مطالب این صفحه، درباره بازشناسی موضوع «هفت آسمان» در قرآن از منظر استاد بهبودی است. همان گونه که بحث مراحل زندگی انسان در قرآن گفته شد، موضوع آفرینش آسمانها و زمین زمینه مباحث بعدی این مجموعه را روشن می کند. امید است مطالعه و پیگیری این مباحثات در فهم بهتر معانی قرآن کریم مفید و موثر افتد.
چرا موضوع هفت آسمان در قرآن اهمیت دارد؟
هفت آسمان، مفهومی قرآنی است که بر وجود آسمان های هفت گانه دلالت میکند. ادیان دیگر همچون یهود و مسیحیت هم از هفت آسمان سخن گفتهاند. این مفهوم هفت بار به صورت صریح در قرآن به کار رفته است. از جمله در سوره های بقره (آیه ۲۹)، ٰٰٰٰاِسراء (آیه ۴۴)، مؤمنون (آیه ۸۶)، فُصِّلَت (آیه ۱۲)، مُلْک (آیه ۳)، نوح (آیه ۱۵) و طلاق (آیه ۱۲).
اینکه مراد از آسمان های هفت گانه چیست، پیشینه ای بسیار طولانی میان مسلمانان دارد. اندیشمندان مسلمان دیدگاه های متنوعی درباره آن مطرح کردهاند. برخی گفته اند مراد از هفت آسمان، آسمان های مادی نیست. بلکه گفته اند مراد از آنها امور معنوی همچون قرب الهی است. اما با توجه به صراحت آیات، اغلب اندیشمندان کوشیده اند مساله هفت آسمان را با نظریه های علمی زمان خود هماهنگ کنند.
نظریه انطباق هفت آسمان با سیارات منظومه شمسی
استاد بهبودی پژوهش بسیار گسترده ای درباره موضوع هفت آسمان در قرآن و ارتباط آن با آخرین دستاوردهای علمی زمان خود درباره منظومه شمسی انجام داده است. نتایج این پژوهش در سال ۱۳۵۷ به صورت کتابی با همین عنوان به چاپ رسیده است. این کتاب سال ها بعد پس از بازبینی و اصلاح به صورت بهتری در کتاب «معارف قرآنی» منتشر گردید. این کتاب امروزه در دسترس علاقمندان است.
فهم موضوع هفت آسمان در قرآن و در نظام اصطلاحات و مفاهیم قرآنی، از نظر استاد بهبودی بسیار کلیدی است. زیرا فهم مساله هفت آسمان ما را به فهم بهتر گستره ای از مفاهیم دیگر، چون پیدایش و آفرینش و همچنین مفاهیمی چون معاد و قیامت راهنمایی می کند.
نسخه کوتاه تری از این مقاله را می توانید در همین وبگاه ملاحظه نمایید. در تدوین این خلاصه، نهایت دقت انجام شده تا «مطالب مفید» بدون کم و کاست وارد شود.
ویژگی های نظریه
با توضیح خانم دکتر سرشار ، استاد بهبودی محاسباتی در این زمینه انجام داده است که زیر بنای بسیاری از آرای دیگر قرآنی او را بنا میکند. مطالبی مانند بازسازی آسمانها و زمین در قیامت و یا حتی مکان جنیان و بهشت آدم و حوا که همه به نوعی، جنبۀ علمی پیدا میکند. لازم به ذکر است که علامه محمدباقر بهبودی الفاظ متن قرآن و ظاهر قرآن را دارای حجیت تام میداند و سعی بر آن دارد که تا میتواند، این الفاظ را بر معنای حقیقی حمل کند و از تأویل آنها بر معانی مجازی بپرهیزد.
از این رو، نظریۀ جدید سمبلیک بودن ظواهر و الفاظ آیات در مورد زبان دین، با توجه به آرا و شرحهای قرآنی او، چندان قابل پذیرش نمینماید. وی پدیدههایی مانند خلقت انسان، خلقت آدم، هبوط آدم و حوا، آفرینش هفت آسمان و بازسازی آنها را در قیامت و تمام مطالب مربوط به رستاخیز را از صور نخست گرفته تا سایر مطالب، پدیدههایی کاملاً طبیعی و مادی فرض میکند.
