این نوشتار برگرفته از مقاله «هفت آسمان» است که در فصل نهم کتاب «معارف قرآنی» به چاپ رسیده است و به شرح و تفسیر آیات مرتبط با آفرینش هفت آسمان در قرآن می پردازد.

سَنُریِهِم آیاتِنا فِی الآفاقِ و فی اَنفُسِهِم حتّی یتَبیّنَ لهم اَنّهُ الحَقُّ اَوَلَم یَکفِ برَبّکَ انّهُ علی کُلِّ شَی‌ءٍ شَهید؟

به‌زودی نشانه‌های خود را در دیدگاه فضا و در نهاد جانشان ارائه می‌دهیم تا آشکار شود که این قرآن حق است. آیا همین کافی نیست که پروردگار تو بر هر پدیده‌ای گواه است؟

فصلت، ۵۳

طرح موضوع هفت آسمان

از جمله معارف دینی مسأله هفت آسمان است. این موضوع از مسایل علم کیهان‌شناسی به شمار می‌رود. درباره کیهان‌‌شناسی و هیأت آسمان، تئوری‌های مختلفی عرضه شده است. تئوری یعنی نظری علمی که ابتدا به صورت فرم و احتمال عرضه می‌شود، بعد نوبت به استدلال و تایید می‌رسد. تئوری علمی اگر با دلایل کافی تایید شد، جنبه علم خواهد گرفت. وگرنه به صورت احتمال باقی خواهد ماند و چه بسا به دست فراموشی سپرده شود.

هفت آسمان در نظریه پیشینیان

در علم کیهان‌شناسی رایج‌ترین تئوری‌ها از بطلمیوس (۹۰ ـ ۱۶۸ میلادی) به یادگار مانده است. بطلمیوس تصور می‌کرد که زمین مرکز عالم است و سیارات و ثوابت بر گرد آن می‌چرخند. سیاره‌ها عبارت از: ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری و زحل بودند که هریک مسیر مشخصی داشتند. بعد از آن نوبت به فلک هشتم می‌رسید که تمام ستارگان ثوابت در آن مستقر بودند. فلک هشتم ظرف ۲۴ ساعت، یک‌بار به دور زمین می‌چرخید. بعد از آن، نوبت به فلک نهم می‌رسید که پایان جهان بود. در این فلک هیچ اختری منظور نشده بود، از این‌رو نام آن را «فلک اطلس» نهاده بودند.

هفت آسمان بطلمیوس

گرچه این تئوری با دلایل علمی تأیید نشده بود، ولی به خاطر این که حرکت اجرام سماوی را توجیه می‌کرد. لذا از رواج کامل برخوردار شد و تا حدود سه قرن پیش، در مجامع علمی تدریس می‌شد.

هفت آسمان در عهد نزول قرآن

تصور اولیه هفت آسمان
نقاشی مینیاتور از کتاب تاریخ حضرت محمد ص متعلق به قرن یازده میلادی

موقعی که قرآن مجید نازل شد، در حدود نه قرن از رواج این تئوری می‌گذشت. قرآن مجید در آیات بسیاری اعلام کرد که بر فراز سر شما هفت آسمان وجود دارد که سرنوشت آن‌ها با سرنوشت کره زمین پیوند دارد. بر اساس منطق قرآن، خورشید و ماه هر یک برای خود مداری دارند و در شمار هفت آسمان نیستند. چنان که پرونده ستارگان شب‌تاب هم کاملاً مجزا و علیحده می‌باشد و ربطی به آسمان‌های هفت‌گانه ندارند.

این طرح علمی که از طرف قرآن مجید عرضه شد، بحث و انتقادی را برنیانگیخت. زیرا مسلمانان تازه با مسایل کیهانی آشنا می‌شدند. مسلمانان با ذهن ساده خود، هفت آسمان را مانند هفت طبقه عمارت نقاشی کردند. آنها را روی هم بالا بردند، بدون این که با انتقادی روبرو شوند. نقاشی آنان تا حدود دو قرن، کاملاً موفق بود و هر روز با پیرایه‌‌های جالب در قالب روایات رونق می‌گرفت. اما ناگهان مورد هجوم واقع شد و با شکست کامل مواجه گشت.

هفت آسمان در عهد عباسیان

ماجرا از این قرار بود که در اوایل عهد عباسیان، تئوری‌های کیهان‌شناسی مورد پژوهش مسلمانان قرار گرفت. موقعی که نوآموزان با هیأت بطلمیوسی آشنا شدند، مکتب او را از جان و دل پذیرفتند. در نتیجه هفت آسمان قرآن مورد بحث و انتقاد واقع گشت.

وارد شدن این انتقاد روزگار درازی مایه رنج مسلمانان بود. از این‌رو خواجه طوسی (۵۹۷ ـ ۶۷۲ ق.) تلاش کرد که عدد افلاک را از رقم نه به رقم هفت تنزّل دهد، اما مورد حمایت دانشمندان قرار نگرفت. دیگری آمد و هفت آسمان در قرآن را با عرش و کرسی جمع کرد تا با علم روز یعنی نه فلک بطلمیوسی برابر شود، ولی غافل بود که عرش و کرسی در منطق قرآن معنی واحد دارند که همان تخت فرمانروایی باشد.

توجیه اولیه اندیشمندان مسلمان

سرانجام پاسخ دیگری به میان آورده شد که از درماندگی و جهالت کامل حکایت می‌کرد. پاسخ این بود که هفت آسمان در قرآن بالای فلک نهم قرار گرفته و به کلی از دیدرس ما خاکیان خارج مانده است. این پاسخ علاوه بر این که حواله به مجهول بود، با منطق قرآن هم برابر نبود که ستارگان شب‌تاب را زینت آسمان اول می‌شمارد. آیا می‌توان گفت که زینت آسمان اول قابل رؤیت است و در عین حال پشت فلک نهم مخفی گشته است؟

البته، بعدها که سیاره هفتم، یعنی اورانوس به وسیله هِرشِل کشف شد، پاسخ مبهمی برای این سؤال به‌دست آمد؛ ولی پاسخ مزبور، از همان ابتدا قاطع نبود. زیرا مسیر اورانوس نشان می‌داد که سیاره دیگری هم در ماورای آن وجود دارد. پیش‌بینی درست بود و اخترشناسان در سال ۱۸۴۶ موفق شدند که نپتون یعنی هشتمین سیاره خورشید را هم کشف کنند و بالاخره با توجه به اختلالی که در مسیر نپتون مشاهده شد، محاسبه‌هایی انجام گرفت که در سال ۱۹۳۰ نهمین سیاره منظومه شمسی، یعنی پلوتن هم کشف گردید.

نجوم جدید و مساله هفت آسمان

با کشف سیاره پلوتن باز هم قیافه منحوس رقم نه مشهور شد. قرن‌ها می‌گفتند: «افلاک نه‌گانه با آسمان‌های هفت‌گانه قرآن چه تناسبی دارد؟» و امروز می‌گویند: «سیارات نه‌گانه با آسمان‌های هفتگانه چه پیوندی خواهد داشت؟»

هفت آسمان علمی

در عین حال، حامیان قرآن به توجیه و تأویل خود ادامه دادند. علامه شهرستانی گفت: در قرآن و حدیث آمده است که ما هفت زمین و هفت آسمان آفریده‌ایم. هفت زمین عبارت از: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل و اورانوس خواهند بود و هفت آسمان همان جوّ و اتمسفری است که این سیارات هفتگانه را احاطه کرده است. موقعی که پرسیدند: چرا سیاره نپتون و پلوتن را به حساب نمی‌آورید؟ پاسخ داد که این دو سیاره با چشم عادی قابل رؤیت نیستند، از این‌رو در فهرست قرآن و حدیث نیامده‌اند.

