از جمله ارکان و فرایض نماز، وقت ویژه نماز است. قرآن مجید در سوره أسری میفرماید:
«أقِم الصّلاهَ لِدلوکِ الشّمسِ إلی غسقِ اللّیلِ و قُرآن الفجر إنَّ قرآنَ الفجرِ کان مشهوداً. و مِنَ اللّیلِ فتهجّد به نافلهً لک عسی ربّک أن یبعثکَ مقاماً محموداً».
اسری، ۷۹
با نزول این آیه کریمه، بر رسول خدا فرض شد که در دو وقت معین دو نماز اقامه کند. ضمناً بر آن حضرت فرض شد که نماز نافله شب را که قبلاً پشت سرهم میخواند از این پس به صورت تهجّد یعنی با بیدار خوابی بخواند و لذا رسول خدا نماز شب را در سه نوبت بیدار خوابی متوالی ادا میکرد (تفصیل این تهجّد را در صحیح تهذیب حدیث رقم ۹۴۶ و در سنن ترمذی حدیث رقم ۴۳۷ ملاحظه نمایید).
نخستین نماز
اوّلین نماز فریضه با جمله اول روشن میشود که فرمود: «أقِم الصلاه لدلوک الشمس إلی غسق اللیل». کلمه «دلوک» به معنای ساییدن و مالیدن است و در عرف عرب موقعی را مشخص میکند که خورشید همانند آهن گداخته خود را به افق میفشارد. گویا میخواهد خود را در دل خاک و یا در دل دریا نهان سازد. کلمه «غَسق» از تاریکی مطلق حکایت دارد که شفق به کلی محو شود و سیاهی تمام افق را بپوشاند. بنابراین وقت فریضه اول، از غروب خورشید تا سیاهی همه افق ادامه خواهد داشت و لذا به آن نماز مغرب میگویند.
دومین وقت
دومین نماز فریضه با جمله دوم روشن میشود که گفت: «و قرآن الفجر». این جمله به اقتضای سبک و سیاق آیه که در مقام توقیت است، عطف بر: «لدلوک الشمس …» است. لذا باید گفت که نصب آن بر اساس ظرفیت است و تقدیر کلام چنین خواهد بود: «أقم الصلاه عند دلوک الشمس إلی غسق اللیل و عند قرآن الفجر».
کلمه «الفجر» به معنای صبح کاذب است که پرتو خورشید سیاهی افق را میشکافد و نور خورشید به حالت انفجار در دل تاریکی متصاعد میگردد. از جایی که کلمه «فجر» زمان مشخصی را معین مینماید، کلمه «قرآن» باید به صورت ظرفی و به معنای مصدری آن استعمال شده باشد که مانند:
«جِئتُکَ خُفوقَ النجم» (هنگام فرو نشستن ستاره ثریا خدمت رسیدم)، همچنین «لدلوک الشمس» (هنگام فرو نشستن خورشید) و «مطلعَ الشمس» (هنگام سربرآوردن خورشید) و «مطلعَ الفجر» (هنگام سر برکشیدن فجر) که در همه موارد مضافالیه این کلمهها جنبه فاعلی دارد: یعنی این ستاره ثریاست که فرو مینشیند و این خورشید است که غروب میکند و این خورشید است که طالع میشود و این فجر است که تنوره میکشد و چون «قرآنَ» به معنای مصدری آن استعمال شده است، باید به اصل و ریشه آن توجه کرد که معنای جمع و اقتران باشد؛ نه معنای حقیقت شرعیه آن که خواندن و قرائت کردن است و تصور اضافه آن به فجر نامعقول خواهد بود.
قرآن الفجر
صاحب لسان العرب از ابواسحاق نحوی (ثعلبه بن میمون، فقیه شیعه در قرن دوم هجری که از اصحاب خاص و یاران بنام امام صادق است) نقل میکند که گفته است:
«معنی القرآن معنی الجمع و سُمِّی قرآناً لأنّه یجمع السور فیضمَها. یُقال: قرأت الشیء قراناً: جمعته و ضممت بعضه إلی بعض».