آقای دکتر میرباقری نیز در شرح و اهمیت این نظریه چنین گفته اند.
با مطالعه این نظریه روشن می شود که نظریه استاد بهبودی درباره موضوع هفت آسمان در قرآن چند ویژگی کلی دارد:
- مانند اغلب مفسران قبلی، رویکردی مادی و در نتیجه علمی دارد
- دقت مباحث علمی در آن بسیار بالاست
- با تمامی آیات قرآنی مرتبط هماهنگی دارد
- گستره و شمول این نظریه چنان است که بسیاری از مفاهیم قرآنی دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد
بازشناسی موضوع هفت آسمان در قرآن
این موضوع در مجموع در چهار جلسه به تاریخ های جمعه هشتم و جمعه پانزدهم آذر ماه و جمعه ششم و جمعه سیزدهم دیماه سال ۹۸، با حضور خانم دکتر سرشار، آقایان روئین تن، دکتر خسروی، مهندس افتخار زاده، و مهندس مهانیان و مهندس بهبودی برگزار شد. هدایت مباحث جلسه ها نیز به عهده آقای مهندس سیدجواد افتخار زاده است.
طرح نظریه
ابتدای جلسه خانم دکتر سرشار به اختصار به طرح موضوع هفت آسمان و نظریه های اندیشمندان قدیمی و سپس نظریه استاد بهبودی و اصول آن پرداخته اند. سپس آقای دکتر خسروی به طرح یک نقد بنیادی بر ارائه «توجیه علمی دقیق» برای مفاهیم قرآنی پرداخته اند. آیا اصولاً با توجه به ماهیت تغییر پذیر علم، تکیه بر توجیه علمی مفاهیم قرآنی چقدر جایز است؟
حدود توجیه علمی هفت آسمان
این بخش به شرح رویکرد استاد بهبودی در فهم هفت آسمان پرداخته است. برای نمونه با توجه به اینکه یک سوم قرآن درباره معاد است، رویکرد مفسر باید چگونه باشد تا با تغییر مصادیق علمی، نظریه وی دچار خدشه نشود؟ با توجه به طولانی شدن بحث، بخشی از مطلب را در ابتدای بحث بعدی خواهید یافت.
معنای عرفی و اصطلاحی واژه سماء در قرآن
اینجا ابتدا بحث مقبولیت و شرایط توجیه علمی جمع بندی شده است. سپس بحث مفصلی با مشارکت تمام شرکت کنندگان، درباره معنی عرفی و اصطلاحی واژه سماء و سماوات، (مهمترین واژه موضوع هفت آسمان در قرآن) طرح شده است. آیا در فرهنگ معانی و منظومه مفاهیم قرآن همیشه واژه ها به یک معنا به کار رفته اند؟ قوانین حاکم بر دریافت معانی واژه های قرآنی، حداقل در این بخش چیست؟
دوره آفرینش و نسبیت زمان در قرآن
این مباحث درباره موضوع دوره آفرینش، همچنین به موضوع عوامل آفرینش نیز اشاراتی شده است. پیش از شنیدن مباحث طرح شده در زیر، پیشنهاد می شود اصل مطلب دوره آفرینش را در پیوند ملاحظه نمایید.
موضوع عوامل آفرینش و موضوع پالایش و پیرایش آن
این مباحث پایانی در ادامه جلسه قبلی به موضوع عوامل آفرینش و موضوع پالایش و پیرایش آفرینش در قرآن می پردازند. پیش از شنیدن مباحث طرح شده در زیر، پیشنهاد می شود اصل مطلب را در پیوندها ملاحظه نمایید.
