در این نوشتار، شرح و تفسیر آیات اول تا بیست و هفتم سوره بقره، به صورت آیه به آیه، از کتاب «تدبری در قرآن» آورده شده است. موضوع این آیات هدایت خداوند متعال و بیان اهمیت ایمان به آیین اسلام است که دو گفتار آن در این نوشتار و گفتار بعدی در فصل بعد قابل ملاحظه است.
گفتار اول: انسانها و ایمان به اسلام
بسم الله الرحمن الرّحیم، الم
۱
الف لام و میم، حروف مقطّعه قابل تفسیر و ترجمه نیست.
ذلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقیِنَ
۲
امکان دارد که در مطاوی آیات هدایت، مسائل طبیعت، آفرینش، مشیّت و اسرار مُلک و مَلکوت، مورد بحث، تفسیر و توضیح قرار بگیرد. این بدان جهت است که گشودن باب هدایت و ارشاد، نیازمند شرح و افشای این مسائل است؛ نه اینکه قرآن مجید برای شرح این مسائل نازل شده باشد که شرح این مسائل در کلاس بعدی زندگی دریافت خواهد شد.
گروه اول: مؤمنان
اَلَّذِینَ یؤْمِنونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَاۀَ و مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ
۳
معنای تقوا پرهیز از مخاطر و مهالک است و برای اینکه معلوم باشد که این متّقین از چه مخاطر و مهالکی پرهیز دارند، به اوصاف آنان در پنج محور پرداخته است. ایمان به غیب ناظر به مفاد این آیه است که میگوید: عَالمُ الغَیبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیبِهِ أحَداً. إلَّا مَن ارتَضی مِن رسولٍ فإِنَّهُ یَسلُکُ مِن بَینِ یَدَیهِ و مِن خَلفِهِ رَصَداً جن/۲۶ـ۲۷
بنابراین تمام آنچه براساس اصل رسالت ابلاغ و اعلام میشود، در شمار غیب است و شامل تمام مسائل اصول دین و معارف خواهد بود. نماز اولین رکن ایمان و اسلام است و انفاق در راه خدا که همان زکات اسلامی است دومین رکن توأم صلاۀ است. انفاق، یعنی برداشت از زوائد شخصی و پرداخت به مساکین تا کسریها و چالههای زندگی خود را هموار کنند.
وَالَّذِینَ یَؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ وَ بِالاخِرۀِ هُمْ یُوقِنُونَ
۴
منظور آیه عدم تعصب است که همه پیامبران را بپذیرند و کتاب آنان را تأیید و تقدیس کنند و امّت واحده ای را تشکیل دهند نه آنکه یهود دین خود را وسیله خودپرستی و دستاویز وحدت و اتحاد قومی قرار بدهند و دستاخر در پایان همه مسائل، به رستاخیز که زندگی آخرت را ترسیم میکند، یقین حاصل کنند.
معنی و شرط تقوا چیست؟
در واقع ذیل آیه، شرط اساس تقوی را که پرهیز از عذاب آخرت است روشن میکند؛ زیرا اگر کسی به آخرت یقین حاصل نکند، قهراً از نافرمانی و تمرد باکی نخواهد داشت و موصوف به وصف تقوی نخواهد شد.
أُولئِکَ عَلَی هُدیً مِن رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحونَ
۵
اشاره دارد که مدّعیان هدایت و هدایتگری فراوانند، ولی فقط آن کسانی که دارای اوصاف مذکور باشند و متصّف به وصف تقوی و ایـقان باشند، در راه هدایت الهی گام میزنند و همانهایند که از عذاب آخرت میرهند. معنای اصیل فلاح، رستن از ورطه مهالک است.
