از جمله ارکان و فرایض صلات، «طهارت» از پلیدی‌های باطن است. قرآن مجید در سوره نساء می‌فرماید:

«یا أیّها الّذین آمنوا لاتقربوا الصّلاه و أنتم سُکاری حتی تعلموا ما تقولون و لا جُنُباً إلّا عابری سَبیل حتّی تغتَسِلوا. و إن کنتم مرضی أو علی سفرٍ أو جاء أحد منکم من الغائط أو لامَستُم النِّساء فلم‌تَجِدوا ماءً فَتیمّموا صعیداً طیّباً فامسحُوا بوجوهکُم و أیدیکُم إنّ اللهَ کان عفوّاً غَفُوراً».

نساء آیه ۴۵

در این‌گونه آیات قرآن که خطاب «یا ایها الذین آمنوا» به مؤمنان متوجه می‌شود، محتوای آیات بدون استمداد از بیانات رسول اکرم و امامان برحق قابل درک است و اگر از بیانات معصومان سندی در دست نباشد، تکلیف مؤمنان است که با مطالعه و تدبّر به استنباط احکام و معارف آن بپردازند. لذاست که احکام وارده در این‌گونه آیات-خواه حکم فردی باشد و یا حکم اجتماعی- به عنوان فرض و قطعی تلقی می‌شود و مسؤولیت آن همگانی است.

طهارت ذهن

صدر آیه کریمه وارد شدن به نماز را در حال سکر و مستی تحریم می‌کند. تعبیر «لاتقربوا» نصّ در حرمت است. یعنی به آن نزدیک مشوید تا چه رسد که وارد عمل بشوید. نظایر آن در قرآن فراوان است، مانند:

«و لاتقربا هذه الشجره» (بقره،۳) و مانند:

«و لاتقرَبوا مالَ الیتیمِ إلّا بالّتی هیَ أحسَن» (انعام،۱۵۲) و مانند:

«و لاتقرَبوا الفواحشَ ما ظهرَ منها و ما بطن» (انعام،۱۵۱) و مانند:

«و لاتقرَبوا الزّنی إنّه کانَ فاحشهً و ساءَ سَبیلاً» (أسری،۳۲).

سکر و مستی نقطه مقابل هشیاری و توجه است. بنابراین اگر هشیاری و توجه از دست رفته باشد-خواه در اثر نوشیدن مسکرات و یا کشیدن انواع حشیش و یا عارض شدن حال اغما و بیهوشی و یا غلبه خواب و یا عارض شدن صرع و جنون ادواری- وارد شدن به نماز و ادامه نماز بر مؤمنان حرام و قدغن است. گویا با عروض هریک از این عوارض، طهارت انسان نقض می‌شود.

آیه کریمه رفع سکر و مستی را با قید: «حتّی تعلموا ما تقولون» محک و معیار می‌زند. یعنی اگر شما بعد از عروض مستی تا آن حد هشیار شوید که معنی گفته‌های خود را بفهمید و تا آن‌حد توجه و حضور ذهن خود را بازیابید که بدانید نماز می‌خوانید  با خدا راز و نیاز دارید، وارد شدن به نماز مجاز می‌شود.

قرآن کریم می‌توانست قید هشیاری را با عبارت معروف و شناخته‌شده در فرهنگ عرب بیاراید و بگوید: «حَتّی تَصحُوا»، ولی از واژه «صَحو» اعراض نمود و با جمله مزبور: «حتی تعلموا ما تقولون» ورود به نماز را تجویز نمود؛ تا اشاره‌ای باشد به این که حقیقت نماز همان توجه و حضور ذهن است که شما خود را در پیشگاه خدا احساس کنید و با شعور و اراده او را ثنا بگویید و دانسته و فهمیده کلام او را بر زبان جاری نمایید. در واقع می‌خواهد بگوید: اگر شما بدون توجه و بی‌حضور ذهن به صف نمازگزاران بپیوندید حقیقت نماز را از دست داده‌اید و هرگز تقرّبی حاصل نخواهید کرد.

غسل: طهارت بدن

جمله بعدی که می‌گوید: «و لا جُنباً-إلّا عابری سبیل- حتی تغتسلوا» وارد شدن به نماز را در حال جنابت تحریم می‌نماید. آیه کریمه با صراحت می‌گوید که این حرمت برقرار است؛ تا آن زمان که حال جنابت را با اغتسال برطرف نمایید. اغتسال از باب افتعال است که مفهوم پذیرش را می‌رساند.