سوابق توجیه علمی هفت آسمان

این توجیه با همه اشکال‌هایی که در بردارد، نمی‌تواند مسأله هفت آسمان را حل کند؛ زیرا آسمان پر ستاره‌ای که در ورای جوّ زمین مشاهده می‌شود و بر اساس منطق قرآن زینت آسمان اول‌اند، همان آسمان پرستاره‌ای است که از کره عطارد و یا کره اورانوس رؤیت می‌شود، بدون اینکه کمترین تفاوتی در منظره آسمان مشهود شود. روی این محاسبه، ما هفت زمین داریم با هفت جوّ؛ اما فقط یک آسمان پرستاره بیشتر نخواهیم داشت.

با توجه به همین اشکال عمده بود که دیگری آمد و گفت: «تمامی این سیاره‌ها و منظومه‌ها و ستارگان غول و اَبَر غول و حتی کهکشان‌ها، فقط آسمان اول قرآنند و شش آسمان دیگر خارج از دیدگاه بشری قرار گرفته‌اند».

تدبر آزادانه در قرآن

اشکال اصلی در این است که مسلمانان قرآن مجید را درست مطالعه نمی‌کنند. جمعی به برداشت عامیانه و سطحی اکتفا می‌کنند. برخی رأی شخصی یا علم روز را بر قرآن تحمیل می‌نمایند. کسی در صدد نیست که آزادانه قرآن مجید را مطالعه کند، هیچکس تحقیق نمی‌کند که منطق قرآن کدام است؟

مسایل قرآنی نیازمند تدبّر کافی است. قرآن مجید درباره دریافت مسایل می‌گوید:

کتابٌ أَنزَلناهُ اِلَیکَ مُبارکٌ لِیَدَّبَّروا آیاتِه و لِیتَذَکَّرَ اُولُوا الألباب

منشوری به سویت گسیل کردیم، فرخنده، تا در آیات آن بیندیشند و صاحبان مغز دریابند

ص، ۲۹

پس قهری است که مسایل قرآنی بدون اندیشه به دست نخواهد آمد. اندیشه کامل در سایه تتبّع و پیگرد حاصل می‌شود. در هر موضوعی که وارد می‌شویم، باید آیات قرآن را دسته‌بندی کنیم، بعد در کنار هم بگذاریم و بسنجیم.

کوشش کنیم که حتی یک مورد آن هم نادیده نماند؛ زیرا قرآن مجید به صورت یک کتاب فنی تدوین نشده است تا حقایق را مستقلاً و یک‌جا مورد توجه قرار دهد، بلکه نکات و حقایق را در لابه‌لای پند و اندرزهای اجتماعی گنجانیده است؛ تا خشک و خسته‌کننده نباشد. ضمناً برای حفظ کردن در خاطره آسان‌تر باشد.

نکته دیگر اینکه یک پژوهشگر نمی‌تواند دین و ملیت خود را در نظر بگیرد یا محیط پذیرش اجتماعی را رعایت کند. پژوهشگر آزاده قرآن نیز باید قلب خود را شست‌وشو دهد، سپس در آیات قرآن بیندیشد. باید هرگونه رأی شخصی و یا تقلیدی را به کناری نهد و تنها یک فرد آدمی زاده باشد که با ادبیات عرب آشنایی کامل و یا نسبتاً کامل دارد، همین و بس.

تدبر در قرآن و فهم هفت آسمان

از تدبر در آیات قرآن چنین به‌دست می‌آید که قرآن درباره هفت آسمان، تنها به خانواده منظومه شمسی نظر دارد، نه سایر منظومه‌ها. چون سرنوشت کره زمین فقط با سرنوشت همین منظومه شمسی ارتباط دارد. در منظومه شمسی، «هفت آسمان» همان هفت کره سیاری است که بر فراز کره زمین و فراز سر بشر در پرواز است، نه آن سیاره‌های زیرین که در حکم زمین‌اند و بر فراز سر دیده نمی‌شوند.

این هفت آسمان عبارت‌اند از:

  1. کره مریخ
  2. خرده سیارات آستروئید (کلید معمای هفت آسمان)
  3. کره مشتری
  4. کره زحل
  5. کره اورانوس
  6. کره نپتون
  7. کره پلوتون

قرآن مجید، در این زمینه توضیح‌های کافی داده است. حتی تصریح می‌کند که آسمان‌ها از چه تشکیل یافته‌اند و زمین از چه ماده‌ای متشکل شده است و بسیاری مسایل دیگر که می‌تواند توجه کیهان‌شناسان را به‌سوی خود جلب کند.

دوره آفرینش

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ

به حق سوگند که ما آسمان‌ها و زمین را با آنچه در آسمان و زمین است، ظرف شش روز آفریدیم و دچار خستگی نشدیم

ق، ۳۸

قرآن مجید به صراحت اعلام کرده است که خداوند آسمان‌ها و زمین را ظرف شش روز آفریده است. در این باره هشت آیه نازل شده است. اما باید دید که مقیاس این شش روز از چه قرار است.

نسبیت زمان

چنان که در مقدمه تذکر دادیم، حقایق قرآنی در سایه تدبّر کافی روشن می‌شود. همچنین گفتیم که تدبر در آیات قرآن، بدون تتبع و پیگرد امکان‌پذیر نیست. نگارنده بعد از تتبع و پیگرد به این نتیجه رسیده است که مقیاس زمان از نظر قرآن مجید نسبی است.

از جمله در سوره سجده آیه سوم، از روزی یاد می‌کند که با هزار سال بشر مساوی است. متن آیه چنین است:

یُدَبِّرُ الأمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الأرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ

… خداوند بعد از آفرینش آسمان‌ها بر عرش خود مستقر گشت، اینک به تدبیر کارها پرداخته است: فرمان خود را به همراه فرشته پیک از آسمان عرش به کره زمین گسیل می‌دارد. این فرشته راهی زمین می‌شود، بعد از رسیدن به زمین در پست خود جای می‌گیرد و پیام را اجرا می‌کند و آخر روز به ستاد خود باز می‌گردد. اما همین یک روز فرشته با هزار سال عمر شما برابر است».

سجده، ۳

صراحت این آیه در افاده نسبیّت زمانی قابل انکار نیست. حتی به معیار اختلاف هم اشاره می‌کند، این معیار همان سرعت و شتاب است که با هبوط و عروج از کره مشتری تا زمین برآورد شده است.

تناسب زمان با محیط کاری

منظور آیه کریمه این است که افراد بشر آفرینش ویژه‌ای دارند. ساختمان وجودی افراد بشر با محیط کار و کوشش آنان متناسب است. از این رو است که یک روز بشر ۱۲ ساعت بیش نیست. فرشته پیک هم آفرینش ویژه‌ای دارد که با محیط کار او متناسب است. محیط کار و کوشش و مسیر آمدن و رفتن فرشتگان فضای مابین ستارگان است.

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الأرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمْرُ بَیْنَهُنَّ

خدا است که هفت آسمان را آفرید و از جنس زمین مانند آسمان‌ها آفرید. فرمان خدا از آسمانی به آسمانی فرود می‌آید تا به زمین واصل شود».

طلاق، ۱۲

روی این میزان، فرشته‌ها نیز آفرینش ویژه‌ای دارند که با محیط کار و کوشش آنان هماهنگ است. آن‌ها در یک مأموریت فضایی باید جاده‌های مارپیچ فضایی را طی کنند؛ تا از آسمانی به آسمان دیگر برسند و دست‌آخر به زمین فرود آیند. ظرف یک مأموریت فضایی که نسل بشر هزار سال عمر زمین را در گاه‌شماری خود ثبت می‌کند، فرشته‌ها فقط یک روز خود را سپری کرده‌اند.