هفت آسمان یا آسمان های هفتگانه
مباحث این بخش از جلسه، تشریح موضوع آسمان های هفتگانه است. آسمان اول تا چهارم و سپس آسمان هفتم به تفضیل شرح شده اند. به این ترتیب بررسی موضوع هفت آسمان در قرآن تمام می شود. جلسه بعدی به پاسخ به سئوالات طرح شده می پردازد.
سئوالات پایانی
نظریات جدید در کیهان شناسی چه تاثیری در فهم موضوع هفت آسمان دارد؟ نظریه پلنتیسمال یا خرده سیاره چیست؟ آیا پلوتوئید ها را می توان جایگزینی برای پلوتون دید؟ زمان مخصوص پالایش زمین از کجا گرفته شده است؟ برای شناخت آسمان های اول تا چهارم از چه شواهد و قراینی استفاده شده است؟ با پاسخ به این سئوالات جلسات بازشناسی مبحث هفت آسمان در قرآن به پایان می رسد.
در تدوین صدای این جلسات، از سمفونی شماره ۳۴ و ۳۵ موتزارت، به اجرای گروه اسکای استفاده شده است.
با سلام،
نظر استاد بهبودی درباره ی خطبه اول نهج البلاغه چه بود؟
ایشان در کتاب اصول دین در پرتو نهج البلاغه بخشی هایی از این خطبه رو ذیل بخش نبوت نقل کرده اند، ولی بخش اول خطبه رو که درباره ی توحید و نوع خلقت آسمان ها و آدم است در این کتاب نقل نکرده اند.
ممنون میشم در صورت اطلاع٬ درباره ی دیدگاه استاد بهبودی نسبت به بخش اول خطبه ی یک نهج البلاغه که درباره ی توحید، خلقت آسمان ها و زمین و همچنین خلقت آدم است پاسخی بفرمایید.
استاد بهبودی برای متون «قرآن» و «حدیث صحیح از معصوم» حجیت قائل بودند. حدیث صحیح هم حدیثی است که صدور آن از معصوم قطعی است.
البته سایر انواع روایات و متون دینی نیز برای پژوهشگران قابل استفاده خواهد بود. فقط باید توجه داشت که در آنها به ظن قوی، کلام یا متن «نقل به مضمون» یا «نقل به مفهوم» شده است. یعنی رای و فهم نگارنده و یا گاهی اهداف و منافع وی در نگارش متن دخیل است.
سید رضی (۳۵۹ق-۴۰۶ق) از بزرگان پرنفوذ و علمای شیعه در دوران آل بویه بودند. دورانی که شیعیان در بخش وسیعی از سرزمین های اسلامی قدرت یافته بودند. سید رضی نهج البلاغه را حدود چهار قرن بعد از حضرت علی (علیهالسلام) و به تدریج گرداوری کرده است. از آنجا که ایشان از بزرگترین سخنوران و شاعران دوران خود نیز بودند (دیوان اشعاری نیز از ایشان باقی است) متن کتاب نهج البلاغه بسیار پربار و غنی است. اما از نظر استاد بهبودی حجت نیست.
سید رضی در نهج البلاغه از حضرت على (ع) در قسمتى از خطبه اول، درباره موضوع چگونگى خلقت جهان روایتی آورده است. البته در خطبه ۹۰ و ۲۰۲ نیز اشاره های کوتاه به جریان خلقت شده است. اما همانطور که شما فرمودید در خطبه اول مشروحتر است. در واقع بعد از اینکه به اجمال در مورد شناخت و نحوه خلقت خداوند سخن رفته، در ادامه بطور تفصیل به خلقت جهان هستى، خلقت زمین و اقیانوس ها و دریاها و قاره ها توسط خداوند پرداخته است که در آثار استاد بهبودی به آنها کمتر اشاره شده است.