یعنی شما باید آب را به پوست بدن برسانید خواه با فرو رفتن در آب و یا برداشتن آب و ریختن بر بدن باشد؛ تا جنابت برطرف گردد و نماز خواندن حلال شود. البته باید توجه داشت که قبل از نزول این آیه، مؤمنان از باب تأسّی و سنّت، غسل می‌کرده‌اند.

جمله استثنائیه‌ای که در وسط قرار گرفته و می‌گوید: «إلّا عابری سبیل» ناظر به حال عبور از دریاچه‌ها و رودخانه‌هاست و هم ناظر به حال عبور از گذرگاه‌های خطرناک که لزوماً باید با همان حال جنابت و در همان حال حرکت و عبور از کوچه‌ها و یا جاده‌ها وارد نماز شوند.

البته در این صورت، نماز هم از صورت رسمی آن که دارای قیام، قعود، رکوع و سجود باشد، خارج می‌شود و مانند نماز مسایفه یعنی در حال قتال و پیکار، فقط با تکبیر، تهلیل و تسبیح خدا برگزار می‌گردد.

لذا طهارت از جنابت و یا طهارت وضویی در آن شرط نیست. کلمه «سبیل» عموم دارد و مشتمل بر جاده‌های حومه شهر و حتی داخل آبادی‌ها می‌شود، بنابراین استثنای مزبور مربوط به حال سفر نیست.

طهارت در سفر

جمله بعدی که می‌گوید: «و إن کنتم مرضی أو علی سفر» دو صورت دیگر از حال جنابت را مطرح می‌کند و با قید تیمم اجازه ورود به نماز را صادر می‌کند: صورت اول آن جاست که آدم جنب بیمار باشد و مثلاً غسل کردن به خاطر امراض پوستی و یا عروض سرما خوردگی جایز نباشد.

صورت دوم آن جاست که آدم جنب در حال سفر و یا در آستانه حرکت باشد که استفاده از آب ممکن نباشد و یا فرصت کافی برای غسل کردن موجود نباشد که در هر دو حال، تیمم می‌کند و نماز می‌خواند. طبیعی است که این تیمم در مواقعی تجویز شده است که آب در دسترس انسان هست و استفاده از آب مجاز و یا ممکن نیست.

تیمم بدل از وضو

جمله بعدی که می‌گوید: «أو جاء أحد منکم من الغائط» موقّتاً بحث تیمم بدل از غسل را وامی‌گذارد و به تیمم بدل از وضو می‌پردازد. با آن که قبلاً سخنی از اصل وضو و یا کیفیت آن مطرح نکرده است.

با توجه به این که تیمم به عنوان بدل از طهارت اصلی، تلقّی می‌شود؛ یعنی تا اصل طهارت فرض و قطعی نشود، بدل آن فرض و قطعی نمی‌شود، چنان که در صدر آیه ابتدا غسل جنابت فرض شد، سپس در حال بیماری و سفر تیمم به عنوان بدل- طهارت دست دوم – فرض و قطعی گشت. بنابراین وقتی که می‌بینیم آیه کریمه تیمم بدل از وضو را فرض و قطعی می‌سازد، قهری است که باید اصل وضو را فرض و قطعی تلقی کرده باشد، گویا که در اوّل آیه فرموده باشد:

«لاتقرَبوا الصّلاه و أنتم سُکاری حتّی تعلمُوا ما تقولون. و لا جُنُباً- إلّا عابری سَبیل حتی تَغتَسِلوا و إن لم‌تکونوا جُنُباً فتوضّأوا. و إن کُنتم مرضی أو علی سفر أو جاء أحد منکم من الغائط …» و با این تقدیر است که آیه سوره نساء با آیه سوره مائده انطباق بیشتری پیدا خواهد کرد و این خود دلیل صحت آن جمله‌ای است که در تقدیر گرفتیم.