مقیاس روز قیامت

قرآن مجید در سوره حج، آیه ۴۷ یک بار دیگر همین مقیاس زمانی را مطرح کرده است. می‌گوید:

وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ إِنَّ یَوْمًا عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ

از تو می‌خواهند که در عذاب دوزخ آنان شتاب‌ورزی البته خداوند وعده عذاب را نادیده نمی‌انگاردـ اما باید دانست که اینک مقیاس یک روز در پیشگاه ما برابر با هزار سال از گاه‌شماری شما خواهد بود

حج، ۴۷

قرآن مجید مشرکان را تهدید کرد که روز قیامت کیفر می‌شوند. مشرکان با عقل خام خود فکر کردند که «روز قیامت» هم یکی از همین روزهای کره زمین است. لذا بعد از چند ماه، با رسول خدا به مشاجره نشستند که «این روز قیامت چه شد که روزها و روزها گذشت، اما قیامتی برپا نگشت»؟

قرآن مجید در پاسخ آنان توضیح می‌دهد که روز قیامت قطعی است، ما خلف وعده نمی‌کنیم، تهدید پوچ و توخالی هم نمی‌کنیم. اما باید بدانید که روز قیامت از روزهای زندگی شما نیست که می‌گویید «صدها و صدها روز گذشت و قیامت برپا نگشت». روز قیامت از روزهای فرشته‌ها است که در خدمتگزاری مایند و فرمان طبیعت را اجرا می‌کنند. اگر می‌خواهید روز فرشته‌ها را مقیاس کنید، باید بدانید که هزار سال شما فقط با یک روز آنان برابر خواهد بود. در این صورت، شتاب شما در آمدن روز قیامت بی‌مورد است؛ چون لااقل بایستی چندین هزار سال بگذرد؛ تا روز قیامت برپا شود.

مقیاس پنجاه هزار سال

جالب است که قرآن مجید نسبیّت زمان را در همین مرحله محدود نمی‌کند، بلکه از روز دیگری خبر می‌دهد که با پنجاه هزار سال عمر بشریت برابر است.

سالَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ. لِلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ. مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ. تَعْرُجُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ. فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلا. إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا وَ نَرَاهُ قَرِیبًا۱

روان شد کره سیّالی از گاز مایع که فرو افتد بر سر کافران. سپر دفاعی در برابر آن وجود ندارد. این کره سیال از سوی خدای صاحب درجات آمده است. فرشته‌ها در رکاب روح‌القدس به سوی ستاد او پرواز می‌کنند، در آن روزی که با پنجاه هزار سال شما مقیاس می‌شود. اینک ای رسول حق استقامت کن. آنان می‌پندارند که سقوط آن کره سیال چه دور است و ما می‌بینیم که چه نزدیک است

معارج، ۱ تا ۷

در این آیات هم روی سخن با منکران روز قیامت است. قرآن مجید می‌گوید: «در هم کوبنده ناسپاسان هم اینک در راه است، این کره سیال که منظومه شمسی را ویران می‌کند، از ستاد کل می‌آید. مسافتی را که این کره سیال طی می‌کند، بسیار طولانی و پرپیچ و تاب است. ما نمی‌توانیم طول مسافت را برای شما توضیح بدهیم، تنها مقیاس زمان آن را شرح می‌دهیم: این مسافت کاربرد یک روز از روزهای روح‌القدس است و روز روح‌القدس با پنجاه هزار سال عمر شما برابری می‌کند».

منکران روز قیامت

بنابراین شما منکران روز قیامت، باید پنجاه هزار سال در انتظار بمانید؛ تا آن کره سیال مسیر خود را طی کند و با رسیدن خود منظومه شمسی را ویران سازد. اینک هر کسی که بر این سخن واقف شود، می‌گوید: چه راه دوری است راه پنجاه هزار ساله. و ما می‌گوییم: چه راه نزدیکی است که ظرف یک روز طی خواهد شد». آری امروز روز مسابقه و آزمایش است و فردا روز محاسبه و قیام رستاخیز، اما نه فردای شما. بلکه فردای جبرئیل.

نتیجه گیری نسبیت زمان

با توجه به این سه آیه قرآن که توضیح شد، دانستیم که روز فرشته‌ها با هزار سال بشری مساوی است و روز روح‌القدس فرمانروای فرشته‌ها با پنجاه هزار سال بشر برابر می‌شود. با این محاسبه، این ضریب هم روشن می‌شود که روز روح‌القدس پنجاه برابر روز فرشته‌ها است و شتاب روح‌القدس نیز پنجاه برابر شتاب فرشته‌ها خواهد بود. جز این که اگر فرشته‌ها در التزام جبرئیل باشند، با پرواز او همعنان می‌شوند.

حال با توجه به این که سازمان منظومه شمسی دست‌پرورد همین روح‌القدس است و باز با توجه به این که قرآن مجید و از جمله همین عبارت که «ما آسمان و زمین را ظرف شش روز آفریدیم»، از سخنان همین جبرئیل است، قهراً روزهای آفرینش هم با مقیاس پنجاه هزار سال بشری برآورد می‌شود که مجموع شش روز، سیصد هزار سال کره زمین خواهد بود. در این باره که روح‌القدس سازمان دهنده منظومه شمسی است، در فصول آینده بحث خواهیم کرد.

در این باره که قرآن مجید از زبان روح‌القدس، یعنی جبرئیل، عنوان شده است، آیات فراوانی در دست داریم که بحث از همه آن آیات در این جا مناسب نیست. تنها توجه شما را به سوره تکویر جلب می‌کنم که بعد از چند سوگند مؤکد می‌گوید:

شواهد آیات قرآنی

اِنَّهُ لَقَولُ رسولٍ کریم. ذی قُوَّهٍ عندَ ذی العَرشِ مَکینٍ. مُطاعٍ ثمَّ اَمینٍ

یعنی: «همانا که این قرآن سخن پیام‌داری والا است. آن که صاحب قدرتی شگرف است و در پیشگاه خدای عرش رتبه‌ای بلند دارد. فرمان او روان است و اختیارات کامل دارد».

تکویر، ۷

بنابراین قرآن مجید با منطق لطیف و زیبای خود معمای شش روز را حل کرد. شگفت‌تر از آن، حل مسأله زمان است که مقیاس نسبت را مطرح می‌کند. دانشمندان کیهان‌شناس در زمینه نسبیّت زمانی بحث جالبی دارند.

اگر خلاصه‌ای از نظریه نسبیت آینشتاین که در باب «زمان» به‌دست داده است مطالعه کنید؛ شما می‌توانید نظر او را با پیام هزار و چهارصد ساله قرآن مقایسه کنید. در فصل آفرینش مدارها، در باب «نسبیت مکانی» هم بحث جالبی از قرآن داریم که با نسبیت آینشتاین بی‌تناسب نیست.

عوامل آفرینش و هفت آسمان

وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً …

او خدایی است که آسمان‌ها و زمین را ظرف شش روز آفرید و عرش او بر زبر «آب» بود، تا بیازماید شما را که کدام یک کار نیکوتر می‌کنید

هود، ۷

این آیه کریمه ناظر به ابتدای آفرینش است. در این جمله که گفت: «وَ کانَ عَرشُهُ علَی الماءِ» از سه عامل آفرینش یاد شده است: عامل اول جبرئیل است که کارفرمای عالم آفرینش می‌باشد؛ عامل دوم عرش است که مانند یک کره مغناطیسی عمل می‌کند؛ عامل سوم مایعی است که با نام «آب» معرفی می‌شود.