یعنی کلمه قرآن در ریشه لغت به معنای فراهم آمدن و قرین شدن است و قرآن نیز از این جهت و با این تناسب به نام قرآن شهرت یافت که مجموعه آیات و سور است. هر آن چیزی را که جمع کنند و فراهم بیاورند، به آن قرآن میگویند.
بنابراین قطعی است که در ریشه لغت و فرهنگ متداول عرب، کلمه قرآن و قرائت به معنای جمع و ضم و اقتران بوده است که از حیث اشتقاق کبیر هم با ماده «قرن» و «قرین» و ماده «قروه» و «قریه» در سیاق یک معنی و مفهوم است؛ و کلامالله مجید هم در ابتدا با همین تناسب مجموعه آیات و سور خود را به نام قرآن نامید. سپس در اثر کثرت تکرار و انس روزمره مردم، کلمه قرآن در معنای دوم که خواندن و یا خواندنی باشد شهرت یافته است. در فصل قرائت حمد و سوره خواهیم دید که آیه کریمه «و رتل القرآن ترتیلا» بهترین شاهد این مطلب است.
جمله بعدی هم که میگوید: «إنّ قرآن الفجر کان مشهوداً» یعنی هنگام طلوع فجر مشهود هر دو دسته از فرشتههای کرامالکاتبین است که از اعمال مردم نسخهبرداری مینمایند؛ زیرا فرشتههای روز از آغاز فجر کاذب فعّال میشوند و فرشتههای شب تا آغاز فجر صادق از کار نسخهبرداری دست برنمیدارند و در نتیجه از اول فجر کاذب تا اول فجر صادق اعمال هر شخصی در دو نوار جدا از هم ثبت میشود (در این زمینه به صحیح تهذیب، حدیث ۶۰۲؛ مسند احمدبن حنبل؛ ج ۲ ص ۲۳۳ مراجعه نمایید).
بنابراین طبیعی است که جمله: «إنَّ قرآن الفجر کان مشهوداً» در مقابل تعلیل باشد تا مؤمنان را تشویق کند که نماز صبح را مقارن با فجر کاذب بخوانند. لذا بوده است که رسول خدا و امامان شیعه- صلوات الله علیهم اجمعین- نماز صبح را به «غَلَس» یعنی در تاریکی پایان شب، قبل از فجر صادق آغاز میکردهاند (در این زمینه به صحیح تهذیب، حدیث ۶۰۲، ترمدی ج ۱ ص ۱۰۳، صحیح مسلم ج ۱ ص ۴۲۹ حدیث ۶۱۳ و ۶۱۴ مراجعه شود).
آرای مفسران
مفسران اسلامی اما کلمه «قرآن» را در عبارت «و قرآن الفجر» از ریشه اصلی خارج کردهاند و بر معنای ثانوی آن که حقیقت شرعیه است، حمل مینمایند. لذا ناچار شدهاند که نصب آن را بنا بر مفعول بودن بگیرند تا مفعول «أقم» باشد، یعنی «و أقم قرآن الفجر»؛ و چون اقامه قرآن معنای معقولی ندارد، باز هم ناچار شدهاند که «قرآن الفجر» را کنایه از نماز فجر بگیرند تا مفهوم اقامه با آن متناسب باشد.
زجّاج گفته است که: «در عبارت «و قرآنَ الفجر» فایده بزرگی است و گواهی میدهد که نماز بدون قرائت نماز نیست؛ زیرا کلام خدا که میفرماید: «أقم الصلاه و أقم قرآن الفجر» دستور میدهد که رسول خدا باید نماز را با قرائت قرآن اقامه نماید، چرا که نماز را به نام قرآن نامیده است. بنابراین نماز بدون قرائت نماز نیست».
دلایل نادرستی سایر آراء
ولی این تجزیه و تحلیل کاملا نادرست است؛ زیرا:
نخست: قرائت قرآن جزو سنن نماز است؛ نه جزو فرایض و ارکان نماز. لذاست که نماز بدون قرائت در موردی که عمداً ترک نشود، نماز واقعی و صحیح است. مانند نماز مأمومان، خصوصا موقعی که قرائت امام جماعت را نشنوند و یا در رکعت سوم و یا چهارم اقتدا نمایند و یا در اثر سهو و جهل و نسیان قرائت را ترک کنند. (رک. صحیح کافی، رقم ۱۰۸۶ و ۱۰۸۷، صحیح فقیه، رقم ۱۲۹ و ۱۳۱، صحیح تهذیب، رقم ۸۱۱).