غسل جنابت

جمله بعدی که می‌گوید: «أو لامَستُم النِّساء» صورتی از حال جنابت را مطرح می‌کند که در فرهنگ مردم عنوان جنابت ندارد. ولی در فرهنگ قرآن حکم جنابت را دارد و آن صورتی است که آدمی مباشرت کند، ولی منی خارج نشود. بنابراین قرآن مجید با ایراد این جمله مجدداً به بحث تیمم بدل از غسل پرداخته است تا جهات مختلف آن را کامل کرده باشد.

جمله بعدی که می‌گوید: «فلم‌تجدوا ماء» متعلق به هر دو جمله اخیر است و به این صورت تجزیه و تحلیل می‌گردد:

«أو جاء أحدٌ منکم من الغائط فلم‌یَجِد ماء أو لامَستُم النِّساء فلم‌تجدوا ماء».

بنابراین باید گفت که قرآن مجید با ایراد این دو جمله «أو جاء أحد منکم من الغائط أو لامَستُم النِّساء فلم‌تجدوا ماء» تجدید مطلع کرده است تا در زمینه فقدان آب، هم بحث وضو را مطرح کند و هم حکم جنابت را به صورت مباشرت بی‌انزال تعمیم دهد. زیرا در صدر آیه فقط مسأله تیمم بدل از غسل، آن هم در زمینه وجدان آب و در موقعیت مباشرت با انزال مطرح شده بود.

با توجه به آنچه گفته آمد روشن شد که واژه «أو» در جمله «أو جاء أحد منکم» برای إضراب است و تجدید مطلع کرده است؛ نه آن که عاطفه باشد و دنبال معطوف علیه این جمله بگردیم و نیابیم و یا اجباراً «أو» را به معنی واو بگیریم.

کیفیت تیمم

جمله‌های بعدی که می‌گوید: «فتیمّموا صعیداً طیّبا …» کیفیت تیمم را شرح می‌دهد. «صعید» عبارت از غبار خاک است که هرجا نشسته باشد با کمترین ضربه‌ای که بر آن وارد شود، به طرف بالا صعود می‌کند. «طیّب» صفت صعید است که هم طهارت خاک را از نجاست عارضی شرط می‌کند و هم از نجاست و خباثت ذاتی.

یعنی بر اساس قرآن مجید که می‌گوید: «و البلد الطیّبُ یخرجُ نباتهُ بإذن ربّه» (اعراف،۵۸) استفاده از خاکستر و گچ و سیمان و آهک و امثال آن روا نیست؛ گرچه حالت صعود را دارا باشند. چون «تیمم» در اصل لغت به معنای جست‌وجو است، باید توده خاک خشکی بجویند و با کوبیدن کف دست‌ها غبار آن را متصاعد سازند تا به میزان لازم به کف دستها بچسبد، سپس کف دستها را به پیشانی و پشت دستها مسح نمایند.

اگر آیه کریمه فرموده بود که: «فامسحوا وجوهکم و أیدیکم» لازم می‌شد که تمام صورت را و تمام دست را تا بند دست با همان گرد و غبار به‌دست آمده، مسح نمایند. ولی چون بای حرف جرّ بر سر مفعول مسح درآمده است، کفایت می‌کند که قسمتی از صورت و قسمتی از دستها را مسح کنند.

طبیعی است که بر اساس سنّت رسول خدا شریف‌ترین قسمت صورت را که سجده‌گاه آدمی است، مسح بکشند و طهارت بدهند و آن پیشانی است. کف دستها که خود در اثر ضربت خاک، طهارت تیمم را بدست آورده است، نیاز به مسح ندارد. لذا پشت دست‌ها را به صورت عادی باید مسح کنند؛ بی‌آنکه لای انگشت‌ها و لای چروک‌های دست را مسح نمایند. حتی اگر یک بار کف دست‌ها را بر غبار خاک بکوبند و با انگشت‌های دو دست، پیشانی را مسح کنند و با کف دست چپ دست راست را مسح نمایند و با کف دست راست پشت دست چپ را مسح نمایند، کفایت خواهد کرد (رک صحیح فقیه، حدیث رقم ۱۲).

