این نوشتار بخش اول از سلسله مباحثی است که استاد محمدباقر بهبودی با عنوان «آغاز و انجام آفرینش» در درس گفته های خود، در مسجد قیطریه طرح نمود و پس از تدوین آنها نهایتاً در کتاب معارف قرآنی با همین عنوان منتشر کرد. در این بخش به عنوان مقدمه مباحث، پس از ذکر سوره قیامت، به موضوع شهاب ثاقب و صور اسرافیل پرداخته شده است.
فهم آغاز و انجام آفرینش: رمز توفیق
«لَآأُقسِمُ بِیَومِ القِیامَهِ. وَ لَآأُقسِمُ بِالنَّفسِ اللَّوّامهِ. أیَحسَبُ الإنسانُ ألَّن نَّجمَعَ عِظامَهُ. بَلی قادِرینَ عَلَی أَن نُّسَوِی بَنانَهُ. بَل یُریدُ الإنسانُ لِیَفجُرَ أمَامَهُ. یَسأَل أیّانَ یومُ القِیامهِ.
فَإذا بَرقَ البَصَرُ. وَ خَسَفَ القَمَرُ. و جُمِعَ الشَمسُ وَ القَمَرُ. یَقُولُ الإنسانُ یَومَئذٍ أینَ المَفَرُّ. کَلَّا لاوَزَرَ. إلَی ربّکَ یومَئِذٍ المُستَقَرُّ. یُنَبَّؤُ الإنسانُ یَومَئِذٍ بِما قدَّمَ وَ أَخَّرَ. بَلِ الإنسانُ عَلی نَفسِهِ بَصیرهٌ. وَ لَو أَلقَی مَعَاذیرَهُ.
لاتُحرِّک بِهِ لِسانَکَ لِتَعجَلَ بِهِ. إنَّ علینَا جَمعَهُ وَ قُرءَانَهُ. فإذَا قَرَاناهُ فَاتَّبِع قُرءَانهُ. ثُمَّ إنَّ عَلَینا بَیانَهُ»
ترجمه:
«من به روز رستاخیز قسم نمی خورم که این مردم روز رستاخیز را حرمت نمی گذارند. و نه به آن جانی قسم می خورم که لااقل صاحب وجدان باشد و خود را بر خطاکاری ملامت کند؛ چرا که مردم وجدان سالم را هم به استهزاء گرفته اند. آیا آدمی زاده پنداشته است که هرگز نمی توانیم استخوان های پوسیده اش را به صورت اول فراهم آوریم؟ چرا. ما توانائیم که سرانگشتان لطیف او را با همه استخوانهای ریز و درشت آن بازآفرینی نماییم. آدمی زاده از آفرینش اول و بازآفرینی دوم اطلاعی ندارد که بخواهد دانسته روز قیامت را فرض محال شمارد. بلکه می خواهد با انکار قیامت راه خود را به سوی خودکامگی هموار نماید که با طعنه و استهزاء می پرسد: این روز قیامت کی برپا می گردد؟
آن روز که شهاب ثاقب با درخشی آتشین چشم ها را خیره سازد. کره ماه در پشت حجابی از بخار، دود، گاز و غبار، تیره و بی فروغ ماند و با رهایی از جاذبه زمین به سوی خورشید بتازد و بعد از تصادم با خورشید و افشاندن امواج تکویری کمانه کند و بر گرد خورشید چرخان بماند. آدمی زاده آن روز است که می گوید: به کجا توانم گریخت؟ نه؛ گریزگاهی در میان نیست. روز بازآفرینی و تجدید زندگی است و پیشگاه پروردگارت برای پاسخگویی قرارگاه تو خواهد بود. آدمی زاده آن روز از دستاورد خود باخبر خواهد گشت، هم آن توشه ای که پیش از مرگ فرستاده است و هم آن توشه ای که از بازتاب کردارش به حساب او رفته است. نیازی به خواندن کارنامه اعمالش نیست، او خود به موقعیت خود بینا است، گرچه برای براءت خود عذرها و بهانه ها بتراشد و دفاعیّه غرّاء إلقاء کند.