دوم: تکلیف قرائت سالها قبل از نزول سوره أسری صادر شده بود. یعنی سوره مزمل که اولین بار تکلیف صلاه را صادر کرد، قرائت قرآن را سنّت نهاد. حتی دستور داد که تمام قرآن را باید در نماز نافله شب تلاوت کنند و بعدها که قرآن بیشتری نازل شد و شبها رو به کوتاهی نهاد، دستور تخفیف صادر گشت و در سوره مزمل آیه ۲۰ فرمود: «و الله یقدّر اللّیل و النّهار. علم أن لنتحصوه فتاب علیکم فاقرؤوا ما تیسّر من القرآن» (این بحث را در مسأله قرائت و تلاوت دنبال خواهیم کرد).
بنابراین نه معنی دارد و نه لزومی داشت که بعد از گذشت سالها و ماهها در پنجاهمین سوره قرآن که سوره أسری است، مجدداً اعلام شود که قرائت قرآن جزو نماز است، آن هم با این تعبیر ناموجّه «و أقم قرآن الفجر» که فرسنگها با بلاغت فاصله دارد.
دقت اوقات
به هر حال، آیه ۷۹ سوره أسری اولین آیهای است که وقت دو نماز از فرایض پنجگانه را معلوم کرد. مخاطب آیه رسولالله است و دیگران از باب تأسّی این دو فریضه را انجام میدادهاند: نماز اول ما بین الغروبین یعنی از اول غروب خورشید تا غروب شفق و نماز دوم ما بین الفجرین، یعنی از ابتدای فجر کاذب تا فجر صادق که طول زمان آن در تابستان تهران قریب بیست دقیقه و در زمستان تهران حدود دوازده دقیقه بیشتر نخواهد بود.
ولی بعداً آیه دیگری نازل شد که وقت نماز دوم یعنی نماز صبح را تا طلوع خورشید توسعه داد که هماره چه در جنوب و چه در شمال، چه در تابستان و چه در زمستان فرصت زمانی آن با فرصت نماز اول یعنی نماز مغرب برابر است.
آیه دیگر چنین است: «و أقم الصّلاه طرفی النهار و زلفاً من اللّیل» (هود،۱۱۵). در دو طرف روز دو وقت معلوم و مشخّص قرار دارد که عبارت از بین الطلوعین و بین الغروبین است. چنان که گفته شد بین الغروبین هماره به اندازه بین الطلوعین همان محل به طول میانجامد و تنها نقش تاریکی و روشنایی متقابل و متعاکس میشود. بنابراین وقت نماز مغرب از غروب خورشید تا غروب شفق خواهد بود و وقت نماز صبح از طلوع فجر کاذب تا طلوع خورشید. جز این که تعلیل آیه أسری که گفت: «إنَّ قرآنَ الفجر کان مشهوداً» به قوت خود باقی است و دلالت میکند که نماز صبح را چه بهتر که در فاصله بین الفجرین ادا نمایند.
وقت عشاء
جمله بعدی که میگوید: «و زُلَفاً من اللیل» مانند جمله «و قرآنَ الفجر» ظرف زمان است و به همین جهت منصوب آمده است. زلف جمع زلفه است، یعنی پارههایی از اول شب و بنابراین خواندن نماز عشاء بعد از نماز مغرب روا خواهد بود؛ ولی رسول خدا وقت مسنون آن را بعد از غروب شفق مقرر کرد که انتهای وقت مغرب است.
چنان که ملاحظه شد، وقت نماز مغرب و نماز صبح دقیقاً مشخّص شد؛ زیرا بینالطلوعین و بینالغروبین، حتی بینالفجرین معیار مشخصی دارد که آغاز و پایان آن قابل رؤیت است. ولی نماز عشاء از حیث آغاز و پایان، وقت مشخّص و معیار کیهانی ندارد که قابل رؤیت باشد و تعبیر «زلفاً من اللیل» یعنی پارههای اول شب تا ثلث شب و حتی نیمه شب قابل اعتبار است.
