این نوشتار از متن مصاحبه ای با استاد بهبودی گرفته شده که در شماره سی و یکم مجله کیهان فرهنگی با عنوان «با استاد محمدباقر بهبودی در عرصه روایت و درایت حدیث» در مهر ماه ۱۳۶۵ به چاپ رسیده است. موضوع این مصاحبه «شناخت حدیث صحیح و احدایث جعلی» در تاریخ تشیع و روش شناسی پالایش احادیث است.

تدوین حدیث و اهمیت کنترل آن برای ارکان قدرت

از آنجا که حدیث مبنای شناخت دین و پایه فهم قرآن است و علوم دیگر همواره از طریق حدیث استحکام یافته اند، در میان مسلمانان از جایگاهی ویژه و بنیادین برخوردار است. بدین سبب تاریخ حدیث و کنترل تدوین آن همواره عرصه رقابت نفوذ جریانات مختلف سیاسی و اجتماعی، اعتقادی بوده و از همان آغاز، جعل و تحریف و تصحیف آن را همراهی کرده است.

خلافت مروانیان، امویان، عباسیان و ده ها فرقه مذهبی دیگر، حضور تعصب قومی، برتری جویی قبیله ای و سبقت جویی ساکنان بلاد اسلامی در کسب افتخارات بیشتر، تماس و ارتباط نزدیک زنادقه، ملحدان، یهودیان و مسیحیان با مسلمانان و ورود غیر مسلمانان با انبوهی از اسرائیلیات و به ویژه تقرب راویان حدیث به دربار خلفا و ارکان قدرت و کثرت آنان و عوامل بسیار دیگر باعث شده است تا احادیث و روایات صحیح بـا آنچه که مخدوش و مجعول بوده است؛ مخلوط و ممزوج شده، بازشناسی سره از ناسره توانگیر و طاقت سوز نماید.

بنابراین محققان و متتبعان و عالمان علم روایت و حدیث در راه بازشناسی و تمیز احادیث صحیح از ضعیف و محرف به پی ریزی «نقد الحدیث» بر آمدند و در اطراف آن کتابهای بسیار به رشته تحریر درآمد.

تلاش برای محفوظ داشتن روایات

در این میان بزرگان و محققان امامیه، در پی هجوم همه جانبه دشمنان و تسلط حکام جور، بر آن بودند تا تراث اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را از دستبرد زمانه و حوادث مصمون و محفوظ بدارند، بدین منظور تدوین و تبویب همه روایات و احادیث روزگار خود را وجهه همت خویش قرار دادند و گویا بازنگری و تفکیک و بررسی آن را به پژوهشگران و متتعبان نسل های بعد از خود و آیندگان واگذار کردند و خود نیز مدعای جمع آوری صحاح را نداشته، گرچه در مواردی به بررسی اسناد و رجال آن پرداخته اند.

استاد محمد باقر بهبودی از چهره های برگزیده علم حدیث و درایت در دوران معاصر ماست. با اندوخته ها و زحمات توانفرسایی که برای کسب صلاحیت و خبرویت لازم در این زمینه به کار گرفته و با داشتن ذهنی نقاد و منطقی به آثار خود جایگاهی ویژه بخشیده است. استاد محمد باقر بهبودی در طول سالیان دراز در عرضه داشت ده ها جلد از کتب حدیث و فقه و تاریخ و تفسیر به شیوه ای منقح و مصحح به نقل و نقد همت گماشته تا آنجا که کارنامه ای درخشان از عملکرد این دوران به یادگار گذاشته است.

زندگی نامه

با تشکر از جناب عالی که دعوت به گفتگوی ما را پذیرفتید، اگر مایل هستید از شرح احوال و اساتید خودتان شروع بفرمایید.

تولد من در سحر شب پنجشنبه هفدهم جمادی الاولی سال ۱۳۴۷هجری قمری برابر با سال ۱۳۰۷ هجری شمسی بوده است. از سال ۱۳۲۷ تحصیلات مذهبی را بطور تمام وقت شروع کرده ام. اساتید معروف من، در ادبیات استاد ادیب محمد تقی نیشابوری معروف به ادیب دوم بود. در قسمت سطح، مختصری از محضر حجت الاسلام سید احمد یزدی معروف به نهنگ و بیشتر از محضر استاد حجت الاسلام حاج شیخ هاشم قزوینی بهره بردم.

علاوه بر مقداری سطح در یک رشته از دروس تفسیری محضر آیت الله دامغانی را هم درک کردم که روزهای تعطیل به آن می پرداختند. در سال ۱۳۳۳ شمسی به قم آمدم و بعد از آنکه یک درس در محضر آیت الله بروجردی و یک درس در محضر آیت الله خمینی حاضر شدم، بدون توقف به نجف رفتم. در نجف یک درس در محضر آیت الله خویی و یک درس در محضر آیت الله حکیم انتخاب کردم و تا دو سال به تحصیل و – بیشتر مطالعه و تحقیق شخصی ادامه دادم، و در سال ۱۳۳۵ ترک تحصیل نمودم و بالاخره از سال ۱۳۳۷ که به تهران منتقل شدم، به تصحیح و تحقیق کتابهای خطی و چاپی پرداختم.

آیت الکرسی

فعالیت های کاری

اولین کاری که شروع کردم تصحیح تفسیر المیزان– جلد هفتم – بود که تا جلد بیستم – آخرین جلد- ادامه یافت. در آن هنگام، کار من چندان مورد توجه و علاقه مؤلف قرار گرفت که رخصت یافتم به حک و اصلاح ادبی آن نیز بپردازم. به موازات تفسیر المیزان به تصحیح بحار الانوار پرداختم و از جلد هفدهم تا آخرین مجلد- غیر از دو جلد ۷۷و ۷۸- همه مجلدات به تصحیح اینجانب و اشراف و نظارت من بر متن کتاب و احیاناً حک و اصلاح تعلیقه دیگران پایان گرفت.

در این زمینه توفیق من به شکر الهی از همه بیشتر بود، زیرا اخراج چهل و پنج جلد بحار از هر جهت در اختیار من قرار گرفت و مقابله، تحقیق، پاورقی، تخریج احادیث آن و مقابله با مآخذ، کاملاً به دست من و زحمات شبانه روزی من انجام شد.

در اثر همین توفیق الهی بود که بیش از سایر همکارانم به نسخه مؤلف دست یافتم و ۳۶ جلد از این چهل و پنج جلد را با نسخه مؤلف مقابله کردم. در جلد ۱۱۰ که آخرین جلد بحار الانوار است، سخنی کوتاه درباره این کتاب و شیوه مؤلف در جمع احادیث تحریر کرده اند که توجه علاقمندان را به آن جلب می کنم.