و اما تو ای رسول گرامی، با شتاب زبانت را به تلاوت این چند آیه مچرخان که تمام سخن نه همین است. پدیده رستاخیز و جمع بندی آیات آن بر عهده ما است، تلاوت آن آیات هم بر عهده ما است. آنگاه که ما از جمع بندی پدیده ها و تلاوت آیات آن فارغ شدیم، تلاوت آیات را دنبال کن و عوالم رستاخیز را با مردم در میان بگذار. در عین حال این را نیز بدان که شرح و بیان پدیده ها بر عهده ما است».
(قیامت، ۱ـ۱۹)
رستاخیز یا روز قیامت طبیعی است یا نمادین؟
حوادث روز قیامت که به آن «اَشَراط ساعت» هم می گویند کاملاً جنبه طبیعی دارد. اشراط ساعت به معنای علائم قیامت و آرم شناسایی رستاخیز است. این حوادث با اشراط آن دقیقاً در کتاب تکوین برنامه ریزی شده است که تک تک و پشت سر هم رخ می دهند و هر حادثه ای، حادثه بعدی را به دنبال خواهد داشت. حتی عروج بهشتیان به بهشت و سقوط دوزخیان در دوزخ بر همین منوال طبیعی در مشیت الهی مقدر است. کافی است که اولین عامل طبیعی به اجرا نهاده شود تا سایر حوادث را سلسله وار به دنبال بکشد.
آنچه در این آیات کریمه عنوان شده است، اولین رخدادی است که بشر؛ کاملاً بی خبر، با آن مواجه می شود. این رخداد، همان خیره شدن چشم ها در اثر درخش صوراسرافیل است، با پی آمد آن که انفجار کره زمین است. لذا در ذیل این آیات کریمه به پیامبر اکرم سفارش می کند که برای شناخت رستاخیز و شناساندن آن حق ندارد شتاب کند؛ بلکه حتماً و لزوماً باید آیات نازله بعدی را دنبال کند تا بتواند بر همه حوادث واقف گردد.
شهاب طارق در آغاز و انجام آفرینش
«سالَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلکافرینَ لَیسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللهِ ذِی المَعَارِجِ. تَعرُجُ المَلائکَهُ و الرُّوحُ فِی یومٍ کَانَ مِقدارُهُ خَمسِینَ أَلفَ سَنَهٍ. فَاصبِر صَبراً جمیلاً. إنّهُم یَرَونَهُ بَعیداً. وَ نَرَاهُ قریباً. یَومَ تَکُونُ السَّماءُ کَالمُهلِ. وَ تَکُونُ الجِبالُ کَالعِهنِ. وَ لآیَسألُ حَمیمٌ حَمیماً …»
ترجمه: «روان شد مایعی سیّال با عذابی که سقوط کند بر سر کافران. رادع و مانعی بر سر راه آن نیست. ماده سیّال از سوی خداوندی روان شده است که صاحب درجات است. فرشتگان در رکاب روح قدسی با طی درجات به سوی او عروج می گیرند، در آن روزی که درازای آن پنجاه هزار سال است. پس با این درازی مدت که زبان کافران را هم باز می کند، صبوری پیشه کن: صبری نیکو، پرتحمل و با جمال.
می گویند: چه دور است قیامتی که بعد از پنجاه هزار سال برپا گردد. می گوئیم: چه نزدیک است وعده ای که فردا عملی خواهد گشت. آن روز که آسمان مریخ چون گدازه مس سرخ و رنگین بنماید و کوه ها و صخره ها چون قنده های پشم حلاجی به هوا پران گردد. آن روز دوست حال دوست نمی گیرد و …»
(معارج، ۱ـ۱۰)
تعابیر شهاب طارق
اگر ماده مذاب و سیّالی از کره سیّال و جوشانی همانند خورشید جدا گردد، بعد از رهایی و آزاد شدن در فضا، صورتی کروی به خود خواهد گرفت. این یک قانون طبیعی است و این هم طبیعی است که ماده سیّال و مذاب با طی مسیر پنجاه هزار ساله خنک می شود و به خاطر جاذبه خود، گازها، غبارها و شن های فضایی را به دنبال خود می کشد و مانند تمام آن شهاب ها که بر زمین ما سقوط کرده اند، با دنباله جاروب شکل و آتشین خود، وارد جوّ زمین می شود و غرشی مهیب و سهمناک می آفریند.