وضو و طهارت نماز

چنان که مرور کردیم، آیه شریفه با توجه به آن جمله مقدّری که در برداشت، از شرح کیفیت وضو خالی بود. لذا تا آن گاه که سوره مائده نازل گشت و در آیه ششم صریحاً به ایجاب وضو و کیفیت آن پرداخت، مسلمانان به سنّت رسول خدا تأسّی می‌کردند و در نتیجه اگر در کیفیت وضو اخلالی رخ می‌داد که عمدی نباشد، مشکلی ایجاد نمی‌کرد. آیه سوره مائده بدین قرار است:

«یا أیّها الّذینَ آمنوا إذا قمتم إلی الصّلاهِ فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم إلی المرافق و امسحوا برؤوسکم و أرجلکم إلی الکعبین و إن کنتم جُنُباً فاطَّهَّروا. و إن کنتم مرضی أو علی سفر. أو جاء أحد منکم من الغائط أو لامَستُم النِّساء فلم تجدوا ماء فتیمّموا صعیداً طیباً: فامسحوا بوجوهکم و أیدیکم منه. ما یریدُ الله لیجعل علیکم من حرج. ولکن یرید لیُطَهِّرکم و لیتمّ نعمته علیکم لعلّکُم تشکرون».

در صدر این آیه هم خطاب «یا أیها الذین آمنوا» وارد شده است و بر اساس آیه کریمه سوره ص آیه ۲۹:

«کتابٌ أنزلناهُ إلیکَ مبارک لیدبَّروا آیاته و لیتذکّر أُولوا الألباب». هرکس صاحب خرد باشد و در آیات مزبور تدبّر کند، می‌تواند مفاد آن را استنباط نماید.

جمله اول که می‌گوید: «إذا قمتم إلی الصلاه» با صراحت شرط می‌کند که همه مؤمنان باید برای همه نمازها- خواه نماز فریضه باشد و خواه نماز نافله- وضو بگیرند. حتی اگر قبل از نزول آیه و ابلاغ آن، بر اساس سنّت، وضو گرفته‌اند، بعد از نزول آیه باید وضوی خود را تجدید کنند و حتما به عنوان نماز و امتثال فرمان قرآن وضوی فریضه بگیرند و اگر کسی با وضوی مستحبی نماز بخواند، نماز او پذیرفته نخواهد بود.

ترتیب وضو

جمله بعدی که می‌گوید: «فاغسلوا وجوهکم» شستن صورت را ایجاب می‌کند. «وجه» آن قسمتی از صورت است که در زیر مو نهان نباشد. بنابراین از محل قصاص شعر، یعنی از محل چیدن موی پیشانی تا ذقن یعنی چانه صورت، و از خط عارض چپ تا خط عارض راست باید شسته شود. به همین جهت بعد از آنکه موی محاسن بروید شستن زیر موها ساقط می‌شود ولی باید آب را از بالا بریزند تا غساله از انتهای محاسن فرو ریزد. البته باید توجه داشت که در مفهوم «غسل» و شستن، دست کشیدن هم ملحوظ است.

جمله بعدی که می‌گوید: «و أیدیکم إلی المرافق» شستن دست‌ها را ایجاب می‌کند. کلمه «ید» بر پنجه‌ها اطلاق می‌شود که منبع و منشأ نیروست. ساق دست‌ها و بازوها به منزله رباط است که دست را دور و نزدیک می‌کند و در جهات مختلف می‌چرخاند و مانور می‌دهد. در این جمله اگر گفته می‌شد: «و أیدیکم» فقط کف دست و پنجه‌ها را شامل می‌شد و چون کلمه «أیدیکم» به «إلی المرافق» تحدید شده است، افاده می‌کند که شستن دست‌ها باید تا مرفق ادامه یابد.

بنابراین جمله: «إلی المرافق» برای تحدید آمده است و محدوده شستن را معین می‌کند. نه کیفیت شستن را که از بالا به پایین باشد، یا از پایین به بالا و یا به صورت مارپیچ. پس چنان که شستن صورت به عرف متداول و فطرت طبیعی محوّل شده است، شستن دستها تا آرنج هم به عرف متداول و فطرت طبیعی حوالت شده است. یعنی باید آب را از بالا به پایین بر روی دستها بکشند و غساله را از نوک انگشتان دست بر زمین بریزند. چنان که هنگام شستن بدن آب را بر فرق سر می‌ریزند تا غساله آن از زیر پاها جدا گردد.