وقت نماز ظهر و عصر
وقت نماز ظهر و عصر هم از حیث افق و طبیعت معیار مشخصی ندارد. وقت نماز ظهر و عصر به وسیله رسول خدا سنّت و پایه گذاری شد، سپس آیات قرآن به تائید آن پرداخت. رسول خدا فرمود: بعد از ظهر موقعی که سایه نمازگزار به اندازه طول قامت خودش بر روی زمین گسترده شود، وقت نماز ظهر داخل میشود و چون سایه نمازگزار به اندازه دو برابر طول قامت خودش بر روی زمین گسترده شود، وقت نماز عصر داخل خواهد شد. تشخیص این دو وقت مسنون برای همگان مقدور است و هر کسی میتواند بعد از ظهر، سایه طول قامت خود را معیار و مأخذ قرار دهد.
وجوب نماز
آیاتی که صریحاً اوقات پنجگانه نماز را امضا میکند، فراوان است و چون خطاب این آیات به عموم مسلمانان توجیه شده است، نمازهای پنجگانه با همان رکعات ویژه، بر سایرین هم فرض و قطعی بلکه مکتوب میشود. از جمله این آیات آیه ۵۸ سوره مائده است که در سالهای آخر هجرت نازل شده است و میگوید:
«و إذا نادَیتُم إلی الصّلاه اتّخذوها هزواً و لعباً».
با اعلام این آیه تمام نمازهای پنجگانه که برای آن اذان میگفتهاند و سنّت آن مشهود است، مورد تائید و امضا قرار گرفته است و از جمله آیه ۹ و ۱۰ سوره جمعه میفرماید:
«یا أیّها الّذین آمنوا إذا نُودِی للصّلاهِ من یومِ الجُمعه فاسعوا إلی ذکرِ اللهِ و ذَروا البیع ذلکم خیرٌ لَکُم إن کُنتم تعلمون. فاذا قُضِیَت الصّلاهُ فانتَشِروا فی الأرضِ و ابتَغُوا من فضلِ الله».
این آیه نشان میدهد که هر روز به هنگام نیمروز و بعد از دایر بودن بازار معاملات، ندای اذان بلند میشده است و مؤمنان را برای نماز جماعت دعوت میکردهاند. برخی اجابت میکردهاند و برخی اجابت نمیکردهاند؛ زیرا نماز جماعت به عنوان سنّت ادا میشده است.
این آیه کریمه میفرماید: «اگر روز جمعه ندای اذان بلند شود و شما را برای استماع خطبههای نماز جمعه دعوت کند، شما که تا آن زمان به مسجد حاضر نشدهاید، حتماً باید با شتاب و سرعت برای استماع خطبهها که همراه با یاد خداست، حاضر بشوید و معاملات در دست انجام را وابگذارید. با نزول این آیه نماز جمعه با همان خطبهها و شرایط ویژه و با حضور همگانی فرض شد، در حالی که قبلاً سنّت بود. یعنی قبل از نزول این آیه ترک نماز جمعه و یا ترک کردن مسجد و یا ترک کردن رسول خدا در حال خطبه حرمت شرعی نداشت و اگر کسی به نماز جمعه حاضر نمیشد، میتوانست نماز فردای بخواند و به جای خطبه دو رکعت مجزّا به نماز ظهر خود اضافه نماید.
از جمله آیه ۵۸ سوره نور است که میفرماید:
«یا أیّها الذین آمنوا لیستأذنکم الذین ملکت أیمانکم و الذین لمیبلغوا الحلم منکم ثلاث مرّات: من قبل صلاه الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیره و من بعد صلاه العشاء» و با صراحت نماز صبح و نماز عشا را به عنوان یک فریضه عمومی معرفی میکند.
برای مطالعه سایر ارکان نماز از نظر قرآن مجید، به عناوین زیر مراجعه نمایید:
آخرین دیدگاهها