سقوط سنگین و سهمگین آن، پوسته زمین را در هم می شکافد و کره داخلی همراه مواد مذاب داخلی از داخل پوسته خارج می شود و بعد از نوسانی چند به راه خود می رود. گازهای درونی مشتعل می گردند، منفجر می شوند و روی هم با حرارتی مافوقِ تصور که ایجاد می شود، کوه ها درهم می پاشند. دریاها بخار می شوند و افراد بشر آن ها که بر سطح زمین باشند و آن ها که تازه در گور شده باشند، به همراه همه چیز دیگر به فضا پرتاب می شوند و شناور می مانند.
به همین ترتیب درهم پاشیدن مریخ و سایر سیاره های منظومه شمسی با اشتعال و انفجار گازهای درونی و پران شدن کوه پاره ها و سنگپاره ها همراه خواهد بود. منتها آن چه از زمین قابل رؤیت است، تنها انفجار کره مریخ است که چندین صد برابر از حال فعلی پرفروغ تر می شود و با فاصله ای نه چندان طولانی تاریک و محو خواهد گشت. شرح این مسایل در آیه های بعدی انعکاس ظریفی دارد که باید با دقت دنبال شود.
آیات اول : سوره طارق
«وَ السَّماءِ وَ الطّارِقِ. وَ مَا أَدریکَ مَا الطّارِقُ. اَلنَّجمُ الثَّاقِبُ. إن کُلُّ نَفسٍ لَّمّا عَلَیها حافِظٌ»
ترجمه: «سوگند به آسمان مریخ و سوگند به آن شهاب کوبنده که بر گرده مریخ بکوبد، و چه دانی که آن شهاب کوبنده کدام است. آن شهاب کوبنده نه سیاره است؛ که ستاره ای است سوراخ کن که مریخ را می شکافد و منفجر می سازد. اما هنوز آن لحظه فرا نرسیده است؛ چرا که بساط تکلیف را برنچیده اند، هنوز بر سر هر انسانی فرشته ای به حفاظت و پاسداری موکل و مأمور است».
(طارق، ۱ـ۴).
قرآن مجید در این فصل کوتاه از شهاب طارق که باید منظومه شمسی را درهم بکوبد، به عنوان «نجم ثاقب» یاد می کند. این شهاب طارق و این نجم ثاقب همان ماده سیّال و مذابی است که در سوره معارج گفت: باید مسیر پنجاه هزار ساله را طی کند تا به زمین برسد. معلوم می شود که شهاب طارق از جنس دنباله داران نیست، بلکه از جنس ستارگان است و چگالی سنگینی دارد که با تصادم خود سیارات آسمانی را سوراخ می کند، می شکافد، درهم می پاشد و صاعقه می آفریند. در آیات بعدی شمه ای از حوادث بعد از سقوط را مطالعه خواهید کرد.
آیات دوم : سوره واقعه
«إذا وَقَعتِ الواقِعَهُ. لَیسَ لِوَقعَتِها کاذِبهٌ. خافِضَهٌ رَّافِعَهٌ. إذا رُجَّتِ الأرضُ رَجَّاً. وَ بُسّتِ الجِبالُ بَسّاً. فَکانَت هَبَآءً مُّنبَثَّا. وَ کُنتُم أَزوَجَاً ثَلاثَهً»
ترجمه: «آن روز که شهاب افتادنی فرو افتد. مانعی بر سر راهش نباشد که این خبر دروغ آید: قطب شمال را پایین آورد و قطب جنوب را بالا ببرد تا قطبین زمین با محور خورشید موازی گردد. این همه در آن روز است که بستر خاک در هم بلرزد، پاشان گردد و کوه ها پاره پاره در فضا روان گردد. توده های خاک و شن به هوا پرتاب شود و در فضا پراکنده و پاشان بماند. آن روز شما مردم برای دریافت پاداش و کیفر به سه گروه جفت، متشکل می شوید؛ پیشتازان با یارانشان، بهشتیان با اتباعشان و دوزخیان با هوادارانشان».
(واقعه، ۱ـ۷)
بعد از موازی شدن قطبین، یک نیم کره زمین که پشت به خورشید می ماند، هماره تاریک خواهد بود و نیم کره دیگر که رو به خورشید می ماند، هماره روشن و تابناک خواهد بود. چنان که سیاره اورانوس و عطارد در حال حاضر چنین اند. معلوم می شود که شهاب طارق در منطقه معتدله بر زمین سقوط خواهد کرد.
