرمانی، باز هم ادعا دارند که از کتاب آسمانی بهره ای دارند و یا ادعا دارند که هنوز هم از پادشاهی برایشان نصیبی برقرار است که اگر برای آنان نصیبی از پادشاهی برقرار شود، به اندازه یک تک منقار هم چیزی به مردم نمی دهند.
یا بر مردم عرب، رشک می برند که خداوند رحمان از رحمت مازاد خود پیامبری از خود عرب بر آنان مبعوث نموده به آنان کتابی چون قرآن عطا کرده است؟ این چه جای رشک است. ما به خاندان ابراهیم کتاب و سنّت داده بودیم و پادشاهی بزرگی به آنان بخشیده بودیم.
جمعی به خاندان ابراهیم ایمان آوردند و جمعی دگر راه ایمان را بستند. هر کس به کتاب و سنّت کافر شود و مانع ایمان مردم گردد، کافر کتاب و جایگاه او آتش دوزخ خواهد بود و آتش دوزخ چه فروزان است!
۵۳ تا ۵۵
گناه کشتن انبیاء
کلمه «ام» نیازمند معادل است و به قرینه آیه بعدی که سخن از ایتای کتاب و حکمت می کند، معادل «ام» بدین صورت تقریر می شود: «افلهم نصیب من الکتاب و قد نبذوه وراء ظهورهم و کفروا به، ام لهم نصیب من الملک».
منظور آیه آن است که ما به قوم بنی اسرائیل کتاب، حکمت و نبوّت عطا کرده بودیم. اما آنان کتاب و حکمت را وا نهادند و انبیا را کشتند. بنابراین نصیبی از آن عطا بر جا نمانده است. ما از میان آنان پادشاهی همچون یوسف، طالوت، داود و سلیمان برانگیختیم. ولی این مردم اگر صاحب ملک و پادشاهی بشوند، از خساست، بخالت و فرومایگی راه عزّت و دولت را بر دیگران مسدود می کنند. کسانی که در راس حکومت و پادشاهی قرار بگیرند، با استبداد و استثمار، رعیّت خود را محروم و مستمند بدارند، برای ملک و پادشاهی آنان دوامی نخواهد بود. پس اینان به انتظار کدامین عطای الهی نشسته اند که رسالت قرآن را نفی می نمایند.
آیا کفر آنان از حسادت است؟
(ام یحسدون الناس علی ما اتاهم الله من فضله) یعنی و اگر بر دیگران حسد می برند و از جمله می گویند چرا قرآن و رسالت بر قوم ما نازل نشد؛ و به خاطر حسادت، به قرآن و رسالت آن کافر می شوند، ما که به آل ابراهیم، یعنی همین قوم و ملّت بنی اسرائیل از شاخه اسحاق، کتاب و حکمت و نبوّت و پادشاهی عطا کرده بودیم؛ پس چرا برخی پذیرفتند و برخی با همان کتاب، حکمت و پادشاهی که به قوم خود آنان عطا شده بود، مبارزه کردند.
بنابراین نه مساله حسادت در میان است، نه انتظار پادشاهی دارند و نه انتظار کتاب جدیدی دارند که به قوم آنان اعطا شود، بلکه در اثر فساد و جنایت، دل های آنان چون سنگ خارا شده است که موعظه و نصیحت در آن مؤثر نیست.
پاداش و کیفر
(انَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِایَاتِنَا سَوفَ نُصْلِیهِمْ نَارا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهم بَدَّلنَاهُمْ جُلُودا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ آن اللهَ کَانَ عَزیزا حَکِیما* وَ الَّذِینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْانْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ابَدا لَهُمْ فِیهَا ازْوَاجٌ مُطَهَّرَۀٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلّا ظَلِیلا)
اینک ما کتاب و سنت و نبوت را به مردم عرب عطا کرده ایم و تحقیقاً کسانی که به آیات ما کافر شوند و راه ایمان را ببندند، به زودی در برابر آتش سوزان کباب می سازیم و هر چند که پوست آنان پخته شود، پوست دیگری بر تن آنان می رویانیم تا هماره طعم عذاب را بچشند. به یقین خداوند جهان عزتمند و کاردان بوده است.