گروه دوم: کافران
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِم أَأُنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرهُمْ لَا یُؤمِنُونَ
آیه کریمه ناظر به جمله (هدیً للمتّقین) است. یعنی اگر کسی اهل تقوی و پرهیز باشد، قهراً در اثر رسالت قرآن و شرح آن مهالک و مخاطری که از عذاب الهی یاد میکند، بیم و واهمه ای در دل او رخنه میکند؛ و اگر صریحاً ایمان نیاورد دستکم با حال تردید – اما بدون نفاق که شاید راست باشد – در صف مقابل قرآن و رسالت نمیایستد؛ بلکه به صف مؤمنان میپیوندد. اما این کسانی که کافر شده اند، به سبب بیتقوایی، غرور و یا لجاجت، راه ایمان را بر خود مسدود کرده اند؛ از این رو است که نمیخواهند ایمان بیاورند و چه انذاری صورت بگیرد و چه انذار و هشداری صورت نگیرد، برای آنان بیتفاوت است، هرگز ایمان نمیآورند.
خَتَمَ الّلهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ عَلَی سَمْعِهِمْ وَ عَلَی أبْصَارِهِمْ غِشَاوَۀٌ وَلَهُم عَذَابٌ عَظِیم
۷
یعنی قلب آدمی باید مُنشرح و باز باشد تا امواج قدسی را دریابد. ولی قلب اینان مانند سنگ سخت و سفت شده و مانند طوماری که در هم میپیچند و مهر میزنند که مبادا باز شود، راهی برای نفوذ امواج و بازنویسی طومار برجا نمانده است. گوش آنان را هم با سرب گداخته مهر کرده اند که موعظه و نصیحت و معرفت را در آن راهی نیست. مردمک چشم آنان را هم پرده ای از آب سیاه حاجب شده است که چیزی در آن منعکس نمیگردد. بنابراین امیدی هم به ایمان آنان نیست تا آنان را اِنذار کنند و به اِنذار خود ادامه دهند. برای آنان عذاب بزرگ دوزخ مهیّا است؛ از آن رو که کافر شده اند.
گروه سوم: منافقان یا نفاق پیشگان
وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَ بِالْیَومِ الاخِرِ وَ مَا هُم بِمُؤْمِنِیْنَ
۸
محور بحث در ابتدای سوره همین فرقه سوّم هستند. دو فرقه مؤمن خالص و کافر خالص مقدمهً و طرداً للباب به طور خلاصه معرفی شدند. خصوصاً که دریافت درست فرقه سوم در گرو شناخت دو فرقه مؤمن و کافر است. فرقه سوم کسانی هستند که دو دوزهبازی میکنند و برای حفظ مصالح موجود و مصالح آینده، تظاهر به ایمان دارند و در باطن خود کفر خالص را نهان کرده اند.
میگویند اولین سوره ای که در مدینه نازل شد، سوره بقره بود. در بحث نفاق این سوره، از آوردن کلمه «منافق» پرهیز شده است و آیه کریمه نیز به صورتی تعبیر و تنظیم شده است که همه نفاقپیشگان را اعم از منافقان مکه و منافقان مدینه شامل باشد.
از نفاق پیشگان مکه به نام (الَّذین فی قُلُوبهم مَرَض) یاد میشوند و از نفاق پیشگان مدینه به نام (المُنافِقون و المُنافِقات). این تعبیر و اصطلاح هماره رعایت شده است، ولی در سراسر این سوره با نام وصفی از آنان یاد نمیشود، بلکه با عنوان عام کلّی (مَن یَقُول آمَنَّا بِاللّهِ و بِالیَوم الاخر و مَا هُم بِمُؤمِنین) یاد شده است؛ تا هر دو دسته را با هم و در بطن هم معرفی کند و شکلگیری آنان را در کنار هم و در مقابل قرآن تصویر نماید.
یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَا یَخْدَعُونَ إلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ مَا یَشْعُرُونَ
۹
در این آیه کریمه از همکاری این دو دسته از نفاق به صورت خدعه و فریب یاد میکند.