تصحیح کتاب بحار الانوار

کیهان فـرهنگی: بـه نظر شما چه انگیزه‌ای‌ باعث‌ شده است که مرحوم مجلسی کتاب بحار الانوار خود را تألیف کند؟

مرحوم مجلسی ابتدا تصمیم می گیرد که مؤلفات شیعه را احیا کند، لذا با زحمات وافر و هزینه های گزاف و دریافت کمک از دانشمندان معاصر خود، مؤلفات شیعه را از گوشه کتابخانه‌ های ایران و هند و عراق و سایر بلاد بیرون می کشد و هر نسخه ای را که به دست می آورد به دست شاگردان و علاقمندان خود می سپارد و با پرداخت حق الزحمه، نسخه های آن کتاب را تا سر حد امکان تکثیر می کند – درست چیزی شبیه به طبع و نشر امروزی – از این رو اگر اکثر کتابهایی را که اکنون در دست داریم و نسخه های متعدد آن در گوشه و کنار کتابخانه های ایران به دست می آید نگاه کنیم، کمتر نسخه ای پیدا می کنیم که تاریخ کتابت آن از عهد اقتدار مجلسی خارج باشد.

هدف علامه مجلسی

هدف مجلسی- چنانکه خود می گوید – احیای تراث شیعه و ذخائر اهل بیت عصمت بود و بعد از آنکه مؤلفات شیعه را تا سر حد امکان تحصیل می کند و به تکثیر نسخه های آن می پردازد، به فکر می افتد که برای این میراث عظیم، فهرستی تهیه کند که وصول علاقمندان را به آبشخور این دریای عظیم علم و معرفت آسان کند. نمونه کار ایشان را بخوبی می توان در جلد ۱۰۶ بحار الانوار ملاحظه کرد.

جلد ۱۰۶ بحار که تحت عنوان مآخذ بحار الانوار به چاپ رساندیم، بکلی به خط مؤلف است. با مطالعه این کتاب که مؤلف عمداً آن را ناقص نهاده و با انصراف از تکمیل آن به تألیف کتاب بحار الانوار پرداخته است، شیوه کار مؤلف کاملاً روشن می شود. مرحوم مجلسی در این کتاب، فهرست بندی ده جلد از کتابهای معروف حدیث را تمام کرده است. ابتدا هر کتابی را تصفح نموده و برای ابواب آن یک سلسله ارقام و برای احادیث هر باب ارقامی جداگانه مرقوم داشته و سپس به مطالعه یک‌یک احادیث پرداخته و با دریافت صحیح و فطرت سالم و بینش عمیق خود، مضامین حدیث را برآورد نموده است و شماره حدیث و شماره باب آن را در ذیل عناوین مناسب درج کرده است.

فهرست نویسی

وی بعد از آنکه ده جلد از کتب حدیث را به این صورت فهرست می کند، گویا متنبه می شود که این فهرست نویسی برای سایر دانشمندان چندان مفید نمی افتد، زیرا هر کسی که بخواهد از فهرست مزبور استفاده کند، باید مانند خود مجلسی یک نسخه از کتابهای شیعه را تهیه کند و باز همانند مجلسی همه آنها را با شماره مسلسل ابواب و شماره مسلسل احادیث مزین سازد تا بتواند از فهرست مجلسی بهره مند شود.

و باز با خود فکر می کند چه بسا در تاریخی بعد از عهد من، کتابهای شیعه آنها که با زحمات من احیا شده است – مجدداً دستخوش فنا و نابودی و آتش سوزی گردد و زحمات من بکلی بی نتیجه بماند. لذا تصمیم می گیرد به تألیف کتابی جامع به نام بحار الانوار دست بزند و در عوض فهرست بندی و اشاره به جای حدیث، عین حدیث را در ذیل عناوین مناسب درج کند تا اگر همه کتابها از بین برود لااقل یک نسخه از مجموع کتاب برجا بماند، همه کتابها شیعه زنده بماند و هر کسی مایل باشد بدون سرگردانی و تحمل زحمت و مراجعه به فهرست ها و نسخه ها بتواند از احادیث کتاب بحار الانوار کسب فیض کند.

از این رو می بینیم که علامه مجلسی شخصاً در مقدمه جلد ۱۰۶ یعنی همان فهرست مآخذ اشاره می کند که: «من با نوشتن کتاب بحار الانوار از تکمیل این فهرست صرف نظر کردم» و در آخر کتاب با نوشتن یک سطر تصریح می کند که: «در سال ۱۰۷۰، از تکمیل این فهرست منصرف شده ام». شما اگر فهرست کتاب بحار الانوار مرحوم مجلسی را با فهرست کتاب مأخذ او مقایسه کنید و عناوین و فصول این دو کتاب عظیم را با هم بسنجید، همه را مشابه و متناسق می بینید، جز مختصر تفاوتی ناچیز که در تقدیم و تأخیر کتابها و با تقدیم فصول و عناوین به چشم می خورد.

ارزش علمی کتاب بحارالانوار

کیهان فرهنگی: استاد، ارزش علمی این کتاب تا چه حد است و آیا اعتراضاتی که بر آن وارد می شود، بجا و وارد است؟

کتاب بحار الانوار، چنانکه از نام آن پیداست و بنده هم عرض کردم، به منظور جمع آوری مؤلفات شیعه و احیای تراث اهل بیت و محافظت آن از دستبرد حوادث و فتنه های تاریخ تألیف شده است و چون همه مسائل مذهبی را طی عناوین و فصول مناسب مطرح کرده است، درست شبیه دایره المعارف است که استفاده از آن و رسیدن به موضوع مورد حاجت مشکلی ایجاد نمی کند.

کمترین نتیجه این جمع و تألیف آن است که انسان به هر بابی مراجعه کند، همه احادیث آن موضوع را یک جا و در کنار هم ملاحظه می کند و می تواند آنها را مورد بررسی قرار بدهد، متون حدیث را با هم مقایسه کند، اسناد احادیث را مورد تحقیق قرار بدهد، دریابد که احادیث شیعه در این باب متواتر هست یا نه، استفاضه دارد یا نه، حدیث صحیح دارد یا نه، اختلاف متن و سند تا چه حد است و اگر این جمع و تألیف نبود، کمتر کسی پیدا می شد که همتی مانند همت مجلسی داشته باشد و یا قدرت و احاطه ای مانند قدرت و احاطه مجلسی تا بتواند حتی در یک باب واحد و یک مسئله واحد، همه احادیث را از میان صفحات کتابهای پراکنده جمع آوری کند و در کنار هم بگذارد و را ه تحقیق را بر روی خود باز کند.

