خطوط الهی، فاحشه و گناه کبیره

این نوشتار برگرفته از کتاب «تدبری در قرآن»، درباره شرح توضیح آیات ۱۴ تا ۱۸ سوره نساء در ادامه مبحث ارث، از بخش قبلی است، که به موضوع حدود الهی، و تخطی از این خطوط قرمز (گناهان کبیره و فاحشه) پرداخته و شرایط قبول توبه را ذکر کرده که بسیار قابل تأمل است.

تِلْکَ حُدُودُ اللهِ وَ مَن یُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْانْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ ذلِکَ الْفَوزُ الْعَظِیمُ* وَ مَن یَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارَا خَالِدا فِیهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ

و هر کس در برابر خدا و رسول خدا نافرمان شود و از مرز احکام الهی تجاوز کند، خداوند جهان او را وارد آتش می­ کند که جاودانه در آن بماند و برای او شکنجه ­ای خوار کننده مهیا است.

معانی القرآن، نساء، ۱۴

در سوره بقره آیه ۱۸۷ چنین آمد که  (تلک حدود الله فلا تقربوها) ، «حد» به معنای خط و مرز است و در مورد حرمت های شرعی که قدغن اکید دارد، به کار می رود.

در آیه ارث که مورد بحث این سوره قرار گرفته است، آنچه حُرمت دارد، تجاوز از حدّ است که هنگام تقسیم میراث و یا به هنگام وصیّت، از مرز فرایض و سهام ارث تجاوز کنند؛ به برخی از وارثان بیشتر بدهند و یا اشخاصی را که حق ارث ندارند، در میراث متوفّی سهیم سازند.

تخطی از خطوط

لذا باید گفت که دور نشدن از این مرز، لازمه اطاعت است. اما در سوره بقره بحث از مسائل جنسی و حرمت اصلی مربوط به ورود به این مرز است. خصوصاً که در این مورد می گوید: (و خُلِقَ الانسان ضعیفا) که شرح آن ذیل آیه ۲۸ همین سوره می آید.

لذا می فرماید: (فلا تقربوها) که لازمه آن «احتیاط و تقوا» است و نباید به این مرز الهی نزدیک شد؛ زیرا نزدیک شدن، با خطر ورود و سقوط همراه است. چنان که رسول خدا فرموده است: (من رَتَعَ حَولَ الحِمی اوشَکَ آن یَقَعَ فی الحمی).

بنابراین نگهداری و اقامه حدود الهی در هر موردی، متناسب با آن حدّ است. چنان که در سوره بقره آیه ۲۲۹ گذشت که: (فان خفتم الّا یقیما حدود الله فلا جُناح علیهما فیما افتدت به). در هرحال، تجاوز از حدّ و حدود ارث، به هر صورتی که باشد، گناه کبیره است و عذاب دوزخ را در پی دارد. اگر این تجاوز به وسیله وارث و یا وصیّ انجام بگیرد، راه توبه و اصلاح خطا باز است. ولی اگر به وسیله شخص متوفّی انجام گیرد، توبه کسی بعد از مرگ پذیرفته نیست.

بدکاری و فاحشه

(وَ اللَّاتِی یَاتِینَ الْفَاحِشَۀَ مِن نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ ارْبَعَۀً مِنکُمْ فَان شَهِدُوا فَامْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوتُ او یَجْعَلَ اللهُ لَهُنَّ سَبِیلا* وَ اللَّذَانِ یَاتِیَانِهَا مِنکُمْ فَاذُوهُمَا فَان تَابَا وَ اصْلَحَا فَاعْرِضُوا عَنهُمَا آن اللهَ کَانَ تَوَّابا رَحِیما

خانم­هایی که به خلوت می ­روند و باهم مرتکب فحشا و هم‌خوابگی می­ شوند، چهار تن از مردان خود را بر آنان گواه بگیرید. اگر شاهدان در محکمه حاضر شدند و گواهی خود را ادا کردند، خانم­ها را در یک خانه محبوس کنید تا مرگ مقدر، جان آنان را بستاند و یا خداوند جهان ـ بعدها ـ برای آنان راهی دگر باز کند و بعد از صد ضربه شلاق از حبس ابد آزادشان فرماید.

و آن دو تن از مردان خود را که با رفتن به خلوت مرتکب فحشا و هم‌خوابگی شوند، بعد از گواهی چهار تن شاهد، هردو را با پس گردنی و چوب ترکه و لنگه کفش آزار دهید و تعزیر کنید. اگر با توبه و انابه از شیوه خود بازگشتند و با اختیار همسر و یا کنیز زرخرید موقعیت خود را اصلاح کردند، از اهانت و آزارشان دست بردارید. به یقین خداوند جهان آشتی­پذیر و مهربان است.