نفاق: بیماری دل ها
فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ
۱۰
در این آیه از بیماری دلهای منافقان خبر میدهد که هریک از این دو دسته از نفاق پیشگان مهاجر و انصار، برای منافع شخصی خود، دست به خدعه و نیرنگ میزند تا به اهداف خود برسد؛ و از این پس که مهاجران در منازل انصار، جا گرفته اند با اینکه دو گروه جدا از هم تشکیل داده اند، نفاق پیشگان مکه و منافقان مدینه باید مراقب یکدیگر باشند؛ تا از ناحیه رقیب خود لطمه و خسارت نبینند. در واقع بیماری نفاق اسلام در دل هر دو دسته جا دارد و اینک بیماری دیگری هم پیدا کرده اند که هریک از این دو دسته باید با هم نیرنگ بزنند و نفاق اندیش باشند و این است معنای (فی قُلُوبهم مَرَض فَزَادهُم اللّهُ مَرَضاً).
تبهکاری در پوشش صلاح اندیشی
وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ* أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفسِدوُنَ وَلَکِن لَا یَشْعُرُونَ
۱۱ و ۱۲
منظور از فساد، ایجاد ناامنی، شورش، خرابکاری و بینظمی است. در مقابل آن، صلاح و اصلاح است که رعایت قانون و انضباط است؛ خواه قانون مذهبی باشد و خواه قانون ملّی و دولتی. خدعه و نیرنگ با خدا، رسول و مؤمنان در قالب بینظمی و تمرد از قانون ظاهر میشود.
بنابراین قائل این سخن که (لا تُفسِدوا فی الأرض) است، افراد فرزانه جامعه هستند که خدعهگران را دقیقاً میشناسند؛ زیرا از خود آنان هستند، ولی بیایمانی و نفاق آنان از حیث عمل ظهوری ندارد. زیرا مذهب حاکم را که میتواند صلاح جامعه را برقرار و امنیت ایجاد کند، بهتر از فساد و آشوب و بینظمی میشناسند. لذا به جامعه نفاق پیشه خود اخطار میکنند و آنان را نکوهش مینمایند و از ترویج فساد نهی مینمایند. به همین ترتیب مذاکره و نکوهش و سرزنش این مؤمنان دروغین و نفاق پیشه به وسیله بزرگان خودشان ادامه مییابد که میگوید:
وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالوا أَنُؤمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَکِن لَا یَعْلَمُونَ* وَ إِذَا لَقوُا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُو آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوا إِلَی شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ* اللّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ
۱۳ تا ۱۵
منظور از شیاطین کسانیاند که با اسلام و مسلمانان در حال منازعه و جدالند.
أوُلئِکَ الَّذیِنَ اشْتَرَََََُوا الضَّلَالَهَ بِالْهُدَی فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُم وَ مَا کَانُوا مُهْتَدِینَ
۱۶
آیه کریمه در مقابل آیه پنجم قرار گرفته است که میگفت: (أولئکَ عَلی هُدیً مِن ربّهم و أولئکَ هُمُ الْمُفلِحُون).
مثل حال منافقان
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَولَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَا یُبْصِرُونَ* صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ* أَو کَصَیِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللّهُ مُحِیطٌ بِالکَافِرِینَ
۱۹
در زمینه این دو آیه بحثی در حد کفایت در مجلّه کیان شماره ۱۹ وارد شده است، مراجعه شود.
یَکَادُ البَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَشَوا فِیهِ وَ إِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُوا وَلَو شَاءَ اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
۲۰
در این آیه قیام در مقابل مشی قرار گرفته است؛ و إفاده میکند که مشی، راه رفتن در حال قیام است، نه صورتهای دیگر. مثلاً اگر زَحْف باشد که نشسته حرکت کند، یعنی خود را بخیزاند و یا با چرخ دستی و امثال آن حرکت کند و به پیش برود، به آن مشی نمیگویند. به همین ترتیب «قیام» یعنی توقف در حال ایستادن؛ نه توقف در حال زحف و نه قیام با حال حرکت و سواری بر مرکوب. ذَهاب سمع و بَصر به سبب صاعقه است که هم صدایی مهیب و کوبنده دارد و گوش را آسیب میرساند؛ یا برای اینکه بهطور موقت یا برای باقیمانده عمر پرده صماخ را از کار میاندازد. همچنین درخشی که اگر ولتاژ آن زیاد باشد به عدسی چشم آسیب میرساند.