اگر کسی بخواهد در مذهب شیعه غور و بررسی کند، از کتاب بحار الانوار بی نیاز نخواهد بود. اگر بخواهد در یک رشته از مسائل دینی و مذهبی تحقیق کند، باید به کتاب بحار الانوار مراجعه کند که همه پراکنده ها را یک جا در کنار هم جمع کرده است.

شیوه و روش کتاب بحار

مؤلف، شخصاً در مقدمه کتاب، شیوه و روش خود را توضیح می دهد و ارزش کتاب خود را مشخص می سازد، منتها کسانی که دوستانه همه احادیث این کتب را معتبر می دانند و کسانی که جاهلانه بر این کتاب عظیم نقد و اعتراض دارند هیچ یک به مقدمه بحار الانوار که در حدود هشتاد صفحه وزیری است مراجعه نکرده اند تا پاسخ خود را از زبان خود مؤلف بشنوند. متأسفانه این مشکل بزرگی است که دانشمندان ما به آن مبتلا هستند. کمتر به مقدمه کتابها نظر می افکنند تا کارنامه مؤلف را از قلم خود به دست آورند. جمعی با مراجعه به برخی از صفحات کتاب به نقد و اعتراض می نشینند و جمعی دیگر زبان به ثنا و تمجید می گشایند در حالی که مؤلف از هر دو دسته دوری می کند.

حدیث صحیح

علامه مجلسی در مقدمه کتاب بحار الانوار تصریح می کند که من مانند برخی بی خبران، سند احادیث را حذف نمی کنم، زیرا تشخیص صحت و سقم احادیث با سند حدیث است. وی تصریح می کند که در مذهب شیعه تنها چهار کتاب حدیث داریم که نسبت آن به مؤلفین آنها متواتر است و در طی قرون و اعصار دست به دست میان اساتید و شاگردانشان گردیده و محفوظ مانده است، در حالی که سایر کتابها – از جمله مآخذ بحار الانوار – به صورت و جاده از زاویه کتابخانه ها بیرون آمده و انتساب اکثر از آنها به مؤلف روشن و یا قطعی نیست و به همین جهت از درج کردن و خلط کردن احادیث فقهی این چهار کتاب شیعه در کتاب بحار الانوار امتناع می کند، و بر خلاف عمل مرحوم شیخ حر عاملی این خلط و جمع را گناهی عظیم می شمارد.

حتی می بینیم کتاب کافی را که جامعترین و مهمترین کتاب شیعه محسوب می شود و از میان ۳۸۰۰ حدیث آن که با نام اصول کافی شهرت دارد، بیش از پانصد حدیث آن را صحیح نمی شناسد.

امانت داری مجلسی

علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار امانت علمی و فنی را رعایت کرده و نام کتابها را در اول حدیث گاهی با رمز و در قسمت فقه که مسئولیت بیشتری دارد با صراحت یاد می کند و سند حدیث را به صورت جالبی تلخیص می کند که افراد بدنام و حدیث تراش به راحتی شناخته شوند. در مقدمه کتاب و در طی فصول و ابواب کتاب تصریح می کند که احادیث این کتاب و جاده به دست آمده است و نمی تواند با احادیث کتابهای چهارگانه پهلو بزند. حال اگر یک نفر جاهل بی توجه به سند حدیث، یا بی‌توجه به ارزش مآخذ، بی توجه به بیان خود مرحوم مجلسی مربی مطالعه در مقدمه کتاب به خود اجازه دهد که همه احادیث را تقدیس کند و یا همه احادیث را نقد کند، گناهی بر مرحوم مجلسی نیست.

تاثیر کتاب بحار بر استاد بهبودی

کیهان فرهنگی: کتاب بحار الانوار چه تأثیری در شما داشته است؟ شاید شما تنها کسی باشید که تمام کتاب بحار الانوار مرحوم مجلسی را سطر به سطر و کلمه به کلمه وارسی کرده اید و مکرراً از زیر ذره بین گذرانیده‌اید، قهراً تصحیح بحار الانوار، باید در شما اثری عمیق گذاشته باشد؟

موقعی که من در مشهد بودم، فکر می کردم همه احادیث شیعه صحیح و درست است. این قضاوت را در همه محصلین تازه کار، مشاهده می کنیم، حتی من جلد نهم کتاب بحار را – که در چاپ جدید به هشت جلد وزیری بالغ شده است – بی توجه به سند طی چندین ماه مورد بررسی کامل قرار دادم تا مطلبی را که دنبال آن بودم روشن کنم، ولی در تهران طی تحقیق و پژوهش در احادیث و مشاهده احادیث متفاوت و متناقض، احادیث مخالف با قرآن، احادیث مخالف با تاریخ، احادیث مخالف با منطق و با توجه به سایر معایب حدیثی، چشم و گوش خود را باز کردم که از این مطالعه طولانی و عمیق بهره کافی و وافی به دست آورم، و چنان شد که خدا را شکر، راه درست را پیدا کردم تا آن حد که نه بیجا نقد کنم و نه بیجا تمجید و تقدیس کنم.

عرضه صحاح احادیث شیعه و تاثیر بحارالانوار

در واقع زیر و رو کردن احادیث بحار باعث شد که تصمیم بگیرم احادیث صحاح شیعه را عرضه کنم، و نتیجه این شد حالا، کتاب صحیح الکافی در سه جلد به طبع رسیده است و ترجمه آن – متن و ترجمه – به نام گزیده کافی در شش جلد کامل می شود که سه جلد آن هم اکنون حاضر و منتشر شده است.

در مقدمه کتاب صحیح الکافی بسیاری از مسائل را روشن کرده ام و در مقدمه گزیده کافی شرحی به فارسی آورده ام تا پاسخگوی اعتراض ناقدان باشد. علاوه بر اینها کتاب معرفهالحدیث را عرضه کردم تا صحت و اتقان حدیث شیعه را با توجه به تار و پود آن، برای همه روشن کنم و نام جمعی از راویان بدنام و بی تقوا را درج کنم تا با شناخت آنها بتوانند احادیث سایر کتابها را بپیرایند. امیدوارم با یاری خداوند عزت و توجهات اهل بیت عصمت که ساحت مقدس آنان را از احادیث خرافی و باطل زدوده ام، کتاب گزیده تهذیب را – متن و ترجمه – چاپ و منتشر کنم و شاهد ثمره زحمات چند ساله خود باشم.