جمله بعدی که می‌فرماید: «و امسحوا برؤوسکم» ایجاب مسح می‌کند. واژه «مسح» متعدی است و نیاز به حرف جرّ ندارد. اگر می‌فرمود: «و امسحوا رؤوسکم» دست کشیدن و مسح کردن تمام سر واجب می‌گشت. ولی اینک که با حرف جرّ آمده است، افاده می‌کند که مسمّای مسح کافی است و با دست کشیدن به سر تکلیف مسح سر ادا خواهد گشت. پس اگر با یک دست کشیدن، ادای تکلیف می‌شود، انتخاب بالای پیشانی که اشرف از سایر قسمتهاست، موجّه خواهد بود. لذا بود که رسول‌الله به مسح بالای پیشانی اکتفا فرمود و سنّت را چنین تأسیس نمود که از فرق سر شروع کنند و مطابق فطرت و مناسب با رویش موی سر، دست را به سوی پایین سر بکشند.

جمله بعدی که می‌گوید: «و أرجلکم إلی الکعبین» مسح پاها را ایجاب می‌کند. سیاق این عبارت درست مطابق سیاق «و أیدیکم إلی المرافق» است که إلی برای تحدید ممسوح آمده است و محدوده مسح را مشخص می‌کند؛ نه کیفیت مسح را که از کجا شروع شود و به کجا ختم گردد. چون باء حرف جرّ بر سر «أرجلکم» وارد شده است، افاده می‌کند که مسح کردن قسمتی از این محدوده کافی است و انتخاب اشرف قسمتها که روی پنجه‌های پاست موجه خواهد بود و لذا سنّت رسول‌الله بر این قرار گرفت که دست راست را بر روی پنجه پای راست بگذارد و به طرف ساق پا بکشد و دست چپ را بر روی پنجه پای چپ بگذارد و به طرف ساق پا بکشد.

رسول‌الله ضرورت نمی‌دید که تسمه‌های چارق (تاسومه) را باز کند و پشت پا را مسح کند، بلکه دست را بر روی پشت پا می‌نهاد و به طرف ساق پا بالا می‌کشید. گرچه یک یا دو تسمه باریک بر سر راه مسح پا قرار گرفته باشد و اتصال مسح را قطع کند، زیرا مسح قسمتی از پشت پا بر این گونه مسح کشیدن صادق است.

تا اینجا کیفیت وضو پایان می‌پذیرد و چون ابعاض وضو به عنوان شرط و مشروط، قبل از نماز باید انجام بگیرد، به نصّ «إذا قمتم إلی الصلاه فاغسلوا …» تمام ابعاض وضو باید متوالیاً انجام بپذیرد تا به عنوان شرط واحد مورد عمل قرار گرفته باشد.

غسل

جمله بعدی که می‌گوید: «و إن کنتم جنباً فاطَّهّروا» وارد بحث جنابت و غسل جنابت می‌شود و از حیث شرط و اشتراط، مطابق آیه سوره نساء است که گفت:

«و لا جنباً-إلّا عابری سبیل- حتّی تغتسلوا». اصل «اطّهَّروا»، «تطَهَّروا» بوده است که بعد از تبدیل تاء به طاء و ادغام دو حرف متماثل، نیازمند این شده‌ایم که با همزه وصل به کلمه مزبور تلفظ نماییم. بنابراین لازمه «تطَهَّروا» مانند «اغتسلوا» پذیرش آب است که آب را به پوست بدن برسانند؛ نه آنکه بدن را از پلیدی موهوم بشویند.

جمله‌های بعدی که می‌گوید:

«و إن کُنتُم مرضی أو علی سفر أو جاء أحد منکم من الغائط أو لامَستُم النِّساء فلم تجِدوا ماءً فتیمَموا صعیداً طیّباً فامسحوا بوجوهکم و أیدیکم منه» درست برابر با جملاتی است که در آیه سوره نساء مرور کردیم. جز آن که توجه به این دو نکته زیر مفید خواهد بود.