منظور داستان آن است که دغدغه و اضطراب نفاق پیشگان که مبادا سِرّ آنان فاش شود و مبادا در ضمن برخوردها و جنگها کشته شوند، دائمی است. یعنی فعالیت آنان با آرامش خاطر به منزله لحظاتی است که برق درخشان بتابد و راه آنان را روشن کند.
گفتار دوم: دعوت انسانها به اسلام
دلایل پرستش خدا
یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
۲۱
خطاب آیه کریمه به عموم انسانها متوجه است. از ابتدای سوره هم بحث را به صورت عام و شامل شروع نمود و به تقسیم جامعه بشری پرداخت که بشر چگونه در برابر قرآن و رسالت رسول الله به سه دسته تقسیم میشوند و خصائص هر یک از آن دستهها چیست.
در این آیه کریمه گوشزد میکند که ای بشریت و ای جامعه بشری که افکار گوناگون و فلسفههای جور و واجور به هم میبافید و برای سعادت خود نقشهها ترسیم میکنید، تنها به فکر دنیای خود نباشید. شما باید آن پروردگاری را بپرستید و طاعت ببرید که شما را آفریده است و اینک پیام خود را به صورت قرآن منشور به شما ابلاغ میکند. همان پروردگاری که پدران و اجداد شما را آفریده است و به آنان نیز پیام خود را به وسیله کتابهای آسمانی به دست پیامبران الهی ابلاغ کرده است.
پیام پروردگار شما و پروردگار اجداد شما که به وسیله انبیای پیشین و انبیای پسین ابلاغ شده و میشود، آن است که همان پروردگار خود را بپرستید و اطاعت کنید که درصدد پرورش شما است. شما باید او را بپرستید تا راه تقوی و پرهیز از مهالک و عظیمترین مهلکه ای را که بر سر راه شما قرار دارد، بجوئید و از عذاب آخرت در امان بمانید.
کلمه «لعلّ» در اینگونه موارد برای آنچه در ظاهر کلام میآید، به کار نمیرود. نمیگوید: بدین امید که از عذاب خدا بپرهیزید خدا را عبادت کنید، بلکه برای تذکر آن چیزی است که در ظاهر کلام به کار میآید. یعنی: چرا میگوییم که باید خدا را عبادت کنید؟ بدین امید میگوییم خدا را عبادت کنید، باشد که به گفته ما عمل کنید و یا از هشدار ما درس بگیرید و درصدد حقیقت برآئید و در نتیجه از عذاب آخرت وابرهید.
پروردگار و خالق
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرضَ فِرَاشاً وَ السَّمَاءَ بِنَاءً وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لکم فَلَا تَجْعَلُوا لِلّهِ أَندَادَاً وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ
۲۲
یعنی شما باید خالقی را بپرستید که پروردگار شما است و جلوههای تربیت و قیومیّت و اِشراف او را بر سر جامعه خود میبینید. همان خالقی که بستر زمین را چون فرشی بر پهنه این کره خاکی گسترد تا نهال و زیرانداز شما باشد؛ و کرات منظومه شمسی را بر سر شما پرداخت و افراشت تا همچون سقفی بر سر شما سایه افکن باشد و شرّ سایر منظومهها را از شما بگرداند. از بستر خاکی و فرش نهالی شما، روزی شما را با آبیاری آسمانی در کنار شما فراهم آورد تا حیات جامعه شما را برقرار نگه دارد.
بنابراین پروردگار شما و نگهبان شما و روزیدهنده شما و پناهدهنده شما همان خالق شما است و شما که خالق خود را میشناسید و جلوههای ربوبیّت او را میبینید، از چه رو برای پروردگاری او بتهای بیجان و باجان را به همتایی میپذیرید و پرستش میکنید.