با سلام. چند نکته است که امیدوارم ذکر آن ها سودمند باشد:
۱. سوای از این اشکال که اصلا کمربند آستروئیدی در اثر برخورد یک جرم بزرگ با سیاره ی مادر شکل نگرفته، اصلا باید دید که آیا امکان حیات بشری در سیاره و یا خورده سیاره ای در حوزه ی کمربند آستروئیدی ممکن است یا نه؛ چرا که فاصله ی این کمربند از خورشید به اندازه ای زیاد است که آن قسم از انرژی گرمایی خورشید که به این منطقه می رسد بسیار کم است و در نتیجه دما در آن جا بسیار پایین بوده و امکان حیات بشری ناممکن است. همچنین، اگر فرض کنیم که بهشت آدم و هوا بخشی از خورده سیارات آستروئید ها بوده، باید دید که آیا جاذبه ی آن قطعه به اندازه ای بوده که جوی مناسب را دور آن قطعه ایجاد کند تا آدم و حوا در حیات بشریشان بتوانند در آن جا تنفس کنند؟ مثلا سیاره ی عطارد به دلیل کوچکی دارای اتمسفر و جو قابل توجهی نیست. این وصف عطارد، وصف خورده سیارک های در کمربند آستروئید را روشن می کند. همین موضوع درباره ی بهشت پیامبر هم مطرح است.
۲.دانشمندان پیش بینی کرده اند که ورای پلوتون (بعد از کمربند کویپر) یک سیاره ی دیگری هم وجود دارد که قبلا سیاره ی ایکس، و الآن سیاره ی نهم نامیده می شود. به نظر بنده باید این مبحث را هم بررسی کرد. اخیرا نظر دیگری هم مطرح شده است که شاید این جرم فرضیه ای، به جای سیاره، نوع خاصی از سیاه چاله است که به دور خورشید می چرخد. دقت شود که این سیاه چاله ی مطرح شده قبل از شکل گیری منظومه شمسی وجود داشته است.
۳.ظاهراً نجوم در نظر استاد بهبودی همان ستاره های جدا از منظومه ی شمسی و همان ثوابت هستند (رجوع کنید به: تدبری در قرآن، ج ۲، ص ۳۶۶/ ج ۱، ص ۳۷۱). این که استاد در سوره ی الرحمن فرموده اند که ستارگان در هنگام هبوط سر به خاک عبودیت او می سایند، احتمالا منظورشان هبوط ستارگان بر گرده ی زمین و آسمان ها در زمان ساعت انقراض است (رجوع شود به معانی القرآن، ترجمه ی آیات ۷۵ تا ۷۷ «فلا اقسم بمواقع النجوم …»).
۴.به نظر بنده طبق آثار استاد، آب حیات با مایع مذکور در خلق آسمان ها و زمین متفاوت است و نباید آن ها را یکی فرض کرد. آب حیات از نظر استاد همان محتویات سلول تخمک زنان است (به پاورقی استاد در بحار الانوار رجوع شود). ایشان آب حیات را مایع و آبی غلیظ مانند شیره می دانستند (تدبری در قرآن، سوره کهف). در صورتی که مایع مربوط به خلق آسمان ها و زمین را گازی مایع نما می دانستند که از خورشید جدا شده است. این که آیه می فرماید «وجعلنا من الماء کل شیء حی» هم ربطی به آب حیات ندارد. چرا که همان طور که استاد هم ذکر کرده اند، این آیه در صدد آن است که بگوید اشیاء زنده، از همان مواد متشکله ی گاز مایع نمای خورشیدی که منظومه ی شمسی هم از آن خلق شده است، آفریده شده اند.
۵.این که گفته شود آن گاز مایع نما همان ذات الله است، امری بسیار شگفت و غیر قابل قبول است. چرا که طبق ترجمه ی استاد از حدیث اول فصل توحید کتاب کافی، ذات الله از ذات خلق تهی و خالی است و ذات خلق هم از ذات خدا تهی و خالیست.
۶.آقای بهبودی فرموده اند که بهشت آخرت دارای خاک است (تدبری در قرآن، ج ۲، ص ۲۹۶).