عامل اول: جبراییل

«جبرئیل» به معنی قدرت قاهر و نیروی خلاق کائنات است که نمودار اراده و مشیت الهی می‌باشد. جبرئیل یک واژه عبری است. جبر، به معنی قدرت جبار: و ئیل به معنی الله است. معادل این کلمه در زبان عربی «روح‌القدس» است. روح‌القدس یعنی موجی از عالم قدس که گرداننده کائنات و چرخاننده الکترون‌ها است. از این‌رو مظاهر قدرت جبرئیل مظهر قدرت خدای یکتا خواهد بود.

آنچه در بحث آفرینش حائز اهمیت است، نیروی برقاطیس و سرعت بسیار شگرف او است. قرآن مجید در شرح این معنی، آیاتی نازل فرموده است:

… علَّمَهُ شدیدُ القُوی. ذُومرَّه فَاستَوی. وَ هُوَ بِالاُفقِ الأعلی. ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی. فکانَ قابَ قَوسَینِ أو أدنَی …

قرآن را جبرئیل به محمد آموخت. جبرئیل سخت پرقدرت و صاحب سرعتی شگرف است. با جهشی، بال و پر گسترد، آن هنگام که در دیدگاه برتر بود. سپس نزدیک شد و مانند توده امواج فرود آمد؛ تا آن حد که گویا دو خط منحنی با هم مماس شده‌اند و یا نزدیکتر

نجم، ۵ تا ۹

از جمله در سوره اعراف، آیه ۱۴۳ راجع به نیروی برقاطیس و سرعت الکترونی جبرئیل چنین توضیح می‌دهد:

وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَنْ تَرَانِی وَلَکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقًا …

یعنی: «آن هنگام که موسی به وعده‌گاه آمد و پروردگارش با او سخن گفت، موسی درخواست نمود که پروردگارا به من بنمایان تا تو را ببینم. پروردگارش گفت: هرگز مرا نتوانی دید، ولی بنگر به این کوهساران، اگر بر جای ماند، باشد که مرا ببینی. و چون پروردگارش بر کوه جلوه‌گر شد، کوه درهم ریخت و موسی از غرش صاعقه به خاک درغلتید».

اعراف، ۱۴۳

عامل دوم: عرش

این نیروی شگرف کیهانی، عاملی در اختیار دارد که نام آن «عرش» است. قرآن مجید از این عرش پرقدرت فراوان یاد کرده است. ماهیت عرش به کلی معلوم نیست؛ جز این که می‌دانیم از مواد بسیار سنگینی متشکل شده است. این عرش هم‌اینک در میان کره مشتری مستقر است و در سایه مغناطیس کیهانی مانند فرفره به دور خود می‌چرخد. در فصل آسمان سوم با این ناموس طبیعت بیشتر آشنا خواهیم شد.

عامل سوم: مایعی آب‌نما

اینک باید دید کدامین مایع است که عرش الهی بر فراز آن متمرکز شده است و آن مایع را به صورت آسمان‌ها و زمین آراسته است؟ این ماده آب‌نما گاز مایع جوشانی است که از پیکر خورشید جدا شده است. قرآن مجید از پیکر خورشید به نام «البَحرُ المَسجُور» یاد می‌کند. بحر مسجور، یعنی دریایی جوشان و خروشان از گاز مایع که دائماً در حال تکویر و تلاطم است.

در این دریای مواج و متلاطم گرداب‌های عظیمی وجود دارد که به صورت کلف رؤیت می‌شوند. موقعی که این دریای خروشان و جوشان فوران می‌کند، موج‌های سهمگینی به فضا پرتاب می‌گردد. زبانه این موج‌ها هم اینک تا صدها هزار کیلومتر از سطح خورشید فراتر می‌جهند و دوباره بر سطح خورشید می‌غلتند. این موج‌ها به صورت حلقه تکویر می‌شوند؛ از این رو قرآن مجید نام این موج‌ها را تکویر نهاده است. تکویرهای کنونی خورشید با چشم عادی قابل رؤیت نیستند. تنها با یاری تلسکوپهای کسوف‌ساز قابل رؤیت خواهند بود.

برای بازسازی منظومه شمسی تکویر بسیار عظیمی رخ می‌دهد که از مدار زمین هم قابل رؤیت باشد. شرح این تکویر عظیم در باب رستاخیز و آیات قیامت «اِذَا الشَّمسُ کُوّرت» عنوان شده است.

خورشید و تکویر
تصویری از تکویر خورشید

این تکویر عظیم، شدیدترین و وسیعترین آتشفشان خورشیدی است. در اثر این آتشفشان سهمگین یک رشته گاز مایع همراه دود و غباری عظیم به فضای بسیار دوری پرتاب می‌شود. در این موقع عرش جبرئیل با جاذبه عظیمی که دارد، این گاز مایع را به سوی خود جذب می‌کند و بر فراز آن قرار می‌گیرد. کره مغناطیسی عرش که مانند فرفره به دور خود می‌چرخد، این رشته گاز مایع را به صورت حلزون درمی‌آورد.

فرمان عرش

چنان که در فصل آینده می‌خوانیم، فرمان عرش به این گاز حلزونی چنین است: «همراه من بیا، خواه و ناخواه» و این گاز مایع می‌گوید: «آمدم با رغبت و خواهان». زیرا گاز حلزونی شکل، اسیر جاذبه عرش است و با کمال میل و رغبت، پا به‌ پای عرش می‌چرخد و راه طی می‌کند تا در مداری بیضی راه و رسم طواف را بر گرد عرش اعظم (خورشید) بیاموزد. طبیعی است که در فاصله‌ای اندک رأس این حلزون گازی، جدا شده کره زمین را تشکیل دهد و در فاصله‌ای دیگر دُم حلزون متراکم شده، مانند گوی عطارد به سوی خورشید پرتاب شود و قسمت وسط، با گردش وضعی ناچیزی که داشته، به صورت کره زهره درآید.

بعد از آفرینش این کرات زمینی، فرمان دیگری از جانب جبرائیل صادر می‌شود. این فرمان خطاب به گازهای سبک و دود و غباری است که از آتش‌فشان‌های خورشیدی برخاسته است. متن فرمان به همان صورتی است که درباره گاز مایع صادر شده بود: «همراه من بیا خواه و ناخواه» و این گازهای پراکنده و در عین حال انبوه، خواهند گفت: «آمدم با رغبت و خواهان». در نتیجه، طوفان‌های شدیدی به راه می‌افتد و هفت سحابی مختلف پدید آمده، پیکره هفت آسمان را می‌آراید.

شواهد قرآنی

این بود ترسیمی از عوامل آفرینش که کاملاً با نوامیس طبیعت تائید می‌شود. از این روست که قرآن مجید می‌گوید:

أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلا یُؤْمِنُونَ

آیا رأی کافران بر این نیست که آسمان‌ها و زمین چسبیده و درهم تپیده بودند و ما شکافتیم و جدا کردیم آن‌ها را، و از همان آب موجودات زنده آفریدیم؟ آیا باز هم ایمان نمی‌آورند؟

انبیاء ، ۳۰

آیا نه این است که ماده آسمان‌ها و زمین در اثر فتق کیهانی از پیکر خورشید جدا شده است؟ آیا نه این است که گاز مایع در اثر فتق و شکاف به صورت سه کره سنگین متشکل شده است؟ آیا نه این است که توده گازهای آسمانی همچون توده ابری که از هم می‌شکافد و پاره پاره می‌شود، به صورت هفت کره مجزا متراکم و متحجر شده است؟ و بالاخره این سیارات ده‌گانه همان گاز مایعی نیست که در پیکره خورشید به هم چسبیده بودند؟ آیا این همان گاز مایع نیست که اینک سر منشأ همه خیرات و برکات است و مایه آفرینش حیات؟ آیا بیان این حقایق دلیل حقانیت قرآن نیست؟

پالایش و پیرایش و مسأله هفت آسمان

قُلْ أَئِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الأرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ذَلِکَ رَبُّ الْعَالَمِینَ. وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِنْ فَوْقِهَا وَ بَارَکَ فِیهَا وَ قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَهِ أَیَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ. ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلأرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ. فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحَى فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَ حِفْظًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ

بگو: آیا به آن خدایی کافر می‌شوید که کره خاک را ظرف دو روز آفرید؟ آیا برای او همتا می‌تراشید، همان که پروردگار عالمیان است؟ در آن کره خاکی کوه‌های پابرجا قرار داد از فراز قلّه‌ها و برکت در آن نهاد و خوراک آن را در همان خاک هندسه کرد، ظرف چهار روز تمام. پاسخی یکسان برای همگان و نعمتی یکسان و رایگان برای همه خواستاران.