توجه به این نکته نیز ضروری است که پروردگار عزّت بستر خاکی را فرش بشر میشناسد و آسمان نیلگونِ حافظ و محفوظ از خطر را سقف خانه بشر میشمارد و او را در این عبادتگاه طبیعی به طاعت و پرستش خود میخواند. این مطلب به رسول خدا پیام میدهد که بر روی خاک و آنچه از روئیدنیهای خاک برآید، سجده کند و به هنگام طاعت و عبادت سقفی غیر از سقف آسمان و یا آنچه پروردگار جهان با شاخ و برگ درختان بر سر او سایه افکنده است، سقفی از گل و خاک و خشت و سنگ گزین نکند. در احادیث شیعه آمده است که امام زمان همه این مساجد مسقّف را خراب خواهد کرد.
کیفر ستیز با قرآن
وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَۀٍ مِن مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُم مِن دُونِ اللهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ
۲۳
باز هم خطاب آیه کریمه عام و شامل است و تمام جامعه بشریت مورد خطاب آیه قرار گرفته اند؛ خواه مشرک باشند یا دهری باشند، نفاق پیشگان و یا اهل کتاب از یهود و نصاری. ضمیر «مِن مثله» به «ما نزَّلنا علی عبدنا» باز میگردد. یعنی (فأتوا بسورۀ من مثل ما نزَّلنا علی عبدنا). منظور از کلمه «شهداءکم» سایر افرادی هستند که شهادت میدهند و اعتقاد دارند که این قرآن کلام بشر است و خداوند بر هیچ بشری از گذشته و حال کتابی، سندی و پیامی نازل نکرده است. گرچه اینک مانند شما اعراب منطقه، با رسالت قرآن مبارزه نمیکنند. طبیعی است که دعوت از آنان به منظور کمک و ترکیب جملهها و تنسیق عبارات و تنظیم مضامین است.
قید (مِن دونِ الله) یعنی استعانت شما و آنان به خداوند و قرآنی که نازل کرده است، نباشد. بهگونه ای که جملههای قرآن را از اینجا و انجا و این سوره و آن سوره با هم تلفیق کنید و یک فراز سخن بیارائید. بهویژه در مثل زمان معاصر که الفاظ و جملههای قرآن را به کامپیوتر بدهند و سپس با استعانت از حافظه کامپیوتر کلمهها و جملهها را تنسیقی دوباره بدهند و مانند قرآن را بسازند. جمله (إن کُنتُم صَادِقین) ناظر به صداقت مشرکان است در این که واقعاً در قرآن منزّل شک و ریب دارند و لذا ایمان نمیآورند.
(فَإِنْ لَمْ تفعلوا وَلَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُها النَّاسُ وَ الحِجَارَۀُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ) «۲۴».
جمله (وَلَن تَفعَلوا) مباراۀ دیگری است که مطرح میشود. یعنی اگر شما اقدام کردید و دانستید که قرآن قابل تقلید نیست و مانند آن را نمیتوان آورد، ایمان بیاورید و بپذیرید که قرآن برای هدایت متقیان نازل شده است و این ترسندگانند که باید با هدایت قرآنی از عذاب روز قیامت برحذر شوند و راه طاعت و عبادت در پیش بگیرند و شما نیز باید از آن آتش برحذر شوید و پهلو بگیرید که آتشزنه (کبریت) آن آدمیانند و سنگ چخماقهای غلتان که درههای دوزخ را به آتش میکشند.