آیات سوم : سوره قارعه
«القَارِعَهُ. مَا الْقَارِعَهُ. وَ مَا أَدْرَیکَ مَا الْقَارِعَهُ. یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ. وَ تَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ. فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَهُوَ فِی عِیشَهٍ رَاضِیَهٍ. وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُمُّهُ هَاوِیَهٌ. وَ مَا أَدْرَاکَ مَاهِیَهْ. نَارٌ حَامِیَهٌ»
ترجمه: «همان شهاب کوبنده. آن شهاب کوبنده چیست؟ و چه دانی که آن شهاب کوبنده چیست؟ روزی که آن شهاب کوبنده فرو افتد و ضربه ای سهمگین بر گرده زمین بکوبد و بستر خاک را به هوا پرتاب کند. اجساد آدمیان پروانه وار در فضا شناور شوند و کوهستان ها در هم ریزند و چون پشم حلاجی به هر طرف پرتاب شوند. آن روز مردم به دو دسته تقسیم می شوند: هر آنکس که وزنه هایش سنگین باشد، در عیش و نوشی رضایت بخش به سر می برد؛ و هر آنکس که وزنه هایش پوچ و سبک باشد، مأوای او دره های ژرف دوزخ باشد. و چه دانی که پا انداز او در آن درّه ها چیست؟ آتشی است فروزان از گازهای جوشان».
(قارعه، ۱ـ۱۱)
آغاز و انجام آفرینش و نقش صوراسرافیل
«اَلْحَاقَّه.ُ مَا الْحَاقَّهُ. وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْحَاقَّهُ. کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عَادٌ بِالْقَارِعَهِ. فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَهِ. وَ أَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَهٍ
ترجمه: «حاق حقیقت. حاق حقیقت چیست؟ و چه دانی که حاق حقیقت چیست؟ اینک رمزی از حقیقت بشنو: قوم ثمود و قوم عاد به شهاب کوبنده ای که بر گرده زمین می کوبد و قیامت را برپا می کند، تکذیب کردند. و ما قوم ثمود را با یک شهاب سرکش هلاک کردیم و قوم عاد را با تندبادی پرخروش به خاک هلاک افکندیم.
(الحاقه، ۱ـ۶)
فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَهٌ وَاحِدَهٌ. وَ حُمِلَتِ الأرْضُ وَ الْجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّهً وَاحِدَهً. فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَت الْوَاقعَهُ. وَ انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ وَاهِیَهٌ. وَ الْمَلَکُ عَلَى أَرْجائِها وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَهٌ»
اما آنگاه که برای مرحله اول تنها و یک بار در شیپور دمیده شود. و بستر دشتها و کوهستانها از ریشه درآید و به فضا پرتاب گردد. آن روز است که شهاب افتادنی فرو افتاده است و آسمان مریخ با درخشی عظیم و رنگین درهم شکافته منفجر شده است. آن سان که از جرم سنگین آن جز یک هاله مشتعل از گاز و غبار برجا نمانده است. آن روز فرشتگان پست های حفاظتی خود را وانهند و بر کرانه های این هاله جاگیر شوند. در آن روز عرش پروردگارت را هشت تن از فرشتگان مقرب بر دوش می برند».
(الحاقه، ۱۳ـ۱۷)
از نفخ صور، که معنای آن دمیدن در صُرنا است، ده نوبت در قرآن یاد شده است. اصل کلمه «صورنای اسرافیل» است و بعد از آن که در میان امت های سلف به عنوان «صور اسرافیل» شهرت یافته است، قرآن مجید، مضافٌ الیه آن را حذف کرده است و به جای آن الف و لام را بر اول کلمه افزوده است.
استعاره سورنا
صورنای و در لهجه فارسی سورنای به معنای کرنای بزرگ است که هنوز در میان قبایل متداول است و به هنگام شادی و یا سورچرانی برای اطلاع رسانی عمومی دمیده می شود. صورنای و سورنای در اثر کثرت استعمال مخفّف شده است و اینک در لهجه عمومی به صورت صُرنا و سُرنا تلفظ می شود. به صُرنا، شهنای هم گفته اند که در معنای «کرنای بزرگ» صراحت دارد. صُرنا به دو صورت تهیه می شده است و هنوز هم می شود: نوعی راست و مستقیم و با دهانه گشاد که در نقاره ها دمیده می شود و با کوبیدن انواع طبل ها همراهی می گردد. نوع دیگر آن، خمیده و شاخی است و انحنائی در میان دارد و برای بسیج عمومی به کار می رفته است.