سپس به سوی آسمان پرکشید و آسمان توده‌ای بود از دود. خدا گفت به آن دود و به آن زمین که با من بیائید؛ خواه و ناخواه. گفتند: آمدیم خواهان. پس خداوند آن دودها را به هفت پیکر بیاراست، ظرف دو روز و پیام داد به هر آسمانی وظیفه‌اش را. و ما زینت بخشیدیم آسمان نزدیک‌تر را با چراغ‌های شب‌تاب و هم برای نگهبانی. این است هندسه عزتمند دانا».

فصلت، ۹ تا ۱۲

این آیات کریمه شرح و تفصیلی از پالایش آسمان‌ها و زمین به دست می‌دهد. ابتدا از سرد شدن کره زمین یاد می‌کند که ظرف دو روز کیهانی به عمل آمده است. یعنی صد هزار سال تمام گذشت تا عناصر سنگین متراکم شد و به سردی گرایید و سطح کره زمین به صورت سنگ بالزات متحجر گشت.

دو روز زمین

سپس دو روز کیهانی دیگر گذشت تا سطح بالزات زمین درهم شکست و گازهای داخلی همچون آتش‌فشان‌هایی عظیم به هوا پرتاب شد و با فرو ریختن بر سطح زمین، رشته‌های جبال را تشکیل داد. غبار و دود این آتش‌فشان‌ها به فضا متصاد گشت و جو سنگینی در اطراف کره زمین تشکیل داد. این جو سنگین در زیر ضربه‌های صاعقه عرش تجزیه شد و آب و خاک از تجزیه و ترکیب عناصر پدید آمد و بالاخره کوه و دشت و دره و هامون منبع خیرات و برکات شد.

در این دوره پالایش که چهار روز کیهانی وقت لازم داشت، جرم زمین از مغناطیس عرش بارور شد.[۴] از یک طرف گردش وضعی پیدا کرد که ظرف ۲۴ ساعت یک‌بار به دور خود می‌چرخد، از طرف دیگر پابه‌پای عرش به گرد خورشید که عرش اعظم الهی است، به طواف و نیایش پرداخت و مدار خود را تنظیم نمود.

پالایش آسمان ها

بعد از این شرح و بیان، قرآن مجید پالایش آسمان‌ها را به‌دست می‌دهد. می‌گوید: موقعی که جبرئیل از پالایش کره زمین فارغ شد، به سوی آسمان‌ها پرکشید. در این موقع آسمان منظومه شمسی از دود آتش‌فشان‌های خورشیدی یک‌پارچه و انبوه بود. جبرئیل عرش خود را از فراز کره زمین راند و در اولین منطقه آسمان شناور ساخت.

این عرش همانند فرفره به دور خود می‌چرخید. در نتیجه این سرعت و گردش «خواه و ناخواه» طوفانی در این منطقه ایجاد شد که رفته رفته به‌صورت یک سحابی بیضی درآمد. در این موقع، عرش جبرئیل سحابی مریخ را رها کرد و در منطقه دوم آسمان شناور گشت؛ تا سحابی دوم را ایجاد کند. آسمان دوم اینک درهم ریخته و پاشان است. از این‌رو نمی‌توانیم از شکل سحابی دوم اطلاعی در دست داشته باشیم.

موقعی که عرش جبرئیل در منطقه سوم شناور گشت، باز هم در اثر طوفان یک سحابی دیگر پدید آمد. این سحابی به صورت مارپیچی بازوان متعددی داشت. از این رو می‌بینیم که آسمان مشتری دوازده قمر دارد. بر همین منوال آسمان چهارم با یک سحابی مارپیچی دیگر به نام زحل متولد شد که اقمار متعدد دارد و از آن پس، آسمان پنجم با پنج قمر و آسمان ششم با دو قمر و باز آسمان هفتم به صورت سحابی بیضی بدون بازو شکل گرفت که فاقد قمر است. بعد از تشکیل یافتن این هفت کره سحابی، عرش جبرئیل راهی کره مشتری شد و در میان سحابی نیمه متراکم مستقر گشت.

طوفان سحابی

درباره پالایش کره زمین که از گاز مایع متشکل شده است، قرآن مجید توضیح بیشتری لازم نمی‌داند؛ اما درباره پالایش آسمان‌ها که از تراکم گازها به وجود آمده‌اند، تئوری خود را نیازمند توضیح بیشتری می‌داند. از این رو می‌بینیم که هم طوفان سحابی را تشریح کرده است و هم مدار کرات آسمانی را به صورت جاده‌های کیهانی توصیف می‌کند.

قرآن مجید درباره طوفان سحابی، فراوان سخن گفته است. از جمله در سوره انبیا، آیه ۱۰۴ می‌گوید:

«یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاء کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ»

یعنی: «آن روز که آسمان پر از دود را لوله پیچ کنیم، مانند لوله‌پیچ کردن طومارها. ما آن چنان که آفرینش را آغاز کرده‌ایم، تجدید و بازسازی می‌کنیم. آن روز وعده خود را عملی خواهیم کرد».

انبیاء، ۱۰۴

قرآن مجید با یک تشبیه لطیف و ساده که در دیدگاه همگان قرار دارد، طوفان سحابی را توضیح می‌دهد. لوله‌پیچ کردن طومارها بر کسی مخفی نیست. طوفان سحابی شباهت کاملی به همین لوله‌پیچ کردن طومار دارد. نمونه این طوفان سحابی در فضای کیهان فراوان است. با تصویرهایی که از این گونه سحابی‌ها گرفته‌اند، حقیقت قرآنی کاملاً تایید می‌شود.

سحابی سرطان
تصاویر سحابی خرچنگ از پنج رصدخانه مختلف

در سوره زمر، آیه ۶۸ اشاره می‌کند که هر آسمانی جداگانه طومار می‌شود. متن آیه چنین است: «وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الأرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ السَّماوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ».

یعنی: «خداوند را به حق و درستی نشناخته‌اند. آن خدایی که کره زمینـ روز بازسازی آفرینش در مشت او است و آسمان‌ها لوله‌پیچ‌هایی در سمت راست او. منزه است و والاتر از آنچه شریک می‌تراشند».

مدارهای آسمانی

قرآن مجید درباره مدارهای آسمانی نکته جالبی عنوان می‌کند و می‌گوید:

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَ مَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ».

ما بر فراز سر شما هفت مدار مشخص آفریدیم و از رمز آفرینش بی‌خبر نبودیم

مومنون، ۱۷

در این آیه از مدارات آسمانی تعبیر به «طرائق» شده است. طرائق، جمع طریقه است. طریقه، یعنی یک راه و رسم انقلابی که بعدها به صورت سنت پایدار می‌ماند. قرآن مجید با صراحت اعلام می‌دارد که این هفت مدار مشخص کاملاً انقلابی و ابتکاری آفریده شده‌اند. می‌گوید: این مدارات، یک نوع پدیده خارجی هستند که قابل لمس هستند؛ نه مانند مدار کرات زمینی که سه رشته خط موهوم‌اند و با حرکت کرات زمینی، فرض و وجود خارجی پیدا می‌کنند.