برخی «وَقود» را به معنای هیزم گرفته اند که نه با کلمه «حجارۀ» تناسب دارد و نه مفهوم درستی را بدست میدهد؛ زیرا اگر آدمیان حَطَب و هیزم و هیمه باشند، محترق میشوند و خاکستر میگردند، درحالیکه آتش دوزخ از گازهای طبیعی دوزخ است که متصاعد میشود و اکثر آن در تاج کره دوزخ مشتعل میگردد و اقلّ قلیلی با تنفس آدمیان و سنگهای غلتان مشتعل میشود که قهراً دوامی نخواهد داشت. ضمناً سنگها که آتش نمیگیرند تا «وَقود» را به معنای حطب بگیریم. در هر حال، مساله روشن است. کسانی که «وقود» را به معنای آتش و هیزم گرفته اند، ناچار شده اند که آیه کریمه را به وجوه مختلفه بارده توجیه کنند.
پاداش ایمان آورندگان به قرآن
وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِن ثَمَرۀٍ رِزْقاً قَالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهاً وَ لَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَۀٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
۲۵
آیه کریمه عطف بر مقدر است به این صورت: «فَأنذر بِه الّذین کَفروا و بَشِّر الّذین آمَنوا».
فسق و گناه، عامل مخالفت با قرآن
إِنَّ اللهَ لَا یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَۀً فَمَا فَوقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمُنُوا فَیَعْلَمُونَ أنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّهِمْ وِ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللهُ بِهذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ
۲۶
آیه کریمه ناظر به آن مَثلی است که در ایه ۱۷-۲۰ گذشت، ولی لفظ آیه و جواب مشرکان جنبه کلی دارد و شامل تمام امثله ای است که قبلاً و یا بعداً در سورههای مکی و مدنی وارد شده است و وارد میشود.
تمثیل «بعوضۀ» در قرآن وارد نشده است و معلوم نیست که اگر وارد میشد از چه جنبه ای بدان تمثیل میشد. به هر حال امثال قرآن فراوان است و در همین سوره بقره آیه ۱۷۱ و ۲۶۱ و ۲۶۴ و ۲۷۵ چند مثل وارد شده است که اولی در مورد چوپان و گوسفندانش و دوم و سوم در مورد کشت و زرع و آخری در مورد صرع شیطانی است. رویهم رفته ضربالمثل که مانند شعر و شعار به خاطر میماند اثر بیشتری دارد و از نظر ادبی موقعیت سخن را تحکیم میکند.
الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الخَاسِروُنَ
۲۷
«الّذین» با صلههای متعدد و طولانی ـ با وجود استقلالی که داردـ صفت «فاسقین» است که در ذیل آیه قبلی گفت: (و مَا یُضِلَّ به إلَّا الفَاسِقین). فسق به معنای تمرد و خروج از خط فرمان است؛ خواه خط شرع باشد و یا خط فرمان عقل و فطرت. به هرحال کسی که قرآن را به مسخره میگیرد و امثال سائره آن را نقد میکند و با بهانههای واهی به جنگ با قرآن برمیخیزد، از خط عقل و فطرت و ایمان خارج شده است.
از جمله آن که در مهالک و مخاطر با خدا عهد میکند که اگر از این بلایا برهم راه خدا را در پیش میگیرم؛ و وقتی خداوندش از بلایا میرهاند، نقض عهد میکند و باز هم راه خدا را سد میکند. یا آنکه حق خویشاوندی را پاس نمیدارد و نه تنها با عشیره و اقوام خود، بلکه در عرصه زمان و زمین دست به سیهکاری میزدند و حقوق مردم را پایمال میکند: میدزدد، اختلاس میکند، خیانت میکند، آتش میزند و اگر لازم شد و کسی مقاومت کرد، به خون او دست میآلاید. اینهایند که در تجارت زندگی خاسر و ورشکسته خواهند بود.
این چند جمله در وصف «فاسقین» نمونه است؛ وگرنه فسق و تمرُّد مصادیق فراوانی دارد که در آیات قرآن به آن اشاره شده است. در آیه بعدی قرآن مجید همین تمرُّد، فسق و فساد را به عنوان کفر تلقی میکند و خطاب به همه منازعان قرآن میفرماید: . . . .
مطالعه ترجمه همین آیات از سوره بقره، برگرفته از کتاب معانی القرآن
آخرین دیدگاهها