۷.ظاهرا از نظر استاد، روح القدس تمام عالم را تحت کنترل خود دارد، نه فقط منظومه ی شمسی. چرا که ایشان روح القدس را صاحب اختیار «عالم طبیعت» (که منظومه شمسی جزئی از آن است) می دانند (مقاله بدا و سرنوشت)، و یا روح القدس را موجی از عالم قدس مینامند که گرداننده ی کائنات و الکترون هاست (مقاله هفت آسمان). حال چون الکترون ها فقط در منظومه ی شمسی نیستند و در کل آفرینش و کائنات هستند، پس جبرئیل باید در تمام عالم موج بزند و صاحب اختیار باشد. جناب آقای مهانیان (اگر درست تشخیص داده باشم) توضیح خوبی را ارائه می دهند.
۸.استاد بهبودی السماء را در سوره ی الرحمن به معنای اشیای سبک وزن تفسیر کرده اند، نه سمت بالا.
۹.در جلسات اولیه یکی از اساتید درباره ی همراهی فرشتگان با روح القدس مستندی به غیر از آیات سوره ی معارج را خواستار شدند. ایشان در مقاله ی دفاع از معانی القرآن درباره ی آیه ۲ سوره نحل فرموده اند که روح القدس عروج دهنده و نزول دهنده ی ملائکه است (ینزل الملائکه بالروح من امره). شاید بتوان هم عنانی روح القدس با فرشتگاه را از این بخش استفاده کرد.
امیدوارم پوزش بنده را به دلیل پر حرفی بپذیرید.
با درود و عرض ادب.
چند نکته ی دیگر را با اجازه ی اساتید بزرگوار در نظرات ارسال می کنم.
۱. ظاهرا تعبیر دریای خروشان برای آستروئید های قابل مشاهده در آسمان شب مریخ توسط استاد بهبودی نمی تواند صحیح باشد؛ چرا که فقط دو عدد از آستروئید ها در آسمان مریخ قابل مشاهده است (Vesta و Ceres) و حتی یکی از آن ها (Vesta) در برخی مواقع در آسمان شب زمین هم قابل مشاهده است.
۲. استاد آیه ی «وننزل من السماء من جبال فیها من برد» را به معنای کمربند آستروئید ها و «برد» را به معنای تگرگ آتشین (شهاب سنگ در حال سقوط به زمین) دانسته اند که در زمان سقوط، نور سوختن آن در جو زمین چشم انگیز است (یکاد سنا برقه یذهب بالابصار). چگونه سرکار خانم سرشار این آیه را به باران ربط می دهند؟
۳. استاد بهبودی در کتاب «معجزه قرآن» آسمان ها را سرد معرفی کرده اند که بر خلاف زمین، آمادگی حیات را ندارند (چاپ موسسه مطبوعاتی معراجی، ص ۱۰۶). ایشان باز در همین کتاب، بهشت آدم و حوا را سیاره مادر فرضی، آستروئید ها معرفی نمی کنند و زمان انفجار این سیاره ی فرضی را، عصر بعثت پیامبر بیان می کنند (و نه زمان هبوط آدم و حوا) (ص ۱۰۸). ایشان در این کتاب کم تر مصداقی سخن گفته اند و همان طور که جناب آقای خسروی هم بیان کردند، شاید خیلی بهتر باشد که فی الحال که خیلی از مسائل علمی نا مکشوف است، همین طور غیر مصداقی سخن گفت.
همان طور که در ابتدای مباحث عنوان شد، ذکر آیات مربوط به طبیعت و پدیدههای کیهانی در قرآن مقصود بالذات نیست. به همین دلیل در اینگونه آیات بحثهای مربوط به پدیدهها و نظام آفرینش تفصیلی نیست. بلکه تنها به مقداری بسنده شده که هدف نزول قرآن را در «هدایت مردم» تأمین کند. بنابراین در تفسیر همین مقدار اشاره و ذکری که در اینگونه آیات آمده است، باید چنان تدبر کرد که با فهم انسان امروزی از جهان تلویحاً سازگار باشد و یا حداکثر، بذر اندیشه ای باشد برای تلاش علمی دانشمندان دیندار در فرضیه پردازی و نظریات علمی جدید.