تدوین کتاب صحیح الکافی

کیهان فرهنگی: کسانی که بر کتاب صحیح الکافی نقد و اعتراض می کنند، چه می گویند و شما چه جوابی برای آنان دارید؟

حدیث صحیح و احدایث جعلی

اصولاً کسی نمی تواند به کتاب صحیح الکافی اعتراض کند. کسانی که تمام احادیث کافی را تقدیس می کنند، نمی توانند گلچین آن را که با معیار علمی و فنی
پیراسته ام تقدیس نکنند. تاکنون که چهار سال از طبع کتاب می گذرد، کسی بر متن کتاب و انتخاب صحاح آن نقدی وارد نکرده است.

من صحاح کافی و نیز صحاح سایر کتابهای اصیل شیعه یعنی تهذیب و استبصار و فقیه را با توجه به سند و با توجه با انظار فقهای عظام و طی مراجعات لازم و مقایسه با کتاب و سنت انتخاب کرده ام، بنابراین تصور نمی رود که نقدی بر آن وارد شود. البته من معصوم نیستم ولی باید توجه داشت که تشخیص صحت و سقم در انظار دانشمندان ملاکهای مختلف دارد. من در مقدمه فارسی گزیده کافی نوشته ام که شهید ثانی و همه دانشمندان متأخرین، صحاح کافی را در حدود پنج هزار حدیث می دانند، ولی فرزند شهید ثانی صاحب معالم چنانکه از کتاب منتفی الجمال او پیداست، صحاح کافی را بیش از دو هزار حدیث نمی داند.

با وجود این دیدیم که آیت الله بروجردی – رضوان الله علیه – همان کتاب را با تقدیس و تمجید به چاپ رسانید و بر آن اعتراض نکرد و حتی به حجت الاسلام صافی گلپایگانی که بر آن مقدمه نوشت دستور نفرمود که بر کتاب مزبور نقدی بنویسد و با یک کلمه اعتراض کند. از این رو – اگر شنیده باشید – همگان به نام کتاب اعتراض می کنند که چرا صحیح الکافی نامیده ام.

علت اعتراض به انتشار کتاب

علت آن نیست که همه احادیث کافی را صحیح می دانند، زیرا همه دانشمندان شیعه، حتی دانشمندان اهل سنت دانسته اند که شیعه احادیث کتب اربعه را کاملاً صحیح نمی داند. همه آقایانی که اعتراض دارند اعترافات شیعه را دیده اند، برآورد شهید ثانی را دیده اند، مرآت مجلسی را دیده اند، کتاب صاحب معالم را دیده اند به شکر خدا این کتاب اخیراً به همت جامع تبلیغات اسلامی قم تجدید چاپ شده و در دسترس همگان است، می توانند مراجعه کنند.

گویا علت آن است که نام صحیح الکافی جماعتی را محدود می کند. وقتی که مردم بدانند همه احادیث کافی صحیح نیست و لذا یک نفر احادیث صحیح کافی را جداگانه تألیف کرده است، قهرآً از گویندگان مذهبی می پرسند، آیا این حدیثی که شرح و تفسیر می کنید صحیح است؟

اجازه بدهید نکته دیگری را روشن کنم. اولین کسانی که زبان اعتراض گشودند، کسانی بودند که اصول کافی را ترجمه کرده با سی و هفت هزار حدیث و طی چهار جلد به مردم عرضه می کردند. بعد از آنکه صحیح الکافی به طبع رسید و معلوم شد از آن سی و هفت هزار، فقط پانصد حدیث در کتاب صحیح الکافی درج شده است، موقعیت خود را به خطر دیدند و با خود گفتند: اگر کسی سؤال کند و بگوید: کار شما درست است یا کار فلانی که تمام چهار جلد اصول کافی را در یک جلد عرضه می کند؟

چه جوابی باید بدهند. لذا پیش از آنکه چنین سؤالی مطرح شود نام صحیح الکافی را مورد اعتراض و انتقاد قرار داده و ناشر جلد اول را مجبور کردند که آن را با نام گزیده کافی منتشر نماید، با آنکه نام ترجمه صحیح کافی در تمام صفحات آن به چشم می خورد.

تاثیر حدیث صحیح و احدایث جعلی در قداست کلینی

کیهان فرهنگی: شنیده ایم که ناقدان می گویند با انتشار کتابی به نام صحیح الکافی به قداست کلینی خلل وارد می شود، لذا مانع انتشار این نام می شوند.

استاد بهبودی: مگر شهید ثانی قداست کلینی را منکر بود که گفت و نوشت : در کتاب کافی قریب ده هزار حدیث ضعیف موجود است؟ مگر آیت‌الله بروجردی قداست کلینی را منکر بود که منتقی الجمان صاحب معالم را با تشریفات کامل طبع و نشر نمود. مگر آیت الله خوئی، در مقدمه کتاب معجم رجال الحدیث به دشمنی با کلینی برخاسته است که برخی احادیث این کتاب را جعلی می داند و دو سوم احادیث کافی را نامعتبر می شناسد؟

کدام دانشمند شیعی را دیده اید که به خاطر نام کلینی از نقد احادیث کافی منصرف شود؟ نقد حدیث تکلیف دینی است و تمام فقهای شیعه کلینی را تقدیس می کنند. با این حال همه در کتابهای فقهی خود بیشتر احادیث کافی را به ضعف و جهالت منسوب می نمایند. پس علت اصلی آن نیست که اظهار می کنند، علت آن است که منفی بافند و هر که چنین باشد کار مثبت را نقد می کند.

شرح احوال کلینی

رحمت خدا بر کلینی باد، از میان سیصد هزار حدیث شانزده هزار حدیث را انتخاب کرد و نام آن را کافی نهاد یعنی ما به سایر احادیث نیازی نداریم، ولی خودش خوب می دانست که با اعتراض مردم روبرو می شود، لذا کتاب خود را طی بیست سال زحمت در قم تألیف کرده بود، زیر بغل گرفت و عازم دیار غربت شد، زادگاه خود را پشت سر گذاشت، حوزه درس و بحث قم را که در آنجا بالیده و به کسب فیض کامل پرداخته بود، پشت سر گذاشت. رفت به کوفه. کوفه را هم – که مهد تشیع و مرکز علمای شیعه و منبع احادیث اهل بیت بود- پشت سر گذاشت و به بغداد رفت. در بغداد سری به کرخ بغداد زد که مهد تشیع و مرکز تحقیق و تتبع بود، آنجا را نیز برای عرضه کتاب کافی صالح ندید.