نقاره یا ناقور با سورنا مترادف است؟
قرآن مجید از نفخه صور به عنوان «نقر ناقور» هم یاد کرده است و می گوید:
«فَاِذا نُقِرَ فِی النّاقُورِ. فذلِکَ یَومئِذٍ یَومٌ عسیرٌ. عَلَی الکافِرینَ غَیرُ یَسیرٍ»
ترجمه: «آن روز که در کرنای بزرگ دمیده شود تا عموم مردم را در رستاخیز محشر بسیج کند. آن روز ـ روز کرناـ روز سختی است که بر کافران سهل و آسان نخواهد گذشت».
(مدثر، ۸ـ۱۰)
تعبیر «ناقور» گرچه با نقر در نقاره خانه ها از یک ماده است، نشان می دهد که «صور» به معنای صُرنا و شیپور است؛ نه آن که جمع «صورهٌ» باشد. چنان که برخی تصور کرده اند. وگرنه کلمه «نفخ صور» با کلمه «نقر ناقور» مترادف نمی افتاد.
معانی اسرافیل
کلمه «اسرافیل» و با لهجه فرانسوی «اسرافین» به معنای درخش آتشین است (فرهنگ معین). این نیز نشان می دهد که منظور از کلمه «الصور» (= صوراسرافیل) همان شهاب طارق است که غرشی دهشت زا و سهمگین دارد و دنباله آتشین و تابناک و خیره کننده آن به شکل شیپور و بوق مشهود و مصوّر می گردد.
به خاطر همین غرش سهمگین است که قرآن مجید گاهی از «نفخ صور» به عنوان «صیحه» یعنی فریاد مهیب و با هیبت یاد می کند. از جمله در سوره یس آیه های ۴۸ـ۵۰، از نفخه صور اول که می توانیم آن را با شیپور خواب، مشابه بدانیم به عنوان «صیحه» یاد می کند و می گوید:
«وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الوَعدُ اِن کُنتُم صادِقینَ. ما یَنظُرُونَ اِلّا صَیحَهً واحِدَهً تَاخُذُهُم وَ هُم یَخِصّمونَ. فلا یَستطیعونَ تَوصیهً وَ لا اِلی اَهلِهِم یَرجِعُونَ».
ترجمه: «می گویند که این وعده قیامت که از آن دم می زنید، کی آمدنی است؟ اگر وعده شما راست و درست است، وعده خود را عملی سازید و به اجرا بگذارید. اینان انتظاری ندارند، جز آن که فریادی مهیب و سهمگین برخیزد که همه آنان را فرا بگیرد و مدهوش و بیجان سازد. آن هم در موقعی که آنان بر سر خواسته دنیا با هم در حال نزاع و درگیری باشند. از پس آن فریاد، نه فرصت آن را دارند که وصیّت کنند و نه آن که به خانه ها بازگردند و از اهل خانه باخبر شوند».
یس، ۴۸ تا ۵۰
صیحه آسمانی
قرآن مجید در تعقیب همین آیات برای این که با صراحت بیشتر اعلام کند که نفخ صور، همان «صیحه» و فریاد است و «صیحه» و فریاد همان نفخ صور می باشد و چیز دیگری نیست، می گوید:
«وَ نُفِخَ فِی الصُّور فَاذا هُم مِن َالاَجداثِ اِلی ربِّهِم ینسِلونَ. قالوا یا وَیلَنا مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحمنُ وَ صَدَقَ المُرسَلُون. اِن کانَت اِلّا صَیحَهً واحِدَهً فَاذاهُم جَمیعٌ لَدَینا مُحضَرونَ»
ترجمه: «بعد از آن که نطفه ها را در دل خاک با ژن ها و با آب حیات درآمیزیم و بپرورانیم، نوبتی دیگر در صور اسرافیل دمیده می شود و همگان از دل زادگاه خاکی بیرون می افتند و به سوی پروردگارشان دوان می گردند. می گویند که ای وای بر ما که زیان بار و خاسر گشتیم. چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت. این همان وعده خدای رحمان بود که انجام گرفت. پیامبران خدا راست گفته بودند که شما را در محشر، نشور و حضوری قطعی است. این نفخه صور و دمیدن کرنا چیزی نبود جز یک صیحه و فریاد مهیب که آنان را برانگیخت و ناگهان همگان در پیشگاه ما حاضر بودند».