نکات نهایی

نخست: آیه سوره نساء از شرح کیفیت وضو خالی بود و فقط اصل وضو با تقدیر جمله: «و إن لم تکونوا جُنباً. فتوضَؤوا» و لااقل با طرح نواقض وضو به فریضه تبدیل شد. بنابراین باید گفت از ابتدای بعثت که مسأله نماز مطرح شد، کیفیت وضو فقط به عنوان سنّت برقرار شد و تا سال چندم هجرت که سوره نساء نازل گشت، به عنوان سنّت باقی ماند. ظرف این چند سال اگر کسی سهواً یا جهلاً و یا نسیاناً در کیفیت وضو اخلال می‌کرد و مثلاً در عوض مسح پاها که باید با همان آب وضو انجام بگیرد، یک مشت آب جدید برمی‌داشت و پاها را مسح می‌کرد که با شستن فرقی نداشت، نماز او باطل نمی‌شد.

دوم: آیه سوره مائده درباره تیمم به صراحت گفت: «فامسحوا بوجوهکم و أیدیکم منه»؛ یعنی با برداشت از صعید طیّب و غبار خاک پاک به صورت و دستهای خود مسح بکشید. در حالی که آیه سوره نساء از کلمه «منه» خالی بود و فقط با استفاده از جمله «تیمّموا صعیداً» که به معنای جستن غبار است، به طور مفهومی فرمان می‌داد که باید غبار خاک را به‌دست آورند و به صورت و دست‌های خود مسح کنند و لذاست که هماره حدیث اهل بیت کیفیت تیمّم و به‌دست آوردن غبار خاک را با کوبیدن کف دست‌ها به پودر خاک نشان می‌دهد که لازمه آن چسبیدن غبار خاک به کف دست‌هاست. فقها این غبار به‌دست آمده را عَلُوق می‌نامند.

برای مطالعه سایر ارکان نماز در قرآن مجید، به ترتیب به عناوین زیر مراجعه نمایید:

سایر مقالات

  • ‌‌‌مـساله‌ تحریف و مشکلات ادبی قرآن مجید
    در این مقاله محمدباقر بهبودی نشان می دهد که اختلاف در قراءت قرآن، یعنی‌ ارائۀ‌ صـورتهای‌ مـختلف از تـلاوت واژه‌ها که به نام قاریان صدر اول ثبت شده است، از قراءت‌ رسول خدا (ص) نشأت نمی‌گیرد؛ بـلکه تابعین و متکلمین اسلامی، گاه به خاطر اغراض سیاسی و فرقه‌ای، و گاه به خاطر خیراندیشی و رفع اشکالات علمی، ادبی، فقهی و . . . با تغییر قراءت و تبدیل عبارت‌ اعمال نظر کرده‌اند و ندانسته اساس تحریف را پی‌ریزی کـرده‌اند.
  • حجاب شرعی
    «ای فرزندان آدم! گر چه شما به قرآن ما و رسالت رسول ما، ایمان نیاورده باشید، شایسته آن است که توصیه ما را از نظر انسانی بپذیرید. مبادا لخت و عور، در برابر اجنبی ظاهر شوید که این کردار شما، فاحشه، یعنی: رسواترین رسوائی است و حتی المقدور جامعه دیگری بر دوش خود حمایل کنید که دست و بال شما، همچون پر و بال پرندگان، زینت بگیرد».
  • پاسخ به نقدهای مقاله حجاب شرعی
    بخش اول از پاسخ به پرسش ها و انتقادهای مطرح شده درباره مقاله حجاب شرعی را می توانید در این صفحه بخوانید که بیشتر به روشن کردن معنای واژه فرج پرداخته است.
  • تولد و غیبت و ظهور امام زمان
    مقاله پیش رو مطالبی کوتاه و فراموش شده درباره امام دوازدهم شیعیان است که سبب شناخت صاحب الامر مهدی، قائم آل محمد علیه الصلوات و السلام می‌شود؛ نکاتی از قبیل نام آن امام، رجعت و ولادت وی و چگونگی غیبت و بازگشت او که با توجه به آیات قرآن و روایت‌های تاریخی مورد توجه قرار می‌گیرند.
  • محکمات و متشابهات
    در تعریف محکمات و متشابهات قرآن، بیش از بیست قول و نظر ابراز شده است. این مقاله به تعریف محکم و متشابه از منظر استاد محمدباقر بهبودی می پردازد که در نوع خود روشنگر و منحصر بفرد است.
  • نماز یا صلات فریضه
    در این مقاله با توجه به تعریف استاد محمدباقر بهبودی از ام الکتاب و محکمات و متشابهات آنها، به بررسی احکام نمازهای فریضه در قرآن کریم پرداخته شده است.