بنابراین اگر در این مباحث صراحتاً به مصادیقی اشاره شود، فقط تلاشی است برای گسترش دامنه «فهم معانی آیات قرآنی» و تشویق دانشمندان ایرانی برای پردازش یا گزینش فرضیه هایی در کیهان شناسی که رهیافتی قرآنی دارد.
نظریه دکتر خسرو باقری در باره این علم خواندنی است.
۴. استاد در صفحه ی ۱۱۵ کتاب معجزه ی قرآن، هبوط را به صورت جالبی معنا کرده اند که بد نیست به این توضیح ایشان هم توجه کرد. ایشان هبوط را در این موضع به معنای هبوط از عالم غیب (عالم ذر و نطفه) به عالم ماده و طبیعت (عالم آزمون و حیات بشری) در نظر گرفته اند.
۵. استاد سرشار در صوت های ابتدایی درباره ی «ثم الیه ترجعون» تمثیلی را مطرح می کنند و به استاد نسبت می دهند که گویی ذات خدا مانند انرژی است و بعد از چیزی مانند شکافت هسته اتم که ماده به انرژی تبدیل می شود، انسان ها هم در اثر چنین شکافتی در آخر به ذات خدا بر میگردند. اما باید توجه داشت که قبول این که ذات خدا همان انرژی است، موضوعی است که سخت می توان آن را پذیرفت. انرژی صورت و حالت های مختلفی دارد. انرژی گرمایی، انرژی صوتی، انرژی مکانیکی و … از حالت های مختلف انرژی هستند. انرژی می تواند از حالتی به حالت دیگر تبدیل شود. ولی استاد بهبودی در فصل توحید کتاب گزیده ی کافی در ترجمه ی حدیثی بیان کرده اند که ذات خدا از حالتی به حالت دیگر تبدیل نمی شود. پس نمی توان گفت که در عالم وجود، ماده و انرژی است و ذات خدا همان انرژیست. چیزی که بنده از سخن استاد در کتاب معجزه قرآن (ص ۱۱۵) و مقاله ی بازنگری تاریخ انبیا در قرآن فهمیده ام این است که لقاء روح القدس در عالم غیب (عالم قدس، عالم ذر) برای انسان ممکن است. یعنی انسان در زمان مرگ و خروج از عالم ماده و طبیعت، می تواند ملائکه و یا روح القدس را ببیند و در نتیجه به لقاء الله برسد. انسان اگر در زمان حیات بشری با خدا روبرو شود (یعنی روبرو شدن با روح القدس، نمودار ذات خدا)، به مولکول های اجزای سازنده اش متلاشی خواهد شد. احتمالا منظور از ثم الیه ترجعون از نظر استاد، همان رها شدن از بهشت و یا جهنم به صورت فرشته و جن، بعد از نابودی کرات بهشت و جهنم است که دوباره افراد به عالم ذر و غیب و عالم قدس بر می گردند (ثم الیه ترجعون).
۶. استاد بهبودی معتقد بودند که آسمان ها و زمین ها از تکویر خورشید به وجود آمده اند. این نظر طبق نظریه ی فعلی دانشمندان درباره ی شکل گیری منظومه ی شمسی نمی تواند درست باشد.
درباره شکل گیری منظومه شمسی سه فرضیه مهم طرح شده است که همگی مربوط به اوایل قرن بیستم هستند ولی استاد بهبودی بیشتر با فرضیه سحابی آشنا بودند. البته در فرضیه پلنت اسیمال و فرضیه تیدال نیز مانند فرضیه سحابی، چگالش تکویر خورشید اولیه نقش کلیدی دارد.
در مطلب این پیوند ، هر سه فرضیه به زبان ساده قیاس شده اند.