(یس، ۵۱ـ۵۳)
شیپور بیداری
به همین ترتیب در سوره ق آیه های ۴۲ـ۴۳ از نفخه صور دوم که می توانیم آن را با شیپور بیداری ترجمه نماییم، به نام «صیحه» یاد می کند و می گوید:
«وَ استَمِع یومَ ینادِی المُنادِی مِن مَکانٍ قریبٍ. یومَ یسمَعونَ الصَّیحَهَ بِالحَقِّ ذلِک یومُ الخُرُوجِ».
ترجمه: «گوش فرا دار آن روز که جارچی از فاصله نزدیکی بر سر رستاخیزیان فریاد برکشد تا برای جواب گویی اعمال خود حاضر شوند. آن روز که فریاد آن صیحه را به حق و درستی بشنوند. آن روز روزی است که باید از زادگاه خاکی خود، سر برآورند و دعوت منادی را لبیک بگویند».
ق ، ۴۲ و ۴۳
علت آن که می گوید: «فریاد صیحه را از فاصله نزدیکی می شنوند»، آن است که در مرحله دوم، شهاب آسمانی چندین بار بر گرد زمین می چرخد تا همه طبقات خاک را در شمال و جنوب و استوا بلرزاند و همگان را فوج فوج از دل خاک برآورد و به عرصه اندازد. چه بسا که در پایان سفر، بر روی تیغه اعراف سقوط کند و گذرگاه مؤمنان را ایجاد کند. در آینده بحث، به شرح این نکته ها می رسیم.
صور اسرافیل چند بار دمیده می شود؟
قرآن مجید به صراحت اعلام کرده است که صوراسرافیل در دو نوبت دمیده می شود؛ نوبت اول برای مرگ و هلاکت (شیپور خواب) و نوبت دوم بعد از بازسازی آفرینش و بعد از گذشت سال های بسیار، برای بیداری و حرکت (شیپور بیداری). از جمله در سوره زمر، آیه ۶۸ می گوید:
«وَ نُفِخَ فِی الصّور فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الأرْضِ ـ اِِلا مَنْ شَاءَ اللَّهُـ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِیَامٌ یَنْظُرُونَ».
ترجمه: «نوبت اول که در صوراسرافیل دمیده شود، هر آن که در آسمان ها باشد، با هر آن که در زمین باشد، از غرش سهمگین آن مدهوش و بیجان می شود. جز آن کسانی که با مشیت الهی زنده و برقرار می مانند. سپس نوبتی دیگر در صور اسرافیل دمیده می شود، ناگهان همگان از دل خاک زادگاهشان برخاسته، حشر خلائق را نظاره گر می شوند».
زمر ، ۶۸
شهاب سنگ ها
قرآن مجید از شهاب های کوچکتری که گهگاه با فرود و سقوط خود و با فریاد مهیب و آتشزای خود قسمتی از زمین و زمینیان را به آتش کشیده است و یا در زیر خاک ها و سنگ ها و آوار خانه ها مدفون کرده است، به عنوان «صیحه» و یا «صاعقه» یاد می کند که شرح آن در کتاب تدبری در قرآن فرا آمده است. نیز در کتاب هفت آسمان شرح هایی وجود دارد که باید ملاحظه شود.