و آن کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته و صالح بهجا آورند، به زودی وارد بوستانهای بهشتی می شوند که از زیر بوستانها نهرها روان است، جاودانه در آن بوستانها به سر می برند، همیشه. برای آنان در آن بوستانها همسرانی پاک و پاکیزه مهیا است که دوره خونریزی ندارند. ما اینان را در سایه درختانی جا می دهیم که سایه آن بر دوام است.
معانی القرآن، نساء ، ۵۶ و ۵۷
مفاد آیات کریمه روشن است.
توصیه به امانت داری و عدالت
(انَّ اللهَ یَامُرُکُمْ آن تُؤَدُّوا الْامَانَاتِ الَی اهْلِهَا وَ اذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ آن تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ آن اللهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ آن اللهَ کَانَ سَمِیعا بَصِیرا)
خداوند رحمان به شما مؤمنان فرمان می دهد که امانت را به صاحبش بازگردانید ـ امانت هر چه باشد و صاحب امانت هر که باشد ـ و فرمان میدهد که چون در میان مردم به داوری بنشینید، به عدل و داد داوری نمایید، هرچند که بر آیین شما نباشند. خداوند رحمان شما را به بهترین شیوه ها اندرز میدهد. به یقین خداوند جهان داوری شما را می شنود و به حال بندگان خود، بینا است.
معانی القرآن، نساء ، ۵۸
خطاب آیه کریمه به مؤمنان است که در چند سر فصل آیات به صورت: (یا ایُّها الّذین امنوا) مخاطب شده اند. خصوصاً به قرینه (و اذا حکمتم بین الناس) که معلوم می شود خطاب قرآن کریم از مطلق ناس و بشریّت که در صدر سوره به آنان توجیه شده بود، به سوی مؤمنان متوجه شده است. خصوصاً آنان که قرآن مجید به وجود آنان و ضرورت شهود آنان اشارت کرده و گفته است: (و لتکن منکم امّۀ یدعون الی الخیر) (آل عمران، ۱۰۴) که شرح آن گذشت.
نکات امانت داری
نکته مهم، کلمه «الامانات» است که به صورت مطلق و با الف و لام و صورت جمعی آمده است و همه امانت ها را شامل می شود. مانند: «اماناتکم» در سوره انفال، آیه ۲۷ که می فرماید: (یا ایُّها الّذین امنوا لاتخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتکم) و منظور آیه امانات اجتماعی است که به صورت پُست های مذهبی به مؤمنان محوّل می شود. مانند امارت سریّه، فرماندهی جنگ، حکومت بر شهروندان و امثال آن.
همچنین مانند «اماناتهم» در سوره مؤمنون، آیه ۸ و سوره معارج آیه ۳۲ که می گوید: (و الّذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون). منظور این دو آیه، امانات حقوقی جامعه است که بین افراد جامعه لازم الرعایه است. مانند حقوق زن و شوهر، حقوق والدین و فرزند، حقوق همسایه، حقوق استاد و شاگرد. حقوق کارگر و کارفرما و هر آن تکلیفی که به یک شخصی توجیه می شود، تا درباره دیگری رعایت کند. نمونه دیگر، «امانته» در سوره بقره آیه ۲۸۳ است که می فرماید: (فان امن بعضکم بعضا فلیؤد الّذی اؤْتُمِنَ امانته). منظور این آیه، ودیعه مالی است و یا ودیعه جنسی که در برابر طلب دریافت می شود و عنوان امانت شخصی دارد.
داوری به عدالت
جمله (و اذا حکمتم بین الناس آن تحکموا بالعدل) افاده می کند که مؤمن باید به عدالت عمل کند و به عدالت حکم کند. گرچه مورد تحاکم، حکومت بین مؤمنان نباشد. یعنی اگر یهود، نصاری و یا هر ملّت دیگری حکومت را نزد شما آوردند و شما را حکم قرار دادند، شما می توانید براساس قوانین بین المللی بین آنان حکومت نمائید. فقط باید براساس عدالت اسلامی بین آنان حکومت کنید.
آخرین دیدگاهها