۷. در حدیث تشریع اذان در معراج، که طبق پاورقی بحار الانوار استاد آن حدیث را ظاهرا پذیفته اند، فرشتگان آسمان های اول تا سوم با مشاهده ی نور داده شده به پیامبر توسط پروردگار، نوعی ترس و حیرت به ایشان دست می دهد. اما فرشتگان آسمان های بالاتر این گونه نیستند و گویی مقام بالاتری دارند. حال اگر آسمان سوم را کره ی مشتری بدانیم، چطور ممکن است که قبول کنیم مقدرات آسمان های دیگر و زمین، از مشتری صادر می شود (یتنزل الامر بینهن، ینزل الامر من السماء الی الارض) و مقر فرماندهی روح القدس و حضور ملأ اعلا، مشتریست؟ در حالی که فرشتگان این مرتبه از نور داده شده به پیامبر دچار دهشت می شوند؟
با سپاس.
نکته ی دیگر این است که استاد در کتاب معجزه ی قرآن و مبارزه ی با فلسفه ی شرک (نشر موسسه ی مطبوعاتی معراجی، ص ۶۳)، تعداد روز های آفرینش آسمان ها و زمین را به جای ۳۰۰،۰۰۰ سال، ۶۰۰۰ سال ذکر کرده اند (با استناد به آیه ی وان یوما عند ربک کالف سنه مما تعدون). این نشان می دهد که خود استاد که بعداً عدد را به ۳۰۰،۰۰۰ سال افزایش می دهند، نظر آنچنان قاطعی نداشته اند و حداقل می توان گفت که بعداً نظرشان عوض شده است. این نکته حرف جناب روئین تن را که از استاد در این باره نقل کردند (این که این اعداد در واقع عدد دقیق نیست و بیانی است برای اعلام بسیار طولانی بودن زمان) می تواند تحکیم بخشد. در واقع با توجه به این که رب در «عند ربک» که در کتاب معجزه قرآن بدان استشهاد شده می تواند به روح القدس برگردد و استاد هم همین کار را در این کتاب انجام داده اند، و با این حال طول روز را در نزد روح القدس عوض ۵۰،۰۰۰ سال مطرح شده در سوره معراج، ۱۰۰۰ سال عنوان کرده اند، می تواند گواهی بر این نکته ی ذکر شده به جناب روئین تن توسط استاد باشد.
نجم در لغت عرب به وضوح ستاره است. عرب آن زمان به ستاره هایی که در آسمان می دیدند نجم می گفتند. آن ستاره ها در منظومه شمسی اند؟ قطعا نه!
این هم که خانم سرشار می فرمودند لله یعنی از «وجود او نشأت میگیریم» خیلی دور از قرآن و معارف توحیدی است. من الله با لله متفاوت است. به هر حال تکلیف را روشن کنید که جبرئیل سوای الله است یا خیر؟ العیاذ بالله سنخیت با او دارد یا خیر؟
سخن خانم دکتر سرشار اشاره به توحیدی دارد که به تعبیر حکما واجب الوجود است. «اولیت» یعنی مبدئیت و منشئیت و آفرینندگی از اوست. او مبدا و خالق موجودات دیگر است؛ موجودات همه «از او» هستند و او از چیزی نیست و به تعبیر حکما «علت اولی» است.
و چون ذات واجب الوجود یگانه است، پس جهان از نظر مبدا و منشا و از نظر مرجع و منتهی یگانه است. جهان نه از اصلهای متعدد پدید آمده و نه به اصلهای متعدد باز میگردد؛ از یک اصل و از یک حقیقت پدید آمده و به همان اصل و همان حقیقت باز میگردد.
برای شناخت دقیق تر سخن خانم دکتر سرشار درباره مراتب توحید و «توحید در فاعلیت خداوند» یا آنچه گاهی از آن به «توحید تکوینی» نیز سخن رفته است، رجوع به مراجع مندرج در مداخل زیر مناسب است:
۱- مدخل توحید در اسلام، در دانشنامه حوزوی ویکی فقه
۲- مدخل توحید در گنجینه معارف