علت این ویژگی روشن است. زیرا کرات زمینی در ابتدای تکوین و تشکل، پیکره مشخصی داشتند که با سرعت پرتاب، مدار مشخصی را در پیش گرفتند، برخلاف کرات آسمانی که ابتدای امر، مدار آن‌ها به وسیله جبرئیل انتخاب شد و بعد از راه‌پیمایی‌های مکرر و طواف در آن مدارها، طوفان سحابی ایجاد شد و رفته‌رفته پیکره آسمان‌ها متشکل گشت. در نتیجه این راه‌پیمایی و در اثر این طواف مکرر بود که ذرات لطیف گاز از بار الکترون مغناطیسی اشباع شد و مانند هفت دریای مواج بر فراز سر ما خروشان و جوشان به گردش افتاد.

اینک هفت پیکره مشخص از گازهای متراکم به نام هفت آسمان در میان این هفت دریای مواج می‌غلتند و به گردش خود ادامه می‌دهند؛ بدون این که نیروی مغناطیسی خورشید در مسیر آن‌ها اثر بگذارد. جز این که هرگاه مدار این دریاهای مواج به حوزه مغناطیسی خورشید نزدیک‌تر می‌شود، در اثر شارژ شدن، بر سرعت جریان این موج‌ها می‌افزاید و ضمناً کرات آسمانی هم سریعتر به گردش درمی‌آیند. درست مانند کرات زمینی که هرگاه به حوزه مغناطیسی نزدیک‌تر می‌شوند، بر سرعت و شتاب آن‌ها افزوده می‌گردد.

مدار مغناطیسی

در عین حال که مدارهای مغناطیسی آسمان‌ها و زمین مشخص و ممتاز شده‌اند، باز هم نیازمند کنترل و مراقبت دایم هستند؛ زیرا قهری است که جاذبه سیاره‌ها بر روی هم تأثیر می‌گذارند و در نتیجه کره زمین و یا کرات آسمانی از مدار حالیه خود خارج می‌گردند.

قرآن مجید در این باره صراحت کامل دارد. از جمله در سوره فاطر می‌گوید:

«إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَ لَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُوراً».

یعنی: «قطعاً خدا است که آسمان‌ها و زمین را مهار می‌کند که از جای خود به در نشوند و به حق سوگند که اگر از جای خود به در شوند، باز هم جز خدا نتواند آن‌ها را مهار کند. خداوند از دیرباز شکیبا و آمرزگار بشر بوده است».

فاطر، ۴۱

بدیهی است که اگر زمین مسکونی ما به کلی از مدار خود خارج شود، مصیبت مرگباری رخ خواهد داد: یا در فضای بیکران سرگردان می‌شویم و از نعمت حیات‌بخش خورشید محروم می‌مانیم؛ یا با سیاره‌های کیهانی تصادم کرده و به کلی نابود می‌گردیم.

سقوط آسمان ها

اما اگر کرات آسمانی از مدار خود خارج شوند، تنها در صورتی برای ما مصیبت‌بار خواهند بود که با زمین ما تصادم کنند: مثلاً اگر کره مریخ در فضای بین ستارگان سرگردان شود، تأثیری در حیات بشریت نخواهد داشت. اما اگر با کره زمین تصادم کند، نابودی هر دو کره قطعی خواهد بود. روی همین میزان است که قرآن مجید در سوره حج، آیه ۶۳ تنها سقوط آسمان‌ها را مطرح می‌کند و می‌گوید:

«… وَ یُمْسِکُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الأرْضِ إِلا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ»

یعنی: «آیا ندانسته‌ای که خداوند آسمان را مهار می‌کند که مبادا بر روی زمین سقوط کند، مگر این که با اذن و رخصت همان خداوند سقوط نماید. خداوند نسبت به سرنوشت افراد بشر نگران و مهربان است».

حج، ۶۳

چنان که ملاحظه می‌فرمایید، قرآن مجید نیروی جاذبه را تایید می‌کند. اما مهار کردن سیاره‌ها را منوط به نیروی جبرئیل و مغناطیس کیهانی می‌داند. نیوتن در تئوری خود می‌گوید: «خورشید در اطراف خود یک میدان نیرو تولید می‌کند که زمین را از حرکت مستقیم‌الخط منحرف می‌سازد؛ تا بر روی یک دایره حقیقی یا بیضوی گردِ خورشید حرکت کند». آینشتاین می‌گوید: «وجود خورشید موجب می‌شود که انحنایی در مَلأ اتصالی اطراف آن به نام جاگاه حاصل شود و سیاره‌ها طبعاً به صورت مارپیچی در آن جاگاه روان گردند»:

مدار عطارد

زهره  و عطارد

قرآن مجید کره زهره و عطارد را در ردیف زمین یاد کرده است؛ زیرا همزاد کره زمین بوده‌اند و با هم متولد شده‌اند. در سوره طلاق می‌گوید:

«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الأرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً».

یعنی: «خدا است آن که هفت آسمان را آفرید و از جنس کره زمین نیز شبیه آسمان‌ها آفرید، تا بدانید که خداوند بر هر پدیده‌ای توانا است و بدانید که خداوند از هر پدیده‌ای باخبر و آگاه است».

طلاق، ۱۲

از نظر ادبی کلمه مثل نمودار کیفیت است. موقعی که میان دو چیز از نظر ماهیت و کیفیت شباهت برقرار باشد، می‌گوییم این دو مثل و مانندند. قرآن مجید هم در این آیه می‌گوید: «نظیر هفت آسمانی که در فضا مشاهده می‌کنید، زمین‌هایی نیز وجود دارند که در کیفیت، مشابه آسمان‌های هفتگانه‌اند و فرشتگان در میان این آسمان‌ها و زمین‌ها در آمد و رفت می‌باشند؛ تا فرمان حق را اجرا نمایند».

تعداد زمین ها

حال تعداد این زمین‌ها چند است؟ قرآن مجید در این آیه رقم آن‌ها را تعیین نمی‌کند. اما قهری است که نظر به سیاره عطارد، زهره و زمین مسکونی ما دارد. تنها این سه کره همزاد و توأمند که از گازهای سنگین متشکل شده‌اند و در مرکز خود عناصر سنگین را به حالت مایع حمل می‌کنند. در آینده نزدیک که از چگالی آسمان‌ها و زمین بحث کنیم، بیشتر به عمق این مطلب آگاه و مطلع خواهیم شد.

برخی کلمه «مثل» را نمودار کمیت گرفته‌اند و بر اساس منطق این آیه، رقم زمین‌ها را مانند آسمان‌ها تا رقم هفت بالا برده‌اند. آنان می‌گویند که غیر از این زمین مسکونی ما، شش زمین دیگر نیز وجود دارد. هنگامی که مورد سؤال واقع می‌شوند که این شش زمین دیگر در کجای کیهان و یا در کجای منظومه شمسی قرار گرفته‌اند؟ پاسخ‌های مختلفی می‌دهند.

جمعی می‌گویند مراد قرآن هفت اقلیم زمین است. برخی می‌گویند هفت زمین مانند هفت اشکوبه عمارت بر روی هم سوارند. آن‌ها اضافه می‌کنند که خوش‌بختانه ما بر روی زمین هفتم قرار داریم که از نور خورشید و هوای آزاد بهره‌مند هستیم. چنان که در مقدمه گفتیم: بعضی از متأخران گفته‌اند که هفت زمین عبارت از کره‌های عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل و اورانوس هستند و هفت آسمان همان جوی است که بر این سیارات هفتگانه احاطه دارد. البته خرافی بودن این تصورها روشن است، چنان که اصل مطلب که کلمه «مثل» نمودار کمیّت باشد، غلط محض است.