از جسر بغداد گذشت و در مرکز اهل سنت خانه ای اجاره کرد و به مسجد محل رفت و جزوه های کافی را روی زمین چید. فرصت به قدر کافی باقی نبود. فقط دو سال از عمر شریفش برجا بود که. جامع مذهبی شیعه را عوض آنکه در قم – مهد تشیع- عرضه کند، در مرکز اهل سنت عرضه کرد و لذا فقط چند تن معدود قدر او را شناختند و محضر او را مغتنم شمرده به استماع کتاب او پرداختند. شاید هم بدین علت بود که نوجوان بودند و زبانشان کوتاه. در هر حال دیگران او را ندیدند و نشناختند. و با کتاب او فقط سالها پس از مرگش آشنا شدند.

علت شهرت شیخ کلینی

شما به شرح حال کلینی دقت کنید هیچ کس کلینی را با نام و وصف و شرح زندگانی معرفی نمی کند. همه می گویند کلینی صاحب کتاب کافی و بعد در سایه کتاب کافی کلینی را می ستایند. معلوم می شود کلینی در زندگی و حشر با مردم به شهرت نرسیده است بلکه با نوشتن این کتاب به شهرت رسیده است.

همین کتابی که امروز همگان تقدیس می کنند خود کلینی از ترس معاصرین خود شهر به شهر و دیار به دیار سفر کرد و کتاب خود را در وسط اهل سنت به چند تن معدود از نوباوگان علم حدیث عرضه نمود، باشد که بعدها قدرش را بدانند و کتاب او را از دست نوجوانان آن روز که مشایخ قرن بعد خواهند بود، با تقدیس و مکرمت دریافت کنند.

بنابراین من از معاصرین خود انتظاری ندارم. من کتاب خود را در مهد تشیع عرضه کردم، در عاصمه تشیع. من کتاب خود را پنهانی عرضه نکردم، البته خدا چنین خواست. حجت الاسلام برقعی مدیر دفتر نشر فرهنگ اسلامی بهتر از دیگران اطلاع دارد. مرحوم دکتر باهنر، یک سال قبل از انقلاب اصرار می کرد که هرچه زودتر کتاب صحیح الکافی را آماده چاپ کنم، ولی متأسفانه این کتاب، بعد از شهادت جانگداز ایشان چاپ و منتشر شد.

اگر انقلاب اسلامی نبود که مانع خودسری برخی افراد بشود من باید انتظار بدتر از این را داشته باشم شنیدن نقد و اعتراض و فحاشی که سهل است، تحمل آن با گوشه گیری و انزوا آسان تر خواهد بود و لذا من چنین کردم.

نقادی و تشخیص حدیث صحیح و احدایث جعلی

کیهان فرهنگی : با توجه به آنچه گفتید، اهمیت نقادی حدیث را چگونه می بینید.

اگر قرار باشد که احادیث مذهبی را به قشر تحصیل کرده عرضه نمایند و بحث رجال و درایه را در دانشگاههای مذهبی وارد کنند چاره ای نیست و حتماً باید احادیث مذهبی را از ضعف و جهالت پیراسته دارند و اسرائیلیات را که در همه جا و همه مسائل – جز در مسائل فقهی – رخنه عمیقی دارد، به دور بریزند. این کار جز با معیار علمی و توجه به نقد و بررسی امکان پذیر نخواهد بود. جلسات درس دانشگاه و یا جلسات درس تربیت مدرس و حتی جلسات در تربیت معلم را نباید با جلسات مساجد برابر دانست.

مستمعین مساجد بطور ثابت و با فرهنگ عالی در پای منابر حاضر نمی شوند، اما تحصیل کرده ها به گونه ای ثابت و با مغزهای متفکر به استماع حدیث می پردازند، نقد می کنند و باید بکنند زیرا فن آنهاست. سئوال می کنند، استاد را به مسخره می گیرند که چرا یاوه می گوید، دیروز چنین حدیثی می آورد و امروز ضد آن را ارائه می دهد پاسخ اعتراضات را نمی دهد.

بنابراین قشر تحصیل کرده را نمی توانیم با حدیث و تفسیر و کلام آشنا و مأنوس کنیم مگر بعد از آنکه ناسفته ها را دور بریزیم. اما اگر قرار باشد که حدیث و تفسیر همان طور در مسجد بماند و منحصراً به ساده اندیشان بازاری و کاسب و کارگر القا شود نیاز چندانی به پالایش احادیث وجود ندارد، مگر آنکه روحانیت ما بخواهد بازاری و کاسب و کارگر ساده را نیز با فرهنگ کند و مغز او را از خرافات بیالاید.

جمع آوری حدیث شیعه و سنی

کیهان فرهنگی : تصور می فرمایید احادیث شیعه و سنی را بتوان در یک مجموعه کامل تدوین کرد؟ و اگر چنین کاری صورت بگیرد، نسبت به وحدت کلمه مسلمین ثمربخش خواهد بود؟

شیعه و سنی در اعتقادات مذهبی و حزب گرایی با هم اختلافات شدیدی دارند که امیدی به رفع آن نیست، مگر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در تمام منطقه خاورمیانه که سران متعصب فریقین مقهور شوند و از نشر تعصبات خشک و بی ثمر باز بمانند، در نتیجه نسل جدید، خارج از سیطره آنان رشد کند و عقایدی را در مغز خود جا بدهد که نه سنی سنی باشد و نه شیعه شیعه، بلکه معجونی از سنی و شیعه باشد.

اما در احادیث مذهبی و مسائل تفسیری شیعه و سنی با هم اختلاف چندانی ندارند و اگر احادیث فریقین را پالایش بدهند و صحیح آن را در یک مجموعه فقهی و کلامی تدوین کنند، شاید برای شیعه و سنی هر دو شگفت آور باشد و تعجب کنند که چگونه تا این حد در اصول و مآخذ با هم اتحاد نظر دارند.

بر روی هم تدوین یک چنین مجموعه حدیثی، اگر برای نسل جدید کاملاً مفید است و می تواند بذر اتحاد را در دلها بیفشاند و یا لااقل بدبینی و دشمنی را از دلها بزداید، ولی شرط اصلی آن، پالایش حدیث است و عرضه صحاح. حدیثی که ناصحیح باشد را می توان به افرادی خودی تلقین کرد، اما به حزب مخالف نمی توان تزریق نمود، زیرا حزب مخالف مقاومت می کند و در قدم اول به نقد و اعتراض دست می زند.