آن کسانی که از روی جهالت به کارهای بد دست می­ یازند و بعد از یک دوره کوتاه، راه توبه را در پیش می­ گیرند، برعهده خداوند است که توبه آنان را بپذیرد و با آنان آشتی کند. و خداوند رحمان به حال بندگانش دانا و در پذیرش آنان کاردان است.

معانی القرآن، نساء، ۱۵ تا ۱۷

کلمه فاحشه

کلمه «فاحشۀ» بر آن گناهی اطلاق می شود که حداقل میان دو تن اتفاق افتد، گرچه فقط به صورت کشف عورت باشد. چنان که در سوره اعراف آیه ۲۸ می گوید: (و اذا فعلوا فاحشۀ قالوا وجدنا علیها اباءنا و الله امرنا بها، قل آن الله لا یامر بالفحشاء) که شرح آن در سوره اعراف مندرج است. ولی در این جا منظور از اتیان فاحشۀ، مباشرت زنان است که به نام «سَحْق» در کتب فقهی و روایی مصطلح است.

گویا تعبیر «اتیان فاحشه» موقعی که میان دو تن صورت بگیرد، ناظر به همان مباشرت است. لذا است که طبق قانونی تثبیت شده، می فرماید: (فاستشهدوا علیهنَّ اربعۀ منکم) که برای هر یک تن فاحشه گر، دو تن شاهد ضرور است.

ضرورت شاهد

منظور از زندان ابد، نه آن است که هر دو تن و یا چند تن خانمی را که به این عادت خو گرفته  اند، در یک زندان و یک اطاق محبوس سازند. بلکه هر یک باید در خانه فامیل همان خانم محبوس شود و از خروج او به مجالس، محافل و کوچه و برزن مانع شوند.

جمله آخر که می گوید: (او یجعل الله لهنَّ سبیلا) به قرینه لام «لهنَّ»، یعنی باید در حبس بمانند؛ تا راه بهتری برای خروج آنان از حبس ابد باز شود. در حدیثی که اهل سنّت روایت کرده اند تا مساله رجم را که به وسیله خلیفه دوم متداول شد، ترویج و تایید کنند، راه خروج آنان به این صورت باز می شود که اگر دختر باشد، صد تازیانه بخورد و یک سال به غربت تبعید شود؛ و اگر بیوه باشد، صد تازیانه بخورد و به وسیله سنگ سنگسار شود تا بمیرد.

روایت سنگسار

این روایت جعل است. خصوصاً با توجه به این که تبعید یک دختر بی سرپرست به یک شهر غریب، بیشتر به فساد او کمک می کند تا تنبیه و تربیت او. پس این حدیث نمی تواند از زبان رسول خدا صادر شده باشد. ضمنا اگر بیوه باشد که هم صد تازیانه بخورد و هم سنگسار و اعدام شود، این که راه بهتری نیست. تردیدی نیست که همه محکومان، حبس در خانه را بهتر از رسوایی و مرگ می دانند؛ آن هم با صد ضربه شلاق و اعدام به وسیله پرتاب سنگ.

این راه بهتر، چنان که در همین آیه کریمه پیش بینی شده است، الحاق این فحشاء به فحشاء زنا است. به این صورت که مانند زانی و زانیه صد ضربه تازیانه بخورند و از حبس آزاد شوند. البته لازمه آن، محکومیت به همین حکم است، در هر نوبت دیگری که بعدها دست به ارتکاب این گناه بزنند.

جمله (و اللّذان یاتیانها منکم) دو تن مرد را مطرح می کند که مرتکب همان نوع فحشاء شده اند؛ زیرا ضمیر «یاتیانها» دقیقاً به همان فاحشه ای رجوع می کند که در آیه قبلی گذشت. نه آن که یک مرد و یک زن را مطرح کند، از آن رو که مساله زنان در آیه پیشین مطرح شده است. ضمائر متعددی هم که ذیل آیه آمده است، به صورت تثنیه و قهرا به همان «اللّذان» رجوع می کند که نصّ در دو تن مرد است.

تعزیر

بنابراین به قرینه آیه سابق، باید این جمله را در تقدیر گرفت: «و اللّذان یاتیانها منکم فاستشهدوا علیهما اربعۀً منکم فان شهدوا فاذوهما». منظور از «اذوهما» تعزیر است که در سنّت رسول الله حداکثر به بیست ضربه با ریسمان یا لنگه کفش محدود شده است. قهراً منظور از این نوع تعزیر، منفور ساختن این خوی زشت است.

از جایی که می گوید: (فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنها)، باید این نوع تعزیر مادام که توبه ای صورت نگرفته است و اظهار ندامت نکرده است، اجرا شود. اگر اظهار ندامت کرده است، مادام که موقعیت خود را با ازدواج و یا خرید کنیز اصلاح نکرده است، باید ادامه یابد. زیرا قید اعراض متفرّع بر توبه و اصلاح است؛ وگرنه اعراضی در میان نیست.

پس باید خطاکاران هماره با این گونه برخورد اجتماعی مواجه بشوند، تا از روی اجبار، موقعیت خود را عوض کنند و از مظانّ اتهام به در آیند.

توبه و بازگشت

انَّمَا التَّوبَۀُ عَلَی اللهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَۀٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَاولئِکَ یَتُوبُ اللهُ عَلَیْهِمْ وَ کَانَ اللهُ عَلِیما حَکِیما* وَ لَیْسَتِ التَّوبَۀُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّی اذَا حَضَرَ احَدَهُمُ الْمَوتُ قَالَ انِّی تُبْتُ الانَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ اولئِکَ اعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابا الِیما

و بر عهده خدا نیست که توبه آن کسانی را بپذیرد که کارهای بد را دنبال می­ کنند، تا آن لحظه که مرگ بر بالین آنان حاضر شود، می­ گویند: خدایا توبه کردیم. و نه توبه آن کسانی را می­ پذیرد که با حال کفر و ارتداد می ­میرند. ما برای هر دو دسته، عذاب دردناکی مهیا کرده ­ایم.

۱۸

این آیات کریمه تعلیقه ای بر مساله توبه است که در آیه قبلی گذشت. آیه شرح می دهد که توبه با چه شرایطی حتماً پذیرفته خواهد شد. «انّما» برای حصر است؛ یعنی «توبه ای را که خدا باید بپذیرد، این است و جز این نیست.»

کلمه سوء

کلمه «سوء» در متن قرآن، با کثرت استعمال آن، در مورد مطلق بدی ها به کار رفته است و می تواند «فعل فاحشه» را نیز مشمول باشد. یعنی آن موردی که افراد بشر مکشوف العوره در برابر دیگران ظاهر شوند، بی آن که مباشرتی با سایران انجام دهند. چنان که در آیه ۲۸ سوره اعراف می گوید: (و اذا فعلوا فاحشۀ قالوا وجدنا علیها اباءنا و الله امرنا بها قل آن الله لا یامر بالفحشاء).

و بر عهده خدا نیست که توبه آن کسانی را بپذیرد که کارهای بد را دنبال می­کنند، تا آن لحظه که مرگ بر بالین آنان حاضر شود، می­گویند: خدایا توبه کردیم. و نه توبه آن کسانی را می­پذیرد که با حال کفر و ارتداد می­میرند. ما برای هردو دسته، عذاب دردناکی مهیا کرده ­ایم.

منظور از «فعل فاحشه» طواف خانه کعبه است، در حالی که عریان باشند؛ و یا آن که در اثر مسامحه، لاابالی گری، یا خودنمائی و علت های دیگر مکشوف العورۀ در کنار استخر، یا چاه آب، یا حمام و یا صحن خانه ظاهر می شوند، در حالی که اجنبی به آنان می نگرد. چنان که در سوره آل عمران آیه ۱۳۵ گذشت که گفت: (و الّذین اذا فعلوا فاحشۀ او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم – و من یغفر الذنوب الّا الله – و لم یصرُّوا علی ما فعلوا و هم یعلمون).

تفاوت کار سوء و فاحشه

در صورتی که به تعبیر قرآن «فعل فاحشه» نباشد، بلکه «اتیان فاحشه» باشد که با اجنبی مباشرت کنند، در آن صورت پرونده «سوء» از پرونده «فحشاء» جدا است. زیرا «سوء» فقط با سیاه کردن جان همراه است، در حالی که «اتیان فاحشه» با سیاه کردن جان خود و جان دیگران همراه است. چنان که در سوره یوسف آیه ۲۴ می گوید: (کذلک لنصرف عنه السُّوء و الفحشاء). در سوره بقره آیه ۱۶۹ نیز می گوید: (انّما یامرکم بالسُّوء و الفحشاء).

نتیجه آن که ـ چنان که قبلا گفته شدـ بحث این دو آیه به عنوان تعلیقه و استطراد است؛ و اشاره می کند که اگر خطاکاری مربوط به «سوء» و «سیِّئات» باشد، با شرائطی که در متن آیه روشن است و در سوره آل عمران آیه ۱۳۵ روشن شد، توبه آن سریعا پذیرفته خواهد شد. البته عنوان (اتیان فاحشه) نیز بر آن صادق نمی اید، مگر آن که تائب نشود و بر گناه صغیره که قرآن مجید آن را سیّئه می خواند، ادامه دهد و مُصِرّ باشد. در این صورت، توبه او قبل از مرگ، در حال احتضار و یا بعد از مرگ و ارتحال یقیناً قابل پذیرش نخواهد بود.

دنباله این بحث را در ذیل آیه ۳۱ همین سوره ملاحظه کنید. (فصل چهارم از سوره نساء)