نتیجه گیری

بنابراین قهری است که قرآن مجید تنها به کره زمین، زهره و عطارد نظر دارد. تنها این سه سیاره منظومه شمسی هستند که می‌توانند با نام زمین یاد شوند. بقیه سیاره‌ها که عبارت از مریخ، آستروئید، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتن باشند، هفت آسمان قرآن را تشکیل می‌دهند و مجموعاً منظومه شمسی را تکمیل می‌کنند. به خاطر همین است که در ذیل آیه کریمه فرمود: «این توضیح را از آن جهت دادیم؛ تا بدانید که پروردگار گیتی به همه پدیده‌ها دانا است»؛ یعنی کسی فکر نکند که سیاره عطارد و زهره از قلم افتاده‌اند و یا فراموش شده‌اند.

سیمای آسمان‌ها و زمین

بر اساس منطق قرآن در آسمان‌ها از کوه و دره اثری نیست، بلکه سطح آسمان‌ها جامد، سنگی و پیکره آن‌ها سرد و یخ‌زده است. زیرا ذرات گاز و غبار بعد از تراکم، به صورت بالزات و یا صخره خارا متحجر خواهد گشت. برخلاف کرات زمینی که از گاز مایع متشکل شده‌اند و فقط سطح ظاهری آن‌ها سرد و خنک می‌شود. در نتیجه، فشار گازهای داخلی ایجاب می‌کند که سطح جامد زمین در خطوط مارپیچی شکافته شود و مواد مذاب داخلی، بیرون بریزد و کوه، دره و فلات را ایجاد کند. خصوصاً کره زمین که تحت پالایش و پیرایش مغناطیسی قرار گرفت و سطح آن انباشته از آب و خاک شد.

قرآن مجید در این باره صراحت کامل دارد. از جمله در سوره نازعات تفاوتی را که در سیمای آسمان‌ها و زمین وجود دارد، بدین صورت مقایسه می‌کند:

ءَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا. رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا. وَ أَغْطَشَ لَیْلَهَا وَ أَخْرَجَ ضُحَاهَا. وَ الأرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا. أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا. وَ الْجِبَالَ أَرْسَاهَا. مَتَاعًا لَکُمْ وَ لأنْعَامِکُمْ

آیا پیکر شما آدمیان سخت‌تر و باصلابت‌تر است یا پیکر آسمان‌ها؟ خدا آسمان‌ها را بنیان کرد. طاق آن‌ها را افراشت و سطح آن‌ها را تسویه کرد. شب آن‌ها را در آمیخت و روز آن‌ها را برآورد. توده خاک را بعد از چنین تحول‌هایی گسترد: آب و گیاه را از دل خاک بیرون آورد و کوه‌ها را پابرجا ساخت. این همه به خاطر بهره‌مندی شما بود و بهره‌مندی دام‌هایتان

نازعات، ۲۷ تا ۳۳

در این آیات کریمه، سه نکته بیشتر جلب توجه می‌کند:

نکته اول

نکته اول مربوط به پیکر سخت و باصلابت آسمان‌ها است که یک‌سره از صخره و بالزات متشکل شده است و طبیعی است که سطح آن صاف و مستوی باشد.

نکته دوم

نکته دوم مربوط به شب و روز آسمان‌ها است: نیمه تاریک هر آسمانی شب آن آسمان است و نیمه روشن هر آسمانی روز آن آسمان خواهد بود. در عین حال اعلام می‌کند که نیمه تاریک آسمان‌ها برای شما قابل تشخیص نیست؛ زیرا تاریکی پشت آن کرات آسمانی با تاریکی فضا در هم می‌آمیزد و قابل امتیاز نیست. اما نیمه روشن آن‌ها مانند صفحه بشقاب، درخشان و مشهود است.

نکته سوم

نکته سوم مربوط به مقایسه سیمای آسمان و زمین است. آن جا که می‌گوید: «و الأَرضَ بعدَ ذلِکَ دَحاها». «ذلک» اشاره به همان سیر تحول‌هایی دارد که درباره سیمای آسمان یاد شده است: یعنی، سیر تکامل آسمان‌ها و زمین تا سرحد سردشدن و متحجر گشتن سطح ظاهری کاملاً برابر بوده است. لذا همان‌طور که ظرف دو روز کیهانی پیکره آسمان‌ها متشکل شد، پیکره زمین نیز ظرف دو روز کیهانی سرد و متحجر گشت.

دل جوشان زمین

منتها، در این موقعیت، آسمان‌ها را که پیکری سرد و یخ‌زده داشتند و از درون و برون جامد بودند وانهادیم که دیگر امکان پرورش نداشتند. اما کره زمین را تا دو روز دیگر هم مورد پالایش قرار دادیم، زیرا دلی جوشان و خروشان داشت و می‌توانست دشت و کوه‌ساران به وجود آورد و آب، خاک و حیات را در سطح خود بپروراند. با اشاره به همین تفاوت که در چهره آسمان‌ها و زمین مشهود است، قرآن مجید در سوره ذاریات می‌گوید:

وَ السَّمَاءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ. وَ الأرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ

یعنی: «ما آسمان را با اِعمال قدرت بنیان نهادیم و در آینده به آن وسعت بیشتری می‌بخشیم. کره زمین را با خاک نرم انباشته کردیم تا بستر شما باشد، چه بستر خوبی تهیه دیدیم».

ذاریات، ۴۷ و ۴۸

از این مقایسه کاملاً معلوم است که در کرات آسمانی، بستر خاکی وجود ندارد. ضمناً تصریح می‌کند که چهره آسمان‌ها سخت و جامد است؛ زیرا کلمه بنیان در مورد ساختمان‌هایی به‌کار می‌رود که با زحمت از سنگ، آجر و سیمان ساخته می‌شود.

امتیاز دیگر آسمان ها

در این آیه کریمه امتیاز دیگری عنوان شده است که ویژه آسمان‌ها است و آن وسعت یافتن سطح آسمان‌ها است. منظور آیه کریمه این است که هنگام رستاخیز و در هم ریختن آسمان‌ها، کوهپاره‌های آسمان‌ها در فضا باقی خواهند ماند. چنان که هم اینک کوهپاره‌های آستروئید را مشاهده می‌کنیم. موقعی که برای نوبت دیگر آسمان‌ها را از دود آتش‌فشان خورشیدی بازسازی کنیم، این کوهپاره‌های سرگردان همانند «مصالح کهنه» در ساختمان جدید به کار خواهند رفت و در نتیجه پیکره آسمان‌ها از نوبت قبل عظیم‌تر خواهد بود و سطح آن‌ها وسعت و گنجایش بیشتری خواهد داشت.

البته نظیر این حالت برای کره زمین نیز خواهد بود و ممکن است کوهپاره‌های فعلی در ساختمان بعدی به کار رود، اما تحول‌های دیگری هم بر کره زمین خواهد گذشت که مانع وسعت‌بخشی آن خواهد بود. این تحول‌های مربوط به رستاخیز بشر و نقل و انتقال‌های بدکاران به سوی کره دوزخ (زهره) است که سوار بر پوسته قاره‌های زمینی پرتاب می‌شوند. شرح این معنی را در کتاب رستاخیز «آغاز و انجام»، در همین کتاب آورده‌ام. به آن جا رجوع باید کرد.

وجه دیگر سیمای سخت

درباره سیمای سخت و جامد آسمان‌ها و سخن‌های قاطع‌تری هم وجود دارد. از جمله قرآن مجید در سوره نبأ بعد از آن که بستر خاکی زمین را در کنار کوه‌های پابرجا یاد می‌کند، سیمای آسمان‌ها را در آیه ۱۲ چنین وصف می‌کند:

و بَنَینا فَوقَکُم سبعاً شِداداً

«ما بر فراز سر شما هفت آسمان سخت‌پیکر ساخته‌ایم».