تحقیق و تصحیح کتاب

کیهان فرهنگی : غیر از کتاب بحار الانوار و تفسیر المیزان چه کتابهایی را تحقیق کرده اید و یا به تصحیح و تعلیق آن پرداخته اید؟

ظرف سی سال که در تهران به این شغل پرداخته ام، کتابهایی زیادی تصحیح کرده ام که آمار آنها را ندارم و نمونه کارها را نگهداری نکرده ام یا فروخته ام و کتابهای لازم را تهیه کرده ام و یا به دوستان خود هدیه داده ام.

تا آنجا که حافظه ام یاری می کند، کتاب کنز العرفان فاضل مقداد است که تحقیق نسخه و تخریج احادیث و تصحیح اوراق مطبعه به عهده من بود و به غیر از چند تعلیقه طولانی در اواخر جلد دوم، سایر تعلیقات فقهی به خامه حجت الاسلام مرحوم شریف زاده گلپایگانی است.

کتاب زبده البیان تألیف محقق اردبیلی که تمام جهات آن از تعلیقه و تحقیق و تصحیح کلاً به وسیله اینجانب صورت گرفته است. کتاب مسالک الافهام فی آیات الاحکام که در دو جلد همانند کتاب کنز العرفان تحقیق و تصحیح به عهده من بود و تعلیقات فقهی به عهده مرحوم شریف زاده. کتاب الصراط المستقیم تألیف مرحوم بیاضی در دو جلد با تحقیق و تصحیح و تعلیقات در حد کفایت به اضافه یک مقدمه از مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی و یک مقدمه از آیت الله سید شهاب امیری مرعشی دام ظله.

کتاب مبسوط شیخ طوسی از جلد سوم تا جلد هشتم با تحقیق نسخه و تصحیح اوراق مطبعی و تعلیقات نسبتاً ناچیز و فهرست کامل فروع در حدود ۲۰۰ صفحه. کتاب وقایع السنین و الاعوام، تألیف خاتون آبادی با تحقیق و تصحیح اوراق و مقابله با مآخذ.

شرح دوره صفویه

لازم به تذکر است که مؤلف این کتاب و فرزندان بزرگوارش، دوره صفویه را تا حدی جالب و مفید روشن کرده اند، از آن رو که خود معاصر و با سران علم و دانش و سران مملکت محشور و مأنوس بوده اند.

کتاب مناقب ابن المغازلی که با زحماتی عظیم، یک نسخه کهن و نامنقح را به صورت شایسته تحقیق و تصحیح کرده ام و علاوه بر تصحیح اسناد حدیث و مقابله آن با سایر معاجم حدیثی، متن حدیث و یا مشابه آن را در ذیل صفحات تخریج کردم تا صحت مطالب حتی المقدور تضمین شود. دیگر چیزی به خاطرم نمی آید. مجلدات ناسخ التواریخ هم تعدادی زیادی با زحمات من احیاء شده است. در حدود پنجاه جلد آن از روی نسخه خطی مؤلف تصحیح و برای اولین بار چاپ شده است.

رابطه قرآن و حدیث

کیهان فرهنگی: نظر شما درباره رابطه قرآن با حدیث چیست؟

حدیث صحیح و احدایث جعلی

استاد بهبودی : در احادیث صحیح اهل بیت آمده است که: «ماهر چه می گوییم از قرآن می گوییم» من نیز هماره در جستجوی این رابطه برخاسته و کوشش کرده ام که ارتباط حدیث را با نص و اشاره قرآن دریابم.

موقعی که در نجف تحصیل می کردم، شب را تا نزدیک سحر مطالعه می کردم تا شاید بتوانم به سر اختلاف حدیث پی ببرم. در ضمن دسته بندیهای حدیث – که آخر هم به نتیجه مثبتی نرسید- به یک دو حدیث برخوردم که امام با نحوه خاصی به قرآن استناد می‌کند . من آن نحوه خاص را پی جویی کردم و به شکر خدا راهی به سوی این رابطه باز کردم.

برای همین بود که سال دوم از نجف مراجعت کردم و دیگر بازنگشتم. اگر این رابطه روشن شود، دریافت مسائل فقهی بسیار سهل و آسان می گردد، حتی صحت و سقم احادیث را با مقایسه قرآن و حدیث می شود معلوم کرد. شمه ای از این رابطه ها را در شرح احادیث گزیده کافی آورده ام.

درستی و صحت رهیافت

به خاطر دارم، سالی که از نجف مراجعت کردم، در اطاق مدرسه نواب بودم، همان اطاقی که قبلاً به من تعلق داشت و یکی از دوستانم که با کتابخانه نسبتاً خوبی در آن زندگی می کرد. در حین زیر و رو کردن کتابها، در میان یکی از کتابهای سید شرف الدین عاملی به حدیثی برخورد کردم که بلافاصله با حال سجده به زمین افتادم.

مطمئن بودم که این حدیث در رابطه با کار من صادر شده و کار مرا تأیید می کند. این حدیث را در ابتدای کتاب معجزه قرآن و مبارزه با فلسفه شرک درج کرده ام ولی ترجمه و توضیحی بر آن نیفزوده ام. منظورم از درج حدیث آن بود که در حال آمادگی و دفاع باشم و اگر کسی به این کتاب معجزه قرآن ایراد بگیرد که چرا با سبک تازه ای مسئله رسالت و معاد را طرح می کند، و یا بسیاری از مسائل دیگر را که اینک جای پرداختن به آنها نیست، به گونه ای ورای گفتار مفسرین شرح می کند، بتوانم با این حربه برنده به دفاع برخیزم و تأییدیه امام صادق ع را به آنان ارائه دهم.

اعتراض برخی فضلای نجف

اگر هم کسی زبان به اعتراض نگشود، چه بهتر که من بی جار و جنجال راه خود را دنبال کنم، و خدا را شکر که سخنی به میان نیامد. این حدیث را در برخی از مجلدات بحار الانوار هم آورده ام. موقعی که برخی از مسائل فقهی را بر اساس همین مسئله در پاورقیهای بحار الانوار آوردم، اعتراض برخی از فضلای نجف بلند شد و ناشر بحار الانوار به من تذکر داد: «چیزی ننویس که اعتراض دیگران را جلب کند و مانع نشر کتاب شود.»

من باز به همان شیوه مزبور حالت دفاعی گرفته و با حال سکوت در جلد ۸۳ تا ۹۱ چنین امضا کردم : «المحتج بکتاب الله علی الناصب» و در پاورقی اشاره کردم که اگر کسی علاقمند باشد به مآخذ این نام و نشان مراجعه نماید.