امت اسلامی هم باید در آینده نزدیک چنین مصیبتی را متحمل شود؛ زیرا قرآن مجید از سقوط شهاب سنگی کوچکتر از شهاب طارق که دنباله جاروب مانند آن، گازهای سمی را در فضای زمین منتشر می کند، خبر می دهد و فاجران و تبه کاران را بدین صورت تهدید می کند:
سوره دخان
«بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ. فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِینٍ. یَغْشَى النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِیمٌ. رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ. أَنَّى لَهُمُ الذِّکْرَى وَ قَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ. ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ. اِنَّا کَاشِفُوا الْعَذَابِ قَلِیلاً اِنَّکُمْ عَائِدُونَ. یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَهَ الْکُبْرَى إِنَّا مُنْتَقِمُونَ»
ترجمه: «نه این است که این مردم به آخرت ایمان آورده باشند. بلکه هماره با شک و تردید به عالم آخرت می نگرند و به بازی زندگی سرگرمند. اینان باید تنبیه شوند. از این رو به انتظار آن روزی باش که شهاب آسمانی دود و غباری بر سرشان ببارد که نشانه عذاب باشد و همگان را فرا بگیرد. این دود و غبار همان گازهای سمی است که عذابی الیم و دردناک را به ارمغان دارد.
آن روز همگان فریاد استغاثه برمی آورند که پروردگارا این عذاب را از ما بردار که ما اهل یقین و ایمان شده ایم. اینان کی و کجا اهل ایمان و یقین می شوند؟ از کجا درس عبرت گرفته اند و به یاد خدا افتاده اند؟ رسولی از جانب ما بر آنان درآمد، با چراغی که به روشنی از عوالم آخرت و اشراط ساعت خبر داد و مردم را با رستاخیز عمومی آشنا کرد، ولی آنان روگردان شدند و اینان نیز روگردان شده اند و گفتند: «قرآن را بدو آموخته اند: این رسول مبعوث ما در دام پری گرفتار است».
اینک ما بر اثر استغاثه شما چند صباحی عذاب را از سر شما دور می کنیم. ولی دیری نمی گذرد که شما به کفر و تبهکاری خود باز می گردید. این را بدانید: ما با این مشت همواری که بر گرده زمین کوبیدیم و با این عذاب جانکاهی که بر سر شما نازل کردیم، فقط درصدد تنبیه و اعلام خطر بودیم؛ نه در صدد انتقام. آن روزی که با سقوط شهاب طارق مشتی محکم و آهنین بر گرده زمین بکوبیم، آن روز است که درصدد انتقام و کیفر برآمده ایم».
(دخان، ۹ـ۱۶)
بطشه کبری و بطشه صغری
در این آیه کریمه که می گوید: «یومَ نَبطِشُ البَطشَهَ الکبری اِنّا مُنتَقِمونَ» بطشه کبری با بطشه صغری مقابل افتاده است. معلوم است که منظور از بطشه کبری همان شهاب طارق است که با سقوط خود کره زمین را درهم می کوبد، ویران می کند و بساط حیات را از صفحه زمین برمی چیند. بنابراین بطشه صغری باید شهاب سنگ کوچکی باشد. مانند آن شهاب ها که در سرزمین قوم ثمود و قوم شعیب افتاد: سرزمین قوم ثمود را ویران کرد و جنگل هم جوار آن را به آتش کشید و یا مانند آن شهابی که سرزمین لوط را زیرو زبر کرد و تگرگ آتشین بارید.
این مسأله ای که قرآن یاد می کند، از نظر علم کیهان شناسی جزو امور مسلم است. در کتاب هفت آسمان شرح مختصری آمده است. اگر کره زمین از داخل ستاره های دنباله دار عبور کند و یا مثلاً ستاره ای مانند ستاره هالی سقوط کند و گازهای آن پخش گردد، علاوه بر خسارت تصادم، حالت مسمومیت ایجاد خواهد کرد و سبب از بین رفتن حیوانات، نباتات و افراد آن منطقه خواهد گشت. می گویند از تصادم یک سنگ آسمانی که قطرش ۸ کیلومتر باشد، به اغلب احتمال، یک قاره کامل با همه مردم آن نابود خواهد شد (دائره فرید وجدی، کلمه ذوذنب؛ سپهر نوردی، ص ۲۸۸؛ جهان ستارگان، ص۸۳).
بخش دوم: رستاخیز و بازآفرینی بشر، آسمانها و زمین
بخش سوم: رستاخیز و حسابرسی
بخش چهارم: شناخت جنت
بخش آخر: شناخت جهنم
در قرآن اسمی از مریخ تا حالا ندیدم. چرا الکی ترجمه می کنید
دیدگاه و دلایل استاد درباره چرایی این تطبیق خاص در تفسیر ایشان از برخی آیات قرآن در همین وبگاه ارائه شده است.
مطالعه این مباحثه شاید مفید باشد.