در این آیه، هم کلمه بنیان به‌کار رفته است که دلیل سختی و صلابت داخلی است؛ و هم چهره ظاهری آن‌ها با کلمه «شِداد» توصیف شده است که باز هم سختی و صلابت را توضیح می‌دهد. لذا است که اگر در هم کوفته شوند، مانند آستروئیدها سرگردان و ویلان می‌شوند.

البته آستروئیدها با هم قابل التیام نیستند؛ مگر آن هنگام که گازهای جدیدی مانند مِلاط به وجود آید و قسمتی از این کوهپاره‌ها را به هم وصل کند و اقماری به وجود آورد و یا نیروی مغناطیسی عظیمی آن‌ها را به صورت گاز مایع درآورد. به هنگام رستاخیز تمام آسمان‌ها مانند آستروئید درهم می‌پاشند. چنان که قرآن مجید می‌گوید:

اِذَا السَّماءُ انفَطَرَت وَ اِذا الکَواکِبُ انتَثَرَت

آن هنگام که آسمان درهم شکافد و بترکد و آن هنگام که جرقه‌های آن مانند کوهپاره‌ها پاشان گردد

شرح این مسایل را در کتاب رستاخیز آورده‌ام.

چگالی آسمان‌ها و زمین

این ارقام سه‌گانه کاملاً متقارب و یکسانند و منطق قرآن را تایید می‌کنند که هر سه از گاز مایع سنگینی پدید آمده‌اند. در برابر این کرات سه‌گانه، کرات آسمانی هفت‌گانه از چگالی بسیار نازلی برخوردارند. بنابراین کاملاً تایید می‌کنند که از عناصر سبک و گازهای افشان پدید آمده‌اند.

دانشمندان کیهان‌شناس که آفرینش سیاره‌های منظومه را یک‌نواخت و از ماده واحدی تصور کرده‌اند، از تضاد سیاره‌های زمینی و آسمانی دچار شگفتی شده‌اند و از تعلیل آن عاجزند، در حالی که از نظر قرآن کاملاً طبیعی است.

فاصله‌بندی آسمان‌ها و زمین

فاصله نسبی میان کرات زمینی کاملاً متقارب و یکنواخت است. اما فاصله‌بندی هفت آسمان با ضریب یک بر دو حالت صعودی دارد و این خود شاهد دیگری است که پرونده آسمان‌ها از پرونده زمین‌ها جدا است.

ضمناً به خاطر این که هرچه از خورشید دورتر شویم، گازهای خفیف‌تری در اختیار داریم تا آن‌ها را به صورت کره واحد متراکم سازیم و هم به خاطر این که هرچه از خورشید فاصله بگیریم، جاذبه خورشید کمتر و جاذبه عرش و استقلال آن دو برابر می‌شده است، مدار مرکزی هر سحابی با ضریب یک بر دو راه تصاعدی پیموده است. در غیر این صورت به هنگام ساختن سحابی بعدی، جاذبه عظیم عرش در مدار سحابی قبلی اختلال عظیمی ایجاد می‌کرد.

این فرمول علمی مربوط به ابتدای آفرینش است. اما اینک می‌بینیم که در طی سال‌های دراز این فاصله‌بندی دچار اختلال شده است. تنها کره مشتری و کره زمین هستند که در جای اصلی و مقرر خود باقی مانده‌اند، زیرا هر دو از نیروی الکتریکی و مغناطیسی داخلی بهره‌مند می‌باشند. مشتری به خاطر این که کره مغناطیس عرش را که هسته جامد است، در میان خود دارد[۷] و زمین به خاطر این که ۲۰۰ هزار سال تمام در سایه گردش عرش تربیت شده و از نیروی مغناطیسی آن بارور شده است،[۸] از این‌رو جاده‌های کیهانی و مغناطیسی خود را گم نمی‌کنند و تحت تأثیر سایر سیاره‌ها قرار نمی‌گیرند.

آستروییدها

کمربند آستروئید در حدود ۲ درجه پائین‌تر آمده است. گویا ستاره درهم کوبنده از سوی مشتری آمده است که در ضمن انفجار، سنگ‌پاره‌ها به طرف پایین خزیده‌اند. بلکه باید گفت: این ستاره مزاحم از ورای منظومه شمسی آمده است.

دانشمندان فیزیک کیهانی که آفرینش سیاره‌ها را اعم از زمین‌ها و آسمان‌ها یکنواخت تصور کرده‌اند، روی هم رفته از این ضریب یک بر دو اظهار تعجب می‌کنند. می‌گویند: «هنوز هیچ‌گونه توجیه و تفسیری برای این جدول به دست نیامده است و چه بسا که این ضریب تصاعدی کاملاً تصادفی باشد». اما با توجه به منطق قرآن هیچ‌گونه اعجابی ندارد. زیرا کاملاً فاصله‌ها ارادی و صددرصد انتخاب شده هستند و برای همین بود که گفت: «ما بر فراز سرتان هفت جاده انتخابی و سنتی ساخته‌ایم و از رمز انتخاب آن بی‌خبر نبودیم».


پانوشت

[۱]. بنا بر قراءت نافع و ابن‌عامر.

[۴]. وجود میدان مغناطیسی زمین از پدیده‌های بسیار مرموز است. ژرژگاموف در کتاب سرگذشت زمین ص ۱۰۹ می‌گوید: برطبق اطلاعاتی که از اوضاع و احوال درون زمین داریم، چنین کیفیتی اساساً نمی‌بایستی وجود داشته باشد. زیرا حرارت داخلی زمین بسیار بالاتر از درجه حرارت کوری است و در این حرارت، حتی آهن و نیکل خاصیت مغناطیسی خود را به کلی از دست می‌دهند. حتی اگر فرض کنیم که مواد مغناطیسی در اعماق زمین خواص مغناطیسی خود را حفظ کنند، باز هم علت مغناطیسی بودن، همچنان لاینحل باقی می ماند؛ زیرا کره زمین ابتدا مایعی مذاب بوده است و نمی‌توانسته از خود خاصیت مغناطیسی داشته باشد. اگر فرض کنیم که این میدان مغناطیسی در اثر بعضی جریان‌های الکتریکی که از پیکر زمین عبور می‌کنند، تولید شده باشد، اما منشاء این جریان‌های الکتریکی ناپیدا است (رک. هفت آسمان، چاپ اول، ص۱۰۳ـ۱۰۴).

[۷]. هسته جامد مشتری ۱۱۳ بار سنگین‌تر از زمین است. در حالی که قطر متوسط آن هسته فقط ۷/۴ قطر سرتاسری زمین است. بقیه سیاره مشتری از یک غلاف گازی ئیدروژن و هلیوم تشکیل یافته است که لایه‌ای به ضخامت بیش از شعاع هسته زمین تشکیل داده است و بر قاعده این غلاف، گازها تحت تأثیر فشارهای هولناکی قرار گرفته‌اند و باید تا حدود چگالی آب متراکم شده باشند (رک. هفت آسمان، ص۱۰۶).

[۸]. براساس محاسبه‌هایی که اخیراً به وسیله دانشمندان به عمل آمده است، کره زمین نیز دارای یک هسته جامد و متراکم است. از این هسته اصلی و متراکم قرآن مجید در سوره انشقاق، آیه‌های ۳ـ۴ با این عبارت یاد می‌کند: «وَ إذَا الأرضُ مُدَّت. وَ ألقَت مَا فِیها وَ تَخَلَّت». بحث آن را در جزوه «آغاز و انجام» ملاحظه کنید.