در رابطه با همین درک قرآن چند جزوه هم پرداخته ام که از جمله کتاب ارشاد و کتاب هفت آسمان و کتاب جبر و اختیار است، و کتاب عظیم دیگری در شرح رستاخیز و معاد جسمانی که چاپ آن هزینه هنگفتی می‌خواهد و تهیه آن از عهده من خارج است تا خدا چه خواهد، زیرا یا باید به صورت کتاب مصور در آید و یا به صورت فیلم عرضه شود تا بتواند جالب و مفید باشد. این مسائل را به صورت درس در مسجد جعفری مشروح و مفصل طرح کرده ام. فکر نمی کنم که بیش از این صلاح باشد در این زمینه حرف بزنم.

تاریخ شناخت حدیث صحیح و تاریخ احدایث جعلی

کیهان فرهنگی: به نظر شما از چه تاریخی جعل حدیث رواج یافته است؟

استاد بهبودی : حدیث جعلی رشته های مختلفی دارد با انگیزه های مختلف. هر رشته ای در زمان خاصی شروع شده و کم کم رواج یافته است، لذا هر رشته را باید جداگانه پی جویی کرد. در یک رشته درسهایی که برای دانشجویان تربیت مدرس القا کرده ام- و جزوه آن به ۷۰ صفحه رحلی بالغ می شود- شرح کاملی از شناخت اسناد را عرضه کردم. اگر خدا بخواهد و چاپ شود، برای همه مفید خواهد بود. اگر مایل باشید مختصری در این زمینه بحث می کنیم.

حدیث جعلی گاهی به وسیله شخص و یا اشخاصی تهیه می شود که منظور سیاسی دارند. گاهی به منظور سود جویی و کسب وجاهت، از سخنان فلاسفه و کتابهای متروک سلف و یا دانشمندان طب و داروشناسی و با دانشمندان کیهان شناسی قدیم استخراج شده است، و بعد از پیراستن آن به صورت حدیث، سندی بر آن سوار نموده به طالبان حدیث جا زده اند.

در رابطه با تشویق مردم به تلاوت قرآن که صدای آوای قرآن مانند آوای زنبور عسل از خانه ها بلند باشد، احادیثی جعل شده است. این گونه احادیث در عهد اول پایه گذاری شده است، به دست آنان که با پرچم «حسبنا کتاب الله» به میدان آمدند که تازه مسلمانها را از مراجعه به سنت و مراجعه به اهل بیت عصمت باز دارند.

فهم یا تلاوت قرآن: حدیث صحیح و احدایث جعلی

تلاوت الفاظ قرآن را خواه معنای آن را بفهمند یا نفهمند، خواه عامل به قرآن باشند یا نه، جزء عبادات شرعی قلمداد کردند و برای خواندن یک آیه و یا یک سوره ثوابهای گزاف و گاهی مسخره و نامعقول نوشتند. حتی در آن تاریخ به فرمانداران اعزامی سفارش می کردند که مردم را با حدیث رسول خدا سرگرم مکنید، بگذارید مردم قرآن بخوانند. در حالی که قرآن فریاد می  زند باید آیات قرآن با دقت و درایت مورد مطالعه و تدبر قرار بگیرد نه آنکه مانند ورد درویشان به لقلقه زبانی اکتفا گردد.

اگر ملاحظه می کنیم که قرآن مجید می گوید: «فاقرؤا ماتیسر منه» یعنی به مقدار یک سوره قرآن اکتفا نمایید به حکم سنت و احادیث اهل بیت عصمت این آیه مربوط به نماز است که اگر وقت نماز گزاران وسیع باشد سوره های طولانی بخوانند و اگر وقت نمازگزاران تنگ باشد، سوره های کوتاه بخوانند ولی در هر حال خواندن سوره را ترک نکنند. اما قرائت در خارج نماز، باید به منظور درک مفاهیم قرآنی باشد و بس.

نمونه این جعلیات، روایت مشهوری است از ابی بن کعب که برای سوره قرآن ثواب می نویسد و مفسرین سنی- و در تعقیب آنان مفسرین شیعه- به درج آن احادیث همت گماشتند، در حالی که ناقدین حدیث اعلام کرده اند که این احادیث همه و همه جعلی است.

شعار حسبنا کتاب الله

این مسائل در کتب فنی مانند کشف الخفاء عجلونی و الاخبار الموضوعه ملا علی قاری و المیزان ذهبی مورد اعتراف و تأیید همگان است.

در رابطه با همین تز «حسبنا کتاب الله» موقعی که جمعی به درک و فهم قرآن پرداختند به وسیله سران خلافت مضروب و مطرود شدند، زیرا سران خلافت نمی خواستند مردم قرآن را بفهمند بلکه می خواستند مردم فقط قرآن را بخوانند.

لذا ایادی آنان دست به جعل احادیثی زدند که رسول خدا مردم را از فهم و تدبر در قرآن و بحث و تحقیق به صورت تفسیر موضوعی منع کرده و فرموده است: «از چه رو می بینم آیات خدا را با هم مقایسه می کنید؟ امتهای پیشین با همین کارها هلاک و نابود شدند، شما فقط بنگرید که هر جا قرآن شما را امر و نهی می کند اطاعت کنید و از اسرار آن بحث ننمایید». حتی احادیث فراوانی جعل شد که هر کس آیات قرآن را تفسیر کند جایگاه خود را در دوزخ به دست خود مهیا می سازد. این گونه احادیث در کتاب شیعیان نیز دیده می شود.

احدایث جعلی طب و دارو سازی اسلامی

یک رشته احادیث جعلی داریم که در عهد عباسیان و کمی قبل از آن رایج شده است. این احادیث جعلی در رشته طب و داروسازی و امثال آن جعل شده است. موقعی که علوم یونان و فلسفه ایران و روم و یونان به قلمرو اسلامی نفوذ کرد، اطراف محدثین از جوانان دانش طلب خالی شد و همه راهی دانشگاههای فلسفه و طب و کیهان شناسی و دارو شناسی شدند.

محدثین برای اینکه جوانان را به مسجد باز گردانند و مقام و منزلت خود را تجدید کنند، دست به دامن همان علوم و همان میراث بیگانه شدند و با اقتباس و استراق از کتب فلاسفه، احادیثی در رشته طب و اخلاق و عرفان و کیهان شناسی و… ساختند و پرداختند و با سوار کردن یک سند به رواج و ترویج آن پرداختند.

در این جا نمی خواهم برای همه این مسائل نمونه بیاورم، تنها چند نمونه از احادیث طب و داروسازی اشاره می کنم:

شیعه و سنی روایت کرده اند که سیاهدانه شفای همه دردهاست و فقط از مرگ مقدر نمی تواند مانع شود. این حدیث در همه کتابها درج شده است، حتی صحیح بخاری و صحیح مسلم. مرحوم مجلسی در بحار الانوار باب جداگانه ای برای آن باز کرده است. با مراجعه به طب یونان قدیم نظیر تحفه حکیم و قرابادین کبیر، می توانید اثر سیاهدانه را بطور مشروح ملاحظه کنید و با احادیث مزبور برابر کنید.

احدایث جعلی در طب النبی و طب الرضا

در این زمینه ما چند کتاب مجزا داریم مانند طب النبی تألیف مستغفری از علمای اهل سنت که تمام روایات آن مرسل است. کتاب طب الرضا تألیف محمد بن جمهور عمی که هم شیعه محسوب می شود و هم سنی و نه این و نه آن، چون ادیب و روشن فکر است و به چیزی اعتقاد ندارد. یکی از بزرگان رجال می نویسد: من از این مرد اشعاری دیده ام که در آن محرمات الهی را به باد تمسخر می گیرد. کتاب دیگری داریم به نام طب الائمه که راوی آن بدنام و متهم به جعل حدیث است.

محققین شیعه و سنی درباره این کتابها و احادیث آن که با عقل و منطق و حتی طب قدیم احیاناً سازگاری ندارد انتقاداتی دارند و معالجه را بر اساس این احادیث تجویز نمی کنند.

شیخ مفید و احادیث طبی

در زمینه احادیث طبی، شیخ مفید هم رد و ایراداتی دارد که شنیدنی است و باید به شرح اعتقادات مراجعه شود. ولی نظر من این است که این احادیث کاملاً از کتب طبی و اساطیری قدیم استخراج و اقتباس شده است و گاهی برای رد گم کردن تغییری در مفردات و مرکبات دارو داده اند و از این رو است که گاهی نتیجه بخش است و گاهی خطرناک.

ولی باید توجه داشت که این مشکلات بر سر کسی می کوبد که همه احادیث را می پذیرد، گرچه سند آن مخدوش باشد. اما اگر حدیث را جز با سند منقح نپذیریم و از دغل کاری دشمنان دین پرهیز کنیم، همه این احادیث را که سندی مجهول و بدنام دارند، باید دور بریزیم و خود را از شر آن خلاص کنیم. به نظر من اگر کسی این گونه احادیث را در حال روزه روایت کند، روزه اش باطل می شود، زیرا نسبت دروغ به امامان روزه را می شکند.

حدیث صحیح و احدایث جعلی

تألیفات

کیهان فرهنگی: لطفاً به کتابهایی که شخصاً تألیف کرده اید هم اشاره بفرمایید.

استاد بهبودی: اولین کتابی که تألیف کردم، کتاب قاطع البرهان فی علم المیزان است که در سال ۱۳۲۸ شمسی به چاپ رسیده است. بعد از آن در سال ۱۳۲۹ کتابی در تجوید به نام اسلوب جدید در شناسائی تجوید به چاپ رساندم که مقدمه آن در تاریخ علم قرائت و تجوید بسیار جالب تهیه شده است.

در سال ۱۳۳۳ کتاب میثم تمار، شرح حال صحابی معروف علی علیه السلام، و در سال ۱۳۳۴ کتاب آئین دوستی و مردمداری که ترجمه و اقتباسی بود از کتاب کیف تکسب الاصدقاء را چاپ کردم. از سال ۱۳۳۷ که به تهران آمدم، تألیف جداگانه ای نداشته ام. از سال ۵۲ که مجدداً به رشته تألیف بازگشتم، اولین کتاب را با نام معجزه قرآن و مبارزه با فلسفه شرک چاپ کردم.

بعد از آن کتابی با نام یوسف صدیق عرضه کردم که تنها مایه و نکات و اشارات آن، قرآن مجید است و در آن اساطیر مذهبی پرهیز شده است. در این جا اجازه می خواهم که توجه هنرمندان فیلم و تئاتر را به این کتاب تاریخی جلب کنم.

بعد از آن کتابی کوچک به نام عمره قرآن و پس از آن کتابی به نام ارث که آیات ارث قرآن را مستقلاً مورد بحث و تفسیر قرار داده نوشته ام. از دیگر آثار بنده کتابی است به نام ربا که همراه کتاب ارث تجلید شده است و نیز اثری دیگر به نام بعثت- عاشورا که تحلیل دقیقی از حدیث «حسین منی و انا من حسین» را ارائه می دهد. به اضافه بحثی در سوره کوثر به نام میلادیه انسیه حورا.

تالیفات بعد از انقلاب

بحث «حسین منی و انا من حسین» قبلاً در یادنامه علامه امینی به چاپ رسیده بود. کتابی، یا بهتر بگویم جزوه ای دیگر با نام اصول الدین علی ضوء نهج البلاغه هم نوشته ام که در سال ۱۳۵۹ به وسیله اولین کنگره نهج البلاغه چاپ و منتشر شد و سپس در سومین کنگره، ترجمه ای بر آن افزودم و مجموع متن و ترجمه به نام اصول دین در پرتو نهج البلاغه سال ۱۳۶۲ به وسیله وزارت ارشاد اسلامی به چاپ رسید.

از سلسله درسهایی که در کتابخانه مسجد جعفری (قیطریه) القا می شد دو قسمت آن از نوار پیاده شد و یکی با نام هفت آسمان و دیگری با نام جبر و اختیار در سال ۱۳۵۷ منتشر شده است.

ضمناً دو جلد از مجلدات الغدیر که جلد هفتم و هشتم باشد به وسیله من ترجمه و تصحیح شده است . این دو جلد ، ترجمه جلد چهارم اصل است که سیصد و پنجاه صفحه آن حاوی اشعار بزرگان مذهب است- از قبیل غدیریه مهیار دیلمی و سید شریف رضی و برادرش سید مرتضی و جماعتی دیگر – که نثر این جلد فقط پنجاه صفحه است.

سخن به درازا کشید. امیدوارم مایه ملال نشود. راجع به کتاب صحیح الکافی در سه جلد و ترجمه آن به نام گزیده کافی در ۶ جلد که سه جلد آن به چاپ رسیده است، قبلاً توضیح دادم. همچنین درباره کتاب معرفه الحدیث و تاریخ نشره و تدوینه و ثقافه عند الشیعه الامامیه سخنی کوتاه به میان آمد. همین تذکر در پایان سخن کافی است. و الله المستعان.

کیهان فرهنگی: با تشکر از جناب عالی برایتان طول عمر با برکت و سلامت آرزو داریم.

آرشیو مجله کیهان فرهنگی