گزیده تهذیب/.- تهران: کویر،۱۳۷۰، چاپ اول. ترجمه و تحقیق محمدباقر بهبودی

مشتمل بر دو مقدمه: مقدمه اول به عربی به تاریخ صفر ۱۴۰۱ق و مقدمه فارسی به تاریخ رجب ۱۴۱۱ق. هر دو مقدمه به قلم محمدباقر بهبودی. مطالب هر دو مقدمه در موضوع بیان انگیزه شیخ طوسی در تدوین تهذیب الاحکام، بر اساس آنچه که شیخ در مقدمه تهذیب آورده، می باشد.

این کتاب مشتمل بر۵ جلد می باشد که در همه صفحات آن، متن عربی در قسمت بالا و ترجمه در قسمت پایین صفحات آمده است.

مقدمه کتاب

بسمه تعالی

ابوجعفر محمد بن الحسن بن على الطوسی، معروف به شیخ الطائفه، سال ۴۰۸ هجری در سن ۲۳ سالگی به کرخ بغداد وارد شد. او از ابتدای ورود مورد استقبال و حمایت یک تن از بزرگان با نفوذ تشیع قرار گرفت که از او به نام «شیخ فاضل» یاد می کند. ما از شخصیت این رجل سیاسی مذهبی چیزی نمی دانیم و شیخ طوسی هم که با این نام و عنوان از او یاد می کند توضیحی بر آن نمی افزاید. جز آنکه در مقدمه کتابهایش مانند کتاب رجال، فهرست، تهذیب، جمل و عقود، غیبت امام مهدی صلوات الله علیه و …. اظهار می کند که این مرد بزرگ حقی عظیم بر گردن من دارد و من با صلاحدید او به تدوین و تألیف این کتابها دست یازیده ام که به این صورت و کیفیت پرداخته ام.

عنوان شیخ فاضل تا آنجا که من در کتب تاریخ به آن برخورده ام درباره یک تن از خلفای عباسی به نظر رسید که می نویسند: ابوالقاسم المطیع لله عباسی در سال ۳۶۳ فلج شد و خود را از خلافت خلع کرد و طائع لله فرزند خود را به خلافت منصوب نمود. از آن تاریخ به بعد از خلیفه مخلوع به نام «شیخ فاضل» یاد میشد. گویا عنوان شیخ فاضل ویژه آن دسته از رجال سیاسی مذهبی بوده است که از مناصب ظاهری دست کشیده باشند. و چون می دانیم که از عهد امام هادی علیه السلام تا اواخر قرن پنجم خاندان نوبختی با سمت دبیر و منشی در صحنه سیاسی اجتماعی بغداد حضوری فعال داشته اند و هماره در ردیف وزیران و امیران، حاشیه نشین دربار خلافت بوده اند، تصور می رود که منظور شیخ طوسی هم یک تن از دبیران بنی نوبخت باشد که ظرف این سه قرن در تحکیم اساس تشیع خصوصاً و دفاع از دین اسلام عموما به تلاش پیگیر خود ادامه دادند و به حق باید گفت: اینان بنیانگذار علم کلام و یا مؤسس این مکتب در عالم تشیع بوده اند.

شیخ طوسی در مقدمه همین کتاب تهذیب که دو سال و یا سه سال بعد از ورود به بغداد- یعنی در سن ۲۵ و یا ۲۶ سالگی به تدوین آن پرداخته است چنین می نگارد:

یک تن از دوستان من – که خداوندش مؤید بدارد از جمله آن دوستانی که من حق او را بر گردن خود واجب می شمارم با من سخن از اختلاف و تضاد اخبار به میان آورد و گفت: «اختلاف و تضاد اخبار تا آن حد است که کمتر حدیثی را در جوامع حدیثی می یابیم که در مقابل آن چند حدیث مخالف موجود نباشد. این اختلاف و تناقض موجب شده است که مخالفین مذهب شدیدترین اعتراضات را بر ما وارد کنند و آن را دلیل بر بطلان مذهب ما بشمارند. مخالفان ما می گویند که پیوسته دانشمندان و مبلغان شما – چه در گذشته و چه در حال حاضر بر ما سنیان نقد و اعتراض نموده و می نمایند که شما با این کثرت اختلاف و تناقضی که در رشته حدیث و ابواب فقهی دارید چسان می توانید به درگاه خدا تقرب بجویید و چسان تصور می کنید که خداوند حکیم اجازه دهد تا هر دسته از بندگانش فقیهی برای خود برگزینند و خدا را به گونه های متفاوت عبادت کنند؟ و چون ما سنیان به کتابهای فقهی و جوامع حدیثی شما سر کشیدیم واقف شدیم که اختلاف شما شیعیان در رشته حدیث و فقه از ما اهل سنت بیشتر است. این اختلاف و تضاد- بر اساس همان دلیلی که شما بر علیه ما اقامه کردید- گواه بر بطلان مذهب شما نیز خواهد بود.

آن دوست فاضل من گفت: ایراد این شبهه و اعتراض از جانب مخالفان مذهب موجب شده است که در ارکان مذهب ما شبهه و تشکیک شود و حربه های تبلیغی ما از کار بیفتد. تا آنجا که جمعی از شیعیان و حتی دانشمندانمان در اثر همین شبهه مذهب خود را وانهادند و به فرقه های دیگر پیوستند. با توجه به این مشکل مذهبی بهترین خدمت دینی و بالاترین وسیله تقرب به درگاه الهی این است که طی یک تألیف مذهبی اخبار متناقض را تأویل ببریم و آنها را به نحوی با هم آشتی بدهیم که تمام شیعیان را از نو آموزان و پژوهشگران مفید افتد و رافع گمراهی و حیرت شود. دوست من تکلیف نمود که من به شرح مقنعه رساله استادمان شیخ مفید که اکنون مرجع شیعیان است بپردازم زیرا رساله مقنعه از هر جهت شامل و کامل است و از حشو و زواند دست و پاگیر هم خالی است. او سفارش کرد که در شرح این رساله قسمت اصول دین را از مباحث توحید، عدل، نبوت و معاد به کلی حذف کنم از آن رو که شرح این مسائل و درج احادیث آن بسیار به درازا خواهد کشید و ما را مقصود و هدف از تهیه این شرح و تألیف، تأویل احادیث اصول دین و رفع اختلافات فرقه ای و اعتقادی نیست که بدان بپردازیم بلکه تنها هدف ما رفع تناقض و اختلاف در مسائل فقهی است.

دوست من سفارش کرد که ترتیب رساله را بر هم نزنم و مسائل فقهی را به همان صورت و مطابق فتوای مفید عنوان کنم و هر مسئله ای را که عنوان کردم دلیل آن را از قرآن مجید و با حدیث متواتر و یا حدیث محفوف به قرائن صحت درج کنم و یا اجماع مسلمین را گواه و شاهد بیاورم که این جمله در علم کلام کاربردی مؤثر دارد و گرنه اجماع شیعیان را- اگر اجماعی باشد- بر وجه دلیل و مدرک نقل کنم و از آن پس احادیث مشهور مذهبی را به عنوان شاهد و مدرک از جوامع حدیثی روایت کنم و بعد از آن احادیث مخالف با آن فتوا را از سایر جوامع درج کنم و با تاویل و توجیه آنها تضاد و اختلاف را بر طرف سازم و اگر تأویل و توجیه آن ممکن نباشد توضیح دهم که این دسته احادیث مخالف، سندی ضعیف و بی اعتبار دارند و اگر ایرادی بر سند وارد نباشد روشن کنم که این رشته احادیث مخالف، از عهد امامان معرض عنه اصحاب ما شیعیان بوده اند و به این جهت از حجیت واعتبار علمی ساقط شده اند.

دوست من سفارش کرد که تا ممکن باشد به تأویل حدیث بپردازم. و سند آن  را مخدوش نسازم گرچه سندی ضعیف و مطعون باشد و هر گاه که راه توجیه و تأویل را در پیش بگیرم کوشش کنم تا حدیثی بیابم که شاهد بر توجیه و تأویل باشد گرچه لزومی برای این تلاش و کوشش نمی بینم ….

به هر حال، شیخ طوسی می گوید: من به تقاضا و تکلیف این شیخ فاضل وارد عمل شدم و امیدوارم که تا آخرین فصل کتاب از این سیره و سنت که گفتم عدول ننمایم… ولی می بینیم که شیخ طوسی تنها در اوائل شرح خود از این سیره و سنت پیروی می کند و سخن از قرآن و اجماع و حدیث متواتر به میان می آورد و چون در طی عمل، بیشتر از پیش به جوامع حدیثی سر میزند و در کتابهای فقهی غور می کند می بیند که هماره اختلاف در فتوا مستند به اختلاف حدیث است و هر دسته حدیثی خواه موافق با فتوای مفید و خواه مخالف با آن از حمایت جمعی برخوردار است که بدان فتوا داده اند و این اختلاف و تشتت راه را بر این گونه ادعاها مسدود کرده است که بگوید: این دسته موافق اجماع و شهرت است و آن دسته دیگر نیست. این دسته محفوف به قرائن صحت است و آن دسته دیگر نیست. این دسته معرض عنه اصحاب است و آن دسته دیگر نیست. از این رو همه رهنمودهای دوست خود را به دست فراموشی می سپارد و فقط به توجیه و تأویل حدیث میپردازد تا تناقض و اختلاف را بر طرف سازد ولی این تعهد خود را فراموش نمی کند که با امکان توجیه و تأویل متن، سند حدیث را گرچه ضعیف باشد مورد خدشه و تردید قرار ندهد و لذا می بینیم که تنها در حدود بیست مورد به جرح و تعدیل روات می پردازد و در نتیجه پای علم رجال را به میان می کشد با آنکه چندین هزار حدیث ضعیف را در کتاب تهذیب خود درج کرده است.

این شیوه طوسی از آن رو که یک شیوه آرمانی و مصلحتی بود، نمی بایست مورد تقلید و عمل قرار بگیرد ولی با کمال اسف رواج کامل یافت و شاگردان شیخ طوسی با ترویج این مسلک، شیوه های علمی و اصولی را بکناری نهادند و از جمله علم رجال و درایه را بر طاق نسیان نشاندند: هر جا حدیث صحیحی را مخالف با آراء خود یافتند به توجیه و تأویل آن مبادرت کردند و هر جا حدیث ضعیفی را موافق با آراء خود دیدند به عنوان سند ارائه نمودند. حتی دانشمندان علم رجال هم که بعدها زبان به انتقاد و تعرض گشودند مانند شهید ثانی چنان به نقد فنی آن پرداختند که گویا یک مسلک علمی را نقد می کنند:

شهید ثانی در کتاب درایه آنجا که بحث از حدیث حسن را دنبال می کند گویا فرصت را غنیمت می شمارد و با سوز دل می گوید: «و شگفت از شیخ طوسی است که در کتاب اصول و غیر آن از کتابهای فقهی خود اظهار می کند: «من حدیث اهل بیت را با این شرط می پذیرم که راوی آن صاحب ایمان و عدالت باشد» اما در کتاب حدیث خود تهذیب و استبصار و حتی در کتابهای فقهی خود به هیچ شرطی پابند نمی ماند: گاهی خبر ضعیف را با هر صورتی که دارد حجت می شمارد و بدان فتوا می دهد و تا آنجا پیش می رود که با یک خبر ضعیف چند حدیث صحیح را تخصیص می دهد. گاهی حدیث ضعیف را با طعن در سند مردود می سازد و گاهی خبر صحیح را از درجه اعتبار و حجیت ساقط می داند با این بهانه که این خبر متواتر نیست و حدیث نا متواتر به هیچ وجه در باب علم و عمل حجت نیست»

ولی به حق باید گفت که شگفت از شهید ثانی و سایر دانشمندان فقه و رجال است که هرگز به مقدمه کتاب تهذیب و استبصار نظر نیفکندند و یا در آن تأمل و تدبر نکردند تا به روشنی دریابند که این شیوه طوسی یک شیوه مصلحت آمیز است که در یک مقطع زمانی و با پیشنهاد یک رجل سیاسی بکار بسته است تا دهان دشمنان مذهب را ببندد و آبی هم بر آتش جنگ و جدالهای داخلی همچون فتنه ابن الغضانری و قتل احمد بن طرخان جرجرانی بیفشاند که عاصمه مذهب را به خطر انداخته بود.

با توجه به این مراتب خوانندگان عزیز ما باید دریافته باشند که شیخ طوسی به هیچ وجه صحت احادیث تهذیب را ضمانت نکرده است و نه تنها از درج احادیث ضعیف و تقیه آمیز پروا و پرهیزی نداشته است، بلکه حتی المقدور و تا آنجا که دسترس داشته است احادیث ضعیف و احادیث تقیه آمیز را در ذیل مباحث گرد آوری کرده است تا هر چه بهتر و بیشتر بتواند غائله اختلاف را حل کند و گویا به همین علت بوده است که می بینیم کتاب خود را تهذیب الأحکام می نامد نه آنکه تهذیب الاخبار بنامد. از این رو نگارنده این سطور بر اساس وعده و آرمانی که قبلا تعهد کرده است و بر طبق همان موازین علمی که احادیث کافی کلینی و احادیث کتاب الفقیه صدوق را پالایش داده صحاح آن را با نام گزیده کافی و گزیده فقیه تقدیم جوامع علمی کرده است؛ اینک صحاح کتاب تهذیب را که شامل احادیث استبصار هم خواهد بود با نام گزیده تهذیب تقدیم پژوهندگان می نماید. باشد که راه فقاهت هموارتر گردد و نیاز فقهی شیعیان از هر جهت مرتفع شود.

محمد باقر بهبودی تهران- پانزدهم رجب ۱۴